بچهها از 3 سالگي چون و چرا ميکنند
همه بچهها از 5/2 تا 3 سالگي شروع ميكنند به چرا چرا گفتن. آنها در اين مرحله از رشد، دنبال كشف رابطه علت و معلول پديدهها هستند. بعضي والدين فكر ميكنند اين دوره سني بچهها، سخت و پردردسر است چون مدام بايد براي پاسخ به سوالها انرژي صرف كنند و كاملترين جواب را به آنها بدهند. بچهها مدام ميپرسند و ميپرسند و آنهايي كه بيشتر فكر ميكنند و علايق متنوعتري دارند، پرسشهاي بيشتري به ذهنشان ميرسد. شايد اين موضوع براي والديني كه از صبح تا غروب سر كار هستند و خسته به خانه ميرسند يا ذهن پرمشغلهاي دارند و آمادگي لازم براي پاسخ ندارند، بغرنج به نظر برسد اما پاسخ همه پرسشهاي كودك ميتواند يك سوال ديگر باشد از طرف پدر و مادر؛ سوالي به همين سادگي که «از كجا اين سوال به ذهنت رسيده؟» يا «خودت چي فكر ميكني؟»
با اين كار به راحتي زمينه شكلگيري اين پرسش در ذهن كودك پيدا ميشود و فقط لازم است قدري بيشتر به دادههاي ذهني او افزود يا آن دادههاي ذهني را اصلاح كرد.
نكته ديگر، استفاده از واژه «نميدانم» است. چه اشکالي دارد با کودک در جستجوي جواب برآييد؟ برايش يك كتاب در زمينه مشاغل مختلف، حيوانات اهلي و وحشي يا ... بخريد و با خواندن آن كتاب يا اجراي نمايش و صداگذاري و حرف زدن به جاي شخصيتهاي كتاب، او را علاقهمند كنيد يا متوجه شويد در چه زمينهاي علاقهمندي دارد.
بهتر است ارتباط كلام با كودك فقط محدود به پاسخ دادن به پرسشهايش نشود وگرنه او مجبور ميشود براي برقراري ارتباط، دنبال طرح سوال باشد، نه از روي كنجكاوي ذهنياش. سعي كنيد براي پرورش خلاقيت در بچهها بازيهاي متنوع با آنها انجام دهيد و بخواهيد دنبال راهكارهاي جديد براي حل معماهاي بازي باشند. آنها را مجبور نكنيد فقط كارهاي معمولي و تكراري انجام دهند زيرا محدودكردن بچهها و اينكه نتوانند «نه» گفتن را تمرين كنند، حس كنجكاوي و خلاقيت آنها را از بين ميبرد. علاوه بر لزوم رعايت اصول تربيتي و رفتاري والدين، مربيان مهدكودك و مدرسه هم بايد تا به جاي تكليف محوري و زيادكردن محفوظات بچهها، روي علايق و خلاقيت آنها كار كنند.
معلمهاي خوبي را ميشناسم كه به بچههاي مقطع ابتدايي تكليف شب نميدهند و به جاي آن سوال هفته يا پرسش روزانه مطرح ميكنند. سوالهايي كه يافتن پاسخشان به فكر كردن نياز دارد و بچهها بايد براي يافتن پاسخ ذهن خود را به كار بيندازند نه اينكه كاري اضافه براي خود يا والدين درست كنند. گاهي حتي اين پرسشها پاسخ روشني ندارند و فقط ميتواند ذهن كاوشگر كودك را به كار بيندازد و جايزه پاسخ سوال هم مراسم بستنيخوري براي برنده است.
اين اتفاق به شرط اينكه مدرسهها پرسشگري دانشآموزان را تشويق و معلمان نيز كنجكاويشان را به درستي هدايت كنند، خواهد افتاد اما بيشتر معلمها معتقدند بچهها با پرسش خود قصد دارند نظم كلاس را برهم زنند يا اطلاعات معلم را ارزيابي كنند اما ما با همين رفتار و ذهنيت انتقادناپذيري را به بچهها ياد ميدهيم. از نگاه ديگر، والد يا معلمي كه اينگونه ميانديشد، خود را باور ندارد و گمان نميكند به بازنگري نياز دارد. اين آموزگاران كه تلاشي نميكنند امروزشان مانند ديروز نباشد، قطعا الگوي خوبي هم براي بچهها نخواهند بود.
پاسخ «آداب تربيت» به پرسش شما
پسر 14 سالهام شب ادراري دارد. چه کار ميتوانم بکنم؟ لطفا راهنماييام کنيد. 098916***1810
شب ادراري در اين سن خيلي كم است و فقط در يك درصد نوجوانان ممكن است ديده شود كه اغلب اين موارد هم زمينه ارثي دارند. در اين صورت ميتوانم به شما نويد بدهم در سن و سالي كه نمونههاي قبلي خانواده بهبود يافتهاند، او هم مشكلش حل خواهد شد. براي درمان شبادراري، هم درمان دارويي داريم، هم غيردارويي. ميتوانيد براي تشويق فرزندتان به او وعده دهيد در صورت مشاهده رختخواب تميز، پول توجيبي آن روزش را 200 يا 500 تومان اضافه يا ساعت پرداختن به كار مورد علاقهاش مثل زمان بازي با رايانه را يك ربع اضافهتر خواهيد كرد. در صورت خيس شدن رختخواب، بايد او را درگير شستشو و نظافت اتاق كنيد. در اين بچهها عملكرد مثانه دچار مشكل است و با حجم كم سرريز ميشود. اگر عادت كند طي روز تندتند دستشويي برود، در شب بهتر ميتواند خود را كنترل كند. چنين افرادي از ساعت 7 شب به بعد بايد كمتر مايعات بخورند و هنگام خواب حتما دفع داشته باشند. سعي كنيد او را با برچسبها و الفاظ زننده كه راجع به بچههايي با اين مشكل گفته ميشود، صدا نزنيد. بيدارشدن سر ساعت هم كمك ميكند مشكل بعضي از بچهها حل شود. يك ساعت زنگدار را سر ساعت 3نيمه?شب كوك كنيد تا با صداي آن بيدار شود و دستشويي برود و به اين صورت شرطي و نيمه شب بيدار شود.
تك?فرزند پسر 17 سالهاي دارم كه به وسواس فكري مبتلاست. نزد مشاور و روانپزشك هم رفته اما حرفهايشان را قبول ندارد و فقط مدت كمي دارو مصرف كرد. اين موضوع به شدت روي درسهايش تاثير گذاشته بهطوري كه نميدانيم چه كنيم. در ضمن چند سالي است از دختري خوشش ميآيد. باوجود آرامشي كه در زندگيمان و صميميتي كه بين هر 3 ما هست، مدت يك سالونيم است كه سيگار ميكشد. بيشتر وقتش را به قول خودش براي فرار از فكر كردن مشغول فيلم ديدن است. لطفا ما را راهنمايي كنيد چون من و پدرش ديگر از هر گونه ارتباطي با او محروم هستيم. «م» از كردستان 0989***2817
احتمالا فاصلهاي كه بين شما و پسرتان ايجادشده، مربوط به امروز و ديروز نيست. با برخي از نوجوانها كه صحبت ميكنيم، ميگويند مدتهاست والدينشان آنها را نبوسيدهاند و در آغوششان نگرفتهاند. اين اتفاق خيلي بدي است كه متاسفانه رواج هم دارد. ما فكر ميكنيم چون آنها بزرگ شدهاند، نبايد بغلشان كنيم. ميگوييم او مرد شده يا زن شده و بچه نيست درحالي كه توجه و محبت خاص در هر دوره ضروري است. بهتر است در مورد نوجوانها آزمون و خطا كنيد تا ببينيد از چه رفتاري خوششان ميآيد. بعضي از آنها دوست ندارند جلوي دوستشان دست نوازش بر سر آنها بكشيد و بعضي ديگر خيلي هم از اين كار لذت ميبرند. به نظر ميرسد پسر شما براي انطباق با شرايط زندگي و بلوغ خود به جاي پرداختن به روشهاي انطباقي مثبت، سراغ انطباقهاي منفي مانند سيگار رفته است. او ميتوانست به ورزش بپردازد و در كلاسهاي مهارت زندگي و حل مساله شركت كند اما به ارتباط با جنس مخالف و سيگار روي آورده است. گمان نكنيد سيگاركشيدن موضوعي عادي است چون ميتواند دروازه ورود به مصرف موادمخدر باشد. پسر شما از 15 سالگي سيگار كشيدن را شروع كرده پس نشان ميدهد قوانين در خانه خيلي هم جدي و پيگير وجود ندارد يا اجرا نميشود. درمان وسواس فكري خيلي دشوار است و حتما به دارودرماني نياز دارد. حواستان باشد در حضور نوجوان نبايد با تضاد رفتار كنيد. اگر قانون ميگذاريد، بايد به آن پايبند بمانيد. والديني كه به فرزندشان ميگويند اگر ميخواهي سيگار و قليان بكشي بايد در حضور خودمان و با ما بكشي، او را دچار تضاد ميكنند كه بالاخره اينها بد هستند يا خوب؟ اگر شما ارتباط با جنس مخالف را ضدارزش ميدانيد، پس نبايد به فرزندتان بگوييد ميتواني دوست خودت را به خانه بياوري تا در حضور ما با هم غذا بخوريم. او با اين رفتار شما نميفهمد بالاخره اين رفتار ارزش است يا ضدارزش؟ بايد بگوييد خانه ما حرمت دارد و اجازه نميدهيم هر كسي را به آن وارد كني و فقط با كساني ميتواني معاشرت كني كه در محدوده و چارچوب خانوادگي خودمان هستند.
? پسر ? ساله دارم كه موقع بازي با بچهها اگر دعوايشان شود يا كتك بخورند فقط گريه ميكنند و نميتوانند از حق خود دفاع كنند حتي اگر با بچهاي ? ساله به مشكل بخورند. به شدت نگرانم چون تصور ميكنم در آينده هم مشكل خواهند داشت. لطفا راهنماييام كنيد. اين سومين بار است كه پيامك ميزنم. 1405***0915
اول بايد در قالب داستان، قصه يا بازي به بچهها نزديك شويد و ببينيد چه ميشود كه حس ميكنند نبايد از خود دفاع كنند. بايد كشف كنيد خودپنداره آنها چيست؟ آيا حس ميكنند ضعيفاند يا...؟ شايد شما به عنوان والدين در حمايت از آنها افراط كرده و پيام ضعيف بودن به بچهها دادهايد و شايد آنقدر دلتان ميخواسته در خانه بچهها بله قربانگو باشند كه نياموختهاند «نه» بگويند. يادمان باشد بچهها بايد نه گفتن را تمرين كنند. بايد بياموزند با زبان خوش و احترام مخالفت كنند، نظر بدهند و حق خود را بگيرند. اگر بر سر يك اسباببازي دعوا ميشود، به او بگوييد: «بدون پرخاشگري و هول دادن و دعوا برو و اسباببازيات را بگير و بگو اون مال منه». اگر رفتار درست را به بچهها از همين سن ياد ندهيد، زمينههاي شكلگيري شخصيت منفعل را در او پايهريزي خواهيد كرد.
دختري 5/6 ساله دارم كه شديدا به من وابسته است. البته اين وابستگي بعد از فوت مادرم بيشتر شده چون زماني كه مادرم فوت كرد، دخترم شاهد اين اتفاق بود. اين موضوع باعث شده شبها فقط كنار من بخوابد و حاضر نيست تنها در اتاقش بخوابد. اين موضوع باعث دوري من و همسرم شده. در ضمن دخترم ميترسد مرا هم از دست بدهد. 1019***0935
حتما و در اسرع وقت براي مشاوره حضوري با يك كارشناس اقدام كنيد چون به نظر ميرسد در زمان فوت مادربزرگ، با اين كودك رفتارهاي درست و مناسب نشده و روند سوگواري مديريت نشده است. به همين دليل دخترتان دچار اضطراب شده و وابستگياش در اين سن به شما اصلا درست و منطقي نيست. اگر در همين شرايط بماند و فوت مادربزرگ را به شما هم تعميم دهد، ميآموزد بعدها هر اتفاق بدي را بسط و تعميم دهد كه بسيار اتفاق بدي است. حتما گفتارها و رفتارهايي كه شما و اطرافيان در مراسم عزاداري داشتهايد، او را به اين روز انداخته است. با او در مورد سلامتتان و اينكه چقدر تندرست، شاد و قوي هستيد، حرف بزنيد تا از اين ترس و اضطرابش كاسته شود. بعضي از والدين، بهخصوص مادرها كه در خانه هستند، به دليل يك سردرد مثلا ميگرن، يك روز كامل در خانه استراحت ميكنند، از درد مينالند و ميگويند دارم ميميرم و همين پيام ساده بچهها را ميترساند. بچههايي كه درمورد اين موضوع توجيه نشدهاند كه مادر هر چند وقت يكبار اين درد را ميكشد و خوب ميشود، بچههاي مضطربي هستند.
دخترم 3 سال و 8 ماه دارد. 2 ترم از آموزش زبان انگليسي را گذرانده. خودش هم علاقهمند است. ترديد دارم كه در اين سن ادامه بدهد يا نه. نميدانم اين سن براي آموزش زبان دوم مناسب است يا نه. 9773***0918
آموزش زبان دوم بهتر است بعد از اينكه كودك يك زبان را ياد گرفت، شروع شود، مگر اينكه مادر خودش دو زبانه باشد و درخانه به 2 زبان صحبت كند. علاوه بر اين، بحث علاقه بچه هم مهم است و اينكه چقدر از اين كلاسها سود برده و ياد گرفته. چون ما براي گروه سني دختر شما صلاح نميدانيم آموزش چارچوبي و مرتب و ردهبندي شده انجام شود، بهتر است با بازي آموزشهايي ببيند و حين زندگي، گفتوگو و كلمات را بياموزد.