وقتی کودک کمی بزرگتر می شود، مسئله برد و باخت در بازی برای او مهم می شود، به گونه ای که این موضوع ممکن است به شدت او را تحت تاثیر قرار دهد. به طور مثال برخی از کودکان وقتی در یک بازی می بازند، همه از این موضوع مطلع می شوند.
برای این دسته از کودکان، فرقی نمی کند که این باخت در بازیهای دوستانه باشد یا در بازیهای قهرمانی. مسئله این است که اگر این کودک بازنده شود، کنترل خود را از دست می دهد و دچار عصبانیت می شود و نسبت به هر چیزی شاکی است و همه چیز و همه کس را متهم به تقلب و خطا می کند و نمی تواند به راحتی این موضوع را فراموش کند.
در چنین شرایطی والدین باید بدانند که چگونه با کودک برخورد کنند.
انچه مسلم است همه افراد در هر سن و سالی که باشند، باختن را دوست ندارند. اما مهم این است که یاد بگیریم تا در بازنده بودنمان هم، ارزش ها و زیبائیها را حفظ کنیم و این مهارتی مهم است که فراگیری آن به زمان و ممارست و تمرین و البته تفکری درست، نیاز دارد.
والدین باید به این نکته توجه داشته باشند که در مواقع مختلف، مراقب باشند تا پیام هایی که به نوعی با مسئله برد و باخت در ارتباط است، از جانب آنها به فرزندان منتقل نشود. ممکن است والدین به بیان جملات و عباراتی بدون نیت و قصد قبلی بپردازند اما همین جملات بر اندیشه کودک اثر گذار است. جملاتی مثل :"بازنده به هیچ دردی نمی خورد" و یا "باید برنده بود....شرط موفقیت همین است"و...می تواند معانی نادرستی را در مورد باخت به ذهن کودک القا کند.
همواره به نحوه برخورد خودتان به عنوان والدین و همچنین به طرز برخورد سایر بزرگسالانی که بر کودک شما موثر هستند و برای او مهم هستند، دقت داشته باشید. در این رابطه ببینید که اصولا خود شما به عنوان پدر و یا مادر یک کودک، وقتی دچار شکست و باخت می شوید، چه احساسی پیدا می کنید و عکس العمل شما به چه صورت است. در آن هنگام که به برد و موفقیت دست می یابید چه رفتاری دارید؟ اگر کاری طبق خواسته و میل شما انجام نگیرد، نشانه هایی از ناامیدی از خود بروز می دهید و یا به هنگام تماشای مسابقه فوتبال، نسبت به برد و باخت تیم مورد علاقه تان، دچار شادی زاید الوصف و یا عصبانیت و ناراحتی شدید می شوید؟
توجه داشته باشید که اغلب رفتارهای روزمره والدین می توانند به عنوان پیام ها و الگوهای فکری و اخلاقی به کودکان منتقل شوند. بنابراین کودکان شما در تمام زمینه ها به نوعی بازتاب خود شما هستند
در قدم بعدی والدین باید توجه داشته باشند که وقتی همبازی کودک شان می شوند، همیشه به گونه ای رفتار نکنند که فرزنشان برنده بازی باشد. والدین باید بدانند که تجربه باخت در دایره امنی مثل خانواده، موجب می شود تا کودک متوجه شود که حتی اگر بازنده هم باشد، برای پدر ومادرش عزیز و ارزشمند است و نباید احساس حقارت کند.
اما اقدام مهم دیگری که والدین باید نسبت به آن آگاهی داشته باشند، این است که اگر فرزندشان بعد از تجربه باخت، دچار یاس و ناراحتی شد، برای این احساس او احترام قائل باشند. او را درک کنند و درباره جنبه های مثبت بازی با او سخن بگویند و به این ترتیب او را در عبور از این مرحله، یاری کنند. موقعیتهای بردن را به او یادآوری کنند و به او بگویند که می تواند باز هم برنده باشد.
به خاطر داشته باشید که هرگز فرد دیگری را با او مقایسه نکنید. ضمنا به بیان جملاتی که به نوعی به بازنده بودن کودک ارزش می دهند و برای بهبود اوضاع مطرح می شوند، نپردازید. چرا که در اغلب اوقات بیان اینگونه جملات، وضعیت کودک را بدتر می کنند. بنابراین توجه داشته باشید که حتی برخی از جملات محبت آمیز می توانند در این شرایط به جای کمک به کودک، او را دچار احساس حقارت کنند. پس آنچه مهم است اینکه به فرزندان مان بیاموزیم که بازنده بودن هم، یک حقیقت و جزء جدایی ناپذیر زندگی است و باید با آن به درستی برخورد کرد و آنرا به عنوان یک واقعیت پذیرفت. مسلما کودکانی که با این مسئله کنار می آیند به یکی از مهمترین مهارتهای رفتاری دست یافته اند.