پس بر پدر و مادر ضروري است که با انجام مشاورههاي مختلف، استفاده از اطلاعات وجزوات مراکز مربوطه مثل بهزيستي، از معلوليتهاي فرزندان خود مثل نابينايي،ناشنوايي و... جلوگيري کنند. آنها ميدانند که کسب اطلاعات پزشکي مربوط به سلامتفرزندان، حتي از تهيه غذا، پوشاک و مسکن آنها مهمتر است.
مهمترين وسيله يادگيري براي کودک ،بينايي است.اما کودکي که نابينا به دنيا آمدهويا در سالهاي اوليه کودکي نابينا شده تا با شي ء ملموس برخورد نکند يا در باره آنمطالبي نشنود از وجود آن شي باخبر نمي شود.حرکت به سوي آن شيءرا هم انجام نخواهدداد، مگر آنکه دائما تشويق شود.((تشويق مهمترين وبهترين کمکي است که هر پدر و مادري مي تواند به فرزند نابينايش بکند))،تشويق بهاينکه با اطمينان و بدون کمک ديگران حرکت کند.((حرکت باعث يادگيري کودک ميگردد)).
عواملي وجود دارد که مانع حرکت کودک نابينا و جستجوي او درمحيط مي شود:
1- تر س کودک از تصادف با اشياء
2- نگراني کودک از حرکت به سوي اشياءناآشنا
3- احساس عدم نياز کودک به حرکت . همزمان با حرکت آزادانه و مستقل ،کودک نابينابايد ياد بگيرد آنچه را که افراد بينا با بينايي خودکشف مي کنند ،او از طريق سايرحواس خودش در يابد.تربيت حواس به ويژه شنوايي،لامسه و بويايي به کودک نابينا کمک ميکندتا بسياري از چيزها را تشخيص دهد.اگر از همان ابتدا کودک مستقل تربيت شدهباشد،بعدها هم مي تواند منزل را بسوي محل کار ،دانشگاه و...ترک کند و هم مواظب خودشباشد .
براي محافظت كودك از خطر، تنها كشيدن حصاري امن دور او كافي نيست، بلكهبايدكوشيد او را از محيط بسته و تاريكي كه در آن محصور است، خارج ساخت و با محيطاطراف آشنا كرد، با اسباب بازيهاي صدا دار و عروسك و حيوانات مأنوس و علاقهمند كردو به او ياد داد كه آنها را لمس كند، تكان بدهد و بدون بدون هراس به صداي آنها گوشدهد. بدينترتيب ميتوان به علاقه كودك به اسباب بازيها كه آنها را از طريق حسلامسه يا شنوايي درك ميكند، پي برد..
طفل نابينا اگر مادرش را نميبيند، ولي صداي او راميشنود و حضورش را احساس ميكند و در آغوش پرمهرش موقع شير دادن، او را لمسميكند. تماس با بدن مادر جزء احساسات ضبط شده در مغزش قرارميگيرد.
از سوي ديگر قدرت لامسه به كمك او ميشتابد، انگشتانش گهواره، ملحفه وبازيچههايي را كه به او داده ميشود، لمس ميكند و بدين طريق ميتواند اشيايپيرامون خود را تميز بدهد. بدين ترتيب كودك نابينا خود را در دنياي ديگري ميگذارد؛دنياي خارج، همان دنيايي كه بينايان نيز با آن سر و كار دارند.
براي محافظت كودك از خطر، تنها كشيدن حصاري امن دور او كافي نيست،بلكه بايدكوشيد او را از محيط بسته و تاريكي كه در آن محصور است، خارج ساخت و بامحيط اطراف آشنا كرد، با اسباب بازيهاي صدا دار و عروسك و حيوانات مأنوس وعلاقهمند كرد و به او ياد داد كه آنها را لمس كند، تكان بدهد و بدون بدون هراس بهصداي آنها گوش دهد
در دوره قبل از كودكستان، بازي و همكلامي نقش مهمي در تكوين شخصيت كودك دارد. تشويق كودك به بازي با افراد همسال خود و حرف زدن با آنها، او را فردي اجتماعي،متكي به نفس و با شخصيتي مستحكم بار ميآورد. در اين مرحله هرچه كودك نابينا را بهفعاليت بيشتر واداريم، آيندهاي بهتر (يعني استقلال در زمينههاي مختلف) را برايشايجاد كردهايم. نبايد دست و پاي او را در زنجيرهاي محدوديت بست. بايد او را حمايتو راهنمايي كرد و در تقويت قوه ادراكه يارياش كرد و از اين راه، دنياي تخيلي (فانتزي) او را تعديل نمود و به دنياي واقعي رهنمونش ساخت.
فرآوري : کهتري
بخش خانواده ايرانيتبيان