انگيزه همان چيزي است كه اكثر ما احساس ميكنيم به اندازه كافي داراي آن نيستيم، اما ميدانيم كه وجود آن مهم است چرا كه به ما كمك ميكند تا احساس رضايت خاطر كنيم، درباره خودمان احساس مسووليت كنيم و بر زندگي خود مسلط باشيم. انگيزه يعني تلاش براي رسيدن به هدف و شرط اساسي رشد شخصيت، رضايت خاطر و موفقيت است. ما انسانها براي پرورش رفتارهاي جديد بايد ياد بگيريم، اما براي عمل به آنچه ياد گرفتهايم نيازمند انگيزه هستيم. ميتوان گفت اهميت انگيزه اگر بيشتر از يادگيري نباشد، كمتر هم نيست. معمولا افراد بيانگيزه وقتي دچار مشكل ميشوند هيچكاري نميكنند چرا كه معتقدند نميتوانند كاري كنند يا شوقي به كار ندارند چون فكر ميكنند نتيجه، ربطي به تلاش ندارد.
برخي از آنان نيز از كارهاي سخت گريزانند زيرا به توانايي خود شك دارند يا موفقيت را شانسي ميدانند. در آموختن انگيزه، خودتواناپنداري عامل مهم و موثري است. البته منظور از خود توانا پنداري، توانايي بالاي يك فرد نيست بلكه پندارهاي است كه فرد در مورد دست يافتن به موقعيت مورد نظر دارد. وقتي فرد بتواند بر موقعيت غلبه يابد و مهارتهاي لازم براي دستيابي به هدف را در خود بيابد، به اين باور ميرسد كه توانمندي لازم براي انجام كارها را دارد.
معمولا افرادي كه خودتواناپنداري ضعيفي دارند، افرادي هستند تسليمشونده كه دچار بيحسي و بيعاطفي ميشوند. اين افراد گوشهگيرند و نميتوانند در موقعيتها تاثيرگذاري خوبي داشته باشند، براي مثال آموزندگاني كه داراي خود تواناپنداري پايين هستند و از موقعيتهايي كه بايد كار آموزشي را در آن به انجام رسانند اجتناب ميورزند يا وقتي از آنها پرسيده ميشود كه در كلاس چه چيزي شما را مضطرب و متنفر ميكند و چگونه بر آن مسلط ميشويد بيان ميدارند كه خواندن مطلب جلوي كلاس درس آنان را دچار احساس عصبانيت ميكند و اميدوارند كه از آنها درسي پرسيده نشود.
برعكس افرادي كه توانمنديهايشان را باور دارند بهخوبي در انجام فعاليتها مشاركت ميكنند بهخصوص وقتي كه با مشكلي روبهرو ميشـوند. برخلاف افـرادي كـه داراي خـودتواناپنــداري پاييني هستند و در برخورد با موقعيتهاي سخت و موانع، دچاراضطراب، تردد و گيجي ميشوند افرادي با خود تواناپنداري بالا، اين افكار و احساسهاي منفي را كنترل ميكنند و ميتوانند بر وظيفه خود تمركز داشته باشند. در واقع در تفسير ارتباط ميان خودتواناپنداري و انگيزه، نبدورا بيان ميكند كه وقتي خود تواناپنداري در فرد بالاست، وي براي انجام كارهاي آموزشي متعهد است و براي پرورش تواناييها و مهارتها تلاش ميكند، اما افرادي كه داراي خودتواناپنداري پاييني هستند، دچار اضطراب ميشوند و به خود شك ميكنند و در روبهرو شدن با مشكلات، عقبنشيني ميكنند.
با تشويق و تحسين به كودكانمان انگيزه بدهيم
كودكان تشويق و تحسين را دوست دارند و تقريبا در مورد همه آنان اين موضوع مصداق دارد كه تحسين و تشويق خيلي بيشتر از تنبيه و عيبجويي ميتواند رفتاري را در كودك به وجود بياورد كه بزرگسالان خواهان آن هستند. كودكان به چيزي بيشتر از تحسين و تمجيدي كه صرفا باعث لذت آنان ميشود نياز دارند. آنان نياز دارند كه كسي براي آنها اهميت و احترام قائل شود. به اين نياز دارند كه بدانند چه كاري را بايد انجام دهند نه اين كه چه كاري را نبايد انجام دهند. همچنين آنان دوست دارند بشنوند كه موجب خوشحالي والدينشان شدهاند. كودكاني كه به آنها بياعتنايي و بيتوجهي ميشود، نميتوانند حس كنند كه عزيز شمرده ميشوند چراكه مورد انتقاد قرار گرفته و ياد ميگيرند كه چه كاري را نبايد انجام دهند، ولي نميدانند چه كار را بايد انجام دهند. برخي والدين از تحسين و تشويق كودكان خود اكراه دارند چراكه مثلا بر اين عقيدهاند كه تعريف و تمجيد، كودكشان را پرمدعا و ازخودراضي خواهد كرد يا فقط زماني بايد از كودك تعريف شود كه كاري دور از انتظار انجام داده باشد. در حالي كه نميدانند تعريف و تمجيد به معناي نشان دادن توجه و قدرداني است و كودكان با تعريف و تحسين به جا شكوفا ميشوند.
والدين در تعريف و تمجيد سازنده لازم است نكاتي را هميشه در نظر داشته باشند:
ـ كردار و عملكرد كودك را مورد تحسين قرار دهيد نه خودش را چراكه كودكان نياز دارند به خاطر همان چيزي كه هستند، صرف نظر از آنچه ميتوانند انجام دهند مورد تاييد و پذيرش قرار گيرند.
ـ كودك را با صراحت و صادقانه مورد تحسين قرار دهيد. براي گرفتن بهترين نتيجه، تمجيد و تحسين بايد رك و صريح ابراز شود بدون اما و اگر.
ـ تعريف و تمجيد بايد واقعي و صادقانه باشد، چراكه تمجيد دروغين از كودكان نوعي اهانت ناخوشايند به او محسوب ميشود و خودآگاهي كودك را زايل ميكند.
ـ روشهاي فيزيكي را فراموش نكنيد. