بهترین روش تربیتی روشی عادلانه و محترمانه است که هدف آن به جای تسلیم کودک،یادگیری او باشد. شنیدن و احترام گذاشتن به احساسات کودک، دادن حق انتخاب به او وایجاد محدودیتهای مشخص و عادلانه درمورد رفتارهای غیرقابلقبول، تعادلی سالم ایجادمیکند.
در این مقاله به شما آموزش میدهیم چطور از روشهای بیاثر و بینتیجه برایارتباط با فرزندانتان اجتناب کنید.
زیاد حرف زدن
وقتی والدین بیش از اندازه به حرف زدن ادامه دهند، بچهها دیگر گوش نمیکنند. محققان نشان دادهاند که مغز انسان فقطمیتواند در یک زمان چهار تکه اطلاعات یا ایده خاص در حافظه کوتاهمدت خود نگهدارد.این میزان برابر با 30 ثانیه یا دو جمله میباشد.
نمونه بیاثر: «نمیدونم اینترم برای کلاس والیبال و زبانت چه باید بکنیم. مطمئناً نمیتونی هر دوی آنها را برویچون کلاس والیبالت شنبه، دوشنبه و چهارشنبه ساعت 4 است که بعد برای آماده شدن برایکلاس زبانت وقت کافی نداری مگر اینکه وسایل آن کلاس را هم از قبل جمع کنی و با خودتببری ... .
ایدههای مختلف زیادی در این پیام وجود دارد که باعث گیج شدن کودک میشود و اینباعث میشود دیگر به حرفهای شما گوش ندهد. همچنین، لحن کلی این پیام منفی ومضطربانه است که باعث میشود کودک با استرس و تردید واکنش دهد. لازم نیست همه این اطلاعات یکدفعه به کودک دادهشود. درعوض آن را به قسمتهای مختلف تقسیم کنید تا قابلهضمتر باشد. قبل از اینکهموانع را عنوان کنید، اجازه دهید اول کودک اولویتهای خود را مطرحکند.
نمونه موثر: «اگر بخواهی اینترم، هم در کلاس والیبال هم زبان شرکت کنی، مجبور میشوی که بلافاصله بعد از اتماماین کلاس ، سر آن یکی بروی. بخاطر همین بهتر است بنشینیم و در این مورد تصمیمبگیریم.»
در این نمونه، مکالمه را به دو جمله محدود کردهاید و این باعث میشود درک آنبرای کودک آسانتر باشد. درضمن هدف کلی را هم مطرح میکنید و در مرحله بعد تقاضا رامطرح میکنید (که بنشینید و درمورد موضوع حرف بزنید). و آخر اینکه میل خود بههمکاری و در نظر داشتن نیازهای فرزندتان را نشان میدهید.
غر زدن و هشدار دادن زیاد
اکثر والدین با عجلههای اول صبح برای آماده کردن همه سر موقع، با ناهارها،لباسهای ورزش، تکالیف امضاشده و از این قبیل آشنایی دارند. بچهای که به نظرمیرسد حواسپرت است و نمیتواند سر وقت حاضر شود میتواند یکی از سختترین چالشهابرای والدین پرمشغله باشد. خیلی از والدین احساس میکنند کنترل از دستشان خارج شدهو ناامیدانه میخواهند با غر زدن و انتقاد کردن موقعیت را کنترل کنند. مشکلی که غر زدن دارد این است که باآن کار به بچهها یاد میدهید که نادیدهتان بگیرند زیرا میدانند که بارهای دیگرآن مسئله را یادآوری خواهید کرد. بااینکه بچههای کوچکتر نیاز به راهنمایی و کمکبیشتر دارند، والدین باید با بزرگتر شدن بچهها به آنها آزادی و مسئولیت بیشتریبدهند.
