یکی از پیامدهای طبیعی و قابل انتظار طلاق، جدایی یکی از والدین از فرزندان است. در بیشتر جوامع این اتفاق برای پدران بیشتر از مادران رخ می دهد. لذا این فرزندان ممکن است جریان رشد و تحول خود را در یک خانواده ای متشکل از مادر و ناپدری طی کنند.
با ازدواج مجدد مادر، روابط جدیدی به رابطه خانواده افزوده می شود. تحقیقات جدید نشان می دهد کودکانی که در خانوادههای ناتنی زندگی می کنند بیش از کودکانی که در خانواده تنی زندگی می کنند ممکن است با ناسازگاری مواجه شوند.
تحقیقات نشان می دهد که پسرها و دخترها تا دو سال بعد از ازدواج مجدد والدین خود در سازگاری با والد جدید مشکل دارند. ولی پسرها بعد از دو سال ظاهرا با حضور ناپدری کنار می ایند در حالی که دختران هنوز در پذیرش ناپدری مشکل دارند چرا که ناپدری ها برای پسرها، نقش ساختار، نظارت و حمایتی را که مادرشان فراهم نمی آورد فراهم می کنند. این در حالی است که دخترها با مادر خود رابطه نزدیکی دارند و لذا حضور ناپدری این رابطه نزدیک را مختل می کند.
در کل به نظر می رسد که برای ناپدری ها جا افتادن در خانواده ای که دختری زیر سن نوجوانی در آن زندگی می کند خیلی سخت است اما برای خانواده ای که دارای فرزند پسر است این سازگاری بسیار راحت تر است. لذا به ناپدری ها توصیه می شود که رفتار کودک را کنترل نکنند بلکه با او رابطه خوبی برقرار کنند و به مادر در تربیت فرزندش کمک کنند سپس رفته رفته روش تربیتی مقتدرانه را اتخاذ کنند.
البته این دست خانواده ها هم همانند هر پدیده دیگری می تواند با سو کارکردها و مشکلاتی همراه باشد. برای مثال آمارها نشان می دهد که سو استفاده و آزارگری کودکان بیشتر در خانواده هایی رخ می دهد که شامل مادر و ناپدری است اما در خانواده هایی که والدین اصلی حضور دارند کمتر این اتفاق رخ می دهد. البته این آمارها اصلا به معنای زیر سوال بردن نقش ناپدری نبوده و یا نشان از بی مهری و بی عاطفگی کلی مردان نسبت به فرزندان همسرشان نمی باشد.
همچنین باید به یاد داشته باشیم که در بسیاری از این موارد اگر بچه با ناپدری در تعامل منظم نباشد به نوعی دیگر دچار مشکل می گردد چرا که مسلما فرزندان به خصوص فرزندان پسر نیازمند همانند سازی با یک مرد هستند و در خانواده هایی که طلاق رخ داده و مادر و پدر از هم جدا شده اند و فرزندان پسر محروم از محبت و حضور یک مرد هستند، ناپدری می تواند به خوبی این نقش را محقق سازد.
شاید در نگاه اول ، دیدگاه خوبی نسبت به ناپدری ها وجود نداشته باشد اما واقعیت این است که بسیاری از ناپدری ها انسانهایی وظیفه شناس و مسئولیت پذیری هستند
لذا با توجه به نقش سازنده ای که یک ناپدری می تواند در خانواده ایفا کند، این سوال در ذهن ایجاد می گردد که یک ناپدری چه برخورد و رفتاری باید در خانه با فرزندان ناتنی خود داشته باشد؟
به عنوان مورد اول این مرد به همراه مادر کودک می تواند نقش الگو و مدل از یک ارتباط سالم را برایشان ایفا کنند و این چیزی است که پدر و مادر اصلی نتوانسته اند به خاطر اختلافاتی که با هم دارند این مسئولیت را به درستی ایفا کنند. در شرایط ایده آل کودک می تواند ببیند چگونه والدین توجه و احترام متقابل به یکدیگر را ابراز می کنند، چگونه با هم همکاری می کنند تا به یک توافق و مصالحه خوب برای کل خانواده برسند.
در بسیاری از مواقع مشاهده می شود که جدایی والدین از هم و رفتن پدر باعث ایجاد افکار باورهای عجیبی در کودکان می شود مثلا برخی از کودکان تصور می کنند پدرشان ناپدید شده و یا برخی دیگر تعریف پدر را به عنوان مردی می دانند که هر از گاهی باید با او ملاقات کنند در حالی که حضور مثبت یک ناپدری می تواند این دست باورها و افکار را در ذهن کودکان اصلاح کند.
لذا اگر یک مرد(یعنی همان ناپدری) به طور واقعی رابطه ای عمیق با مادر این کودک داشته باشد این عشق می تواند به فرزندان این زن هم تسری یابد.
شاید در نگاه اول ، دیدگاه خوبی نسبت به ناپدری ها وجود نداشته باشد اما واقعیت این است که بسیاری از ناپدری ها انسانهایی وظیفه شناس و مسئولیت پذیری هستند و نسبت به فرزندان همسر خود کاملا حس حمایتی و پدر گونه دارند و نسبت به اینکه چگونه حضورشان می تواند رشد فکری، ذهنی و جسمی این کودکان را گسترش دهد احساس مسئولیت می کنند. و البته به نظر می رسد که برای ایفای درست این نقش، تعاملی دو سویه لازم است. یعنی از سوی دیگر این دست از کودکان هم باید پیشاپیش آمادگی پذیرش ناپدری را از طریق مادر خود کسب کنند و دایما مادر سعی کند تا رابطه میان فرزند و همسر جدیدش را اصلاح کنند و از طرف دیگر باید به خوبی تلاش کرد تا از ناپدری هایی که تلاش می کنند جای خالی ناشی از فقدان یا لاقید بودن پدر واقعی را پر کنند تشکر و قدردانی کنند و به آنها احترامی خاص بگذارند.