بحث زيادي پيرامون اين موضوع وجود دارد که اجازه داريم بچههاي ديگران را ادب کنيم يا خير. البته آنطور که به نظر ميرسد هم پاسخ آن ساده نيست. عواملي که در اين موضوع دخيل هستند شامل رويکردهاي مختلف والدين ميشود:
1. فرزندداري
2. آنچه رفتار قابلقبول و غيرقابلقبول براي کودک بهحساب ميآيد
3. روشهاي قابلقبول هدايت رفتار
4. اينکه کودک تنها تحت مسئوليت والدين خود است يا واقعاً براي بزرگ کردن آن بچه به کمک يک محله نياز هست.
اجازه بدهيد هرکدام از اين عوامل را تکتک بررسي کنيم.
1. بعضي از والدين ريسکپذير نيستند. يعني دوست ندارند براي تربيت فرزندانشان خطر کنند به همين دليل رفتار خوب و قابلقبول را به فرزندشان معرفي کرده و هر زمان که فرصت دهد مرزهاي او را مشخص ميکند. هدف آنها اين است که فرزنداني را بزرگ کنند که انتظارات موردقبول والدين بعنوان تربيت صحيح را برآورده کنند. از طرف ديگر برخي از والدين ريسکپذير هستند. آنها باور دارند که زمانهايي هست که کودکان بايد با آزمون و خطا ياد بگيرند. هدف اين دسته از والدين بزرگ کردن بچههايي است که انتظارات معقول والدين را برآورده کنند و در عين حال گاهگاهي به فرزندانشان اجازه ميدهند غير از آن را انتخاب کنند و نتايج منفي آن را خود تجربه کنند. اگر يکي از والدين دسته اول فرزند والدين دسته دوم را تاديب کند، والدين دسته دوم آن را رفتاري انتقادي و کنترلکننده خواهد ديد.
2. بعضي از والدين تصور ميکنند که کودکان اجازه ندارند با والدين خود مخالفت کنند. بعضي از والدين هم تصور ميکنند اختلاف سازنده تبادل نظر سالم است. بعضي از والدين به فرزندانشان اجازه ميدهند پاي خود را روي ميز نشيمن بگذارند اما چنين رفتاري براي بعضي از والدين شديداً غيرقابلقبول است. به همين دليل والدين بايد آزادانه مرزهاي فرزند خود را مشخص کنند.
3. بعضي از والدين به هدايتهاي کلامي آرام و منطقي اعتقاد دارند درحاليکه دسته ديگري از والدين باور دارند که نيازي به توضيح دادن تربيت نيست و مرزهاي آنها بايد توسط بچهها رعايت شود. درنتيجه وقتي رفتارهاي بد اتفاق ميافتد، نيازي به استدلال و دليل و برهان آوردن نيست چراکه نتيجه عمل کاملاً متقاعدکننده است. بااينحال دسته ديگري از والدين تنبيه را يک راه منطقي و قابلقبول براي هدايت رفتار بچهها ميدانند. اگر فردي بچه کسي را که اعتقادي به تنبيه بدني ندارد، تنبيه کند، والدين کودک آن کار را يک خشونت عليه فرزندشان خواهند ديد.
4. بعضي والدين احساس ميکنند که فقط خودشان دربرابر فرزندشان مسئول هستند. والدين ديگري باور دارند که براي بزرگ کردن يک بچه به کمک يک محله نياز هست. مسئلهاي که اينجا ايجاد ميشود اين است که بزرگسالان اطراف آن کودک مسئوليت شکل دادن تعريف رفتار قابلقبول و غيرقابلقبول را با هم سهيم هستند. اگر يکي از والدين دسته دوم بچه فردي که خود را بهتنهايي مسئول تربيت فرزدش ميداند ادب کند، والدين کودک تصور خواهد کرد که به حقوق پدر يا مادري او بياحترامي شده است. از طرف ديگر، اگر يک فرد از دسته دوم والدين کودک يک فرد از دسته خود را هدايت کند، والدين کودک از اقدام فرد بسيار متشکر و قدردان خواهند بود.
اما اگر کودکي وارد خانه شما شد يا در ماشينتان بود يا در شرايطي مسئوليت يک کودک موقتاً با شما بود چه؟ اگر فرزندي در نزديکي شما بود و رفتارهايي نشان داد که براي شما قابلقبول نبود، بهترين راه اين است که به آرامي براي کودک توضيح دهيد که وقتي پيش شماست چه نوع رفتاري از او انتظار ميرود. شما اين حق را داريد که مرزهايي که براي خودتان تعريف کردهايد را درمورد کودک اجرا کنيد، حتي اگر آن مرزها با مرزهاي والدين کودک متفاوت باشند. البته در اين راه بايد از حداقل روشهاي تربيتي استفاده کنيد که فاقد هر نوع خشونت باشد.
هر انتخابي که درمورد اين مسائل داشته باشيد مطمئناً نظر همه والدين را جلب نخواهد کرد. اين موضوع هميشه موضوعي بحثانگيز باقي ميماند. بنابراين بهتر است بهترين تصميمي که در آن لحظه ميتوانيد بگيريد را اتخاذ کنيد و نگران نتيجه کار نباشيد چراکه بيشترين چيزي بوده که در آن لحظه از دست شما برميآمده است.