یکی از بزرگترین درسهایی که بعنوان والدینیاد میگیریم این استکه بچههای کوچک به طور طبیعی برای نیازهای شما همدلی و ملاحظه ندارند. آنها بهمرور با بزرگتر شدن احساس همدلی پیدا میکنند. به همین دلیل است که انتظار اینکهآنها خودشان را جای شما بگذارند و همه چیز را از دید شما نگاه کنند منطقینیست
نمونه بیاثر (به یک بچه 10 ساله): «یک ساعت زودتر از خواب بیدارت میکنم چون هیچوقت سروقت حاضرنمیشوی. باید همین الان لباسهایت را بپوشی. تکالیفت را آماده کردهای که امضاکنم؟»
10 دقیقه بعد: «بهت گفتم آماده شو و هنوز داری وقت تلف میکنی؟ اگه تونستی کاریکنی که همهمان دیرمان شود؟ برو سریع دندون هاتو مسواک بزن و لباسهاتو بپوش.»
10 دقیقه بعد: «تکالیفت کجاست؟ گفتم که بیار امضاشون کنم، هنوز لباس پوشیدنت راتموم نکردی؟ دیرمان میشود.» و باز همینطور تکرار…
مادر این کودک مسئولیت زیادی را گردن میگیرد و غیرمستقیم با کودکی صحبت میکندکه برای کنترل موقعیت به او اعتماد ندارد. این طریقه برخورد میتواند شدیداً منجر بهبیاعتمادبهنفس و وابسته شدن کودک میشود. لحن او نیز بسیار منفی و پرخاشگرایانهاست که موجب خشم و مقاومت کودک خواهد شد.
نمونه موثر: «تا 45 دقیقهدیگر از خانه خارج میشویم. اگر همه چیزهایی که لازم داری را آماده نکرده باشی،خودت باید برای معلمت توضیح دهی.»
این دستورات کوتاه است و انتظار مشخصی را با عاقبت انجام ندادن آن برای کودکمطرح میکند. با این روش به کودک اجازه داده میشود عواقب طبیعی رفتارهای خود رادرک کند.
استفاده از تقصیر و خجالت برای همراه ساختن کودک
یکی از بزرگترین درسهایی که بعنوان والدینیاد میگیریم این است که بچههایکوچک به طور طبیعی برای نیازهای شما همدلی و ملاحظه ندارند. آنها به مرور بابزرگتر شدن احساس همدلی پیدا میکنند. به همین دلیل است که انتظار اینکه آنهاخودشان را جای شما بگذارند و همه چیز را از دید شما نگاه کنند منطقی نیست.
اینکه نمیتوانند این کار را بکنند به این معنی نیست که بچه بدی هستند. فقط بچههستند و روی لذتهای لحظهای و آزمایش کردن محدودیتهایشان برای اینکه یاد بگیرندچه چیز قابلقبول است تمرکز دارند. اکثر والدین آدمهای پرمشغلهای هستند که چندینکار را در یک زمان انجام میدهند و گاهی فراموش میکنند که از خود مراقبت کنند. این وقتی به نظرشان برسد که بچهها با آنها همکاری نمیکنند موجب خشمشان میشود. خیلی مهم است که قبل از اینکه ایناحساسات به بیرون نفوذ کند و ارتباط شما با فرزندتان را خراب کند، زمانی را برایارتباط برقرار کردن با احساساتتان و آرام شدن بااستفاده از روشهای تنفس عمیق و حرفزدن با خود اختصاص دهید.
نمونه بیاثر: «چندین بار ازتخواستم که اسباببازیهایت را مرتب کنی، ببین باز هم دور تا دور اتاق پر ازاسباببازیهای توست. اصلاً نمیخواهی یکم توجه کنی؟ نمیبینی تمام روز سرپابودهام؟ حالا هم باید بیایم اسباببازیهای تو را جمع کنم و وقتم را هدر دهم؟ چرااینقدر خودخواهی؟»
این مادر انرژی منفی زیادی ایجاد میکند. بااینکه همه ما میتوانیم خستگی او رادرک کنیم اما ارتباط او با فرزندش مقصرکننده و غیرمحترمانه است. «خودخواه» خواندنکودک شدیداً مخرب است. بچهها این برچسبهای منفی را به درونشان میریزند و کمکمفکر میکنند که به اندازه کافی خوب نیستند. تحقیر کردن و مقصر کردن کودک مغز او رامنفی خواهد کرد. باید به رفتار برچسب غیرقابلقبول بزنید اما باز فرزندتان رادوستداشتنی بخوانید.
نمونه موثر: «میبینم کهاسباببازیها هنوز از روی زمین جمع نشدهاند. این منو ناراحت میکنه. خیلی براممهمه که خانه مرتب باشه که همه بتونیم راحت باشیم. همه اسباببازیهایی که بیرونهستند باید بروند سرجایشان بخوابند. فردا صبح میتونی دوباره آنها رو بیرونبیاری.»
این مادر بدون عصبانیت یا مقصر جلوه دادن، احساسات و نیازهای خود را مستقیم مطرحکند و عاقبت بد سختی را هم برای رفتار فرزندش عنوان نمیکند و به او توضیح میدهدکه فردا دوباره امتحان کرده و موفق شود. او هیچ انگیزه منفی را به کودک نمیچسباندیا به طریقی منفی به شخصیت او برچسب نمیزند.
گوش ندادن
همه ما دوست داریم فرزندمان به دیگران احترام بگذارد. بهترین راه برای این کاربا الگوسازی رفتار محترمانه و ملاحظهکار در روابط خودمان است. این باعث میشودکودک ارزش احترام و همدلی را شناخته و به آنها مهارتهای ارتباط صحیح را یادمیدهد. خیلی وقتها گوش دادن بادقت برای والدین کار سختتری است زیرا بچههامعمولاً وسط حرف میپرند و ذهم ما هم پر از کارها و مسئولیتهای زیادی است که بایدانجام دهیم.
بچههایی که والدینی محترم، متعهد و پرانرژی دارند یاد میگیرنداحساساتشان را به طور درستتری تعدیل کنند و در بزرگسالی روابط بهتری خواهندداشت
در این مورد، اشکالی ندارد که به کودک بگوییم که الان نمیتوانیم به حرفهایشگوش دهیم چون مشغول مثلاً آشپزی هستیماما 10 دقیقه دیگر پیش او میرویم کهحرفهایش را بشنویم. خیلی بهتر استکه زمان مشخصی را برای گوش دادن به حرفهای او اختصاص دهیم تا اینکه بدون توجه کافیحرفهایش را بشنویم. البته یادتان باشد، صبر کردن زیاد هم برای بچهها قابلتحملنیست.
نمونهبیاثر:واکنش مادری به فرزندش که برای او توضیح میدهد در فوتبالیک گل زده است.
(بدون ایجاد ارتباط چشمی) «چه خوب پسرم. حالا برو و با خواهرت بازی کن (زمزمه باخود) شعله گاز را چرا اینقدر زیاد کردم؟»
گوش دادن موثر شامل همه مسائل غیرکلامی مثلایجاد ارتباط چشمی، نشان دادن فهمیدن با صورت و صدا و استفاده از کلمات مناسب برایمنعکس کردن اینکه فهمیدهایم میشود.این مادر به فرزندش یادمیدهد که اذیتش نکند و اینکه چیزهایی که برای او مهم است برای مادر نیست. این باعثمیشود کودک احساس تنهایی کند.
نمونه موثر: «وای گل زدی؟!! خیلی عالیه! من بهت افتخار میکنم. یک کم دیگه میام پیشت میخوام برام تعریفکنی!»
این مادر شوق و علاقه خود را نشان میدهد؛ و از کودک دعوت میکند که تعریف کندکه چه اتفاقی افتاده است. او به طور موثری احساسات خود را نشان میدهد و به کودککمک میکند درمورد واکنشهای خود آگاهی پیدا کند. این نوع واکنش باعث میشود کودک تصور کند مهم وباارزش است و لیاقت توجه را دارد.
نشان دادن عواقب کار به بچهها محدودیتها را یاد میدهد و گوش دادن به حرفهایشان احترام گذاشتن را به آنها آموزش میدهد. باید از خودتان خوب مراقبت کنید تا بتوانید انرژی لازم برای تربیت بچهها را داشته باشید. برای این منظور باید اولویتهایتان را دوباره بررسی کنید. بچههایی که والدینی محترم، متعهد و پرانرژی دارند یاد میگیرند احساساتشان را به طور درستتری تعدیل کنند و در بزرگسالی روابط بهتری خواهند داشت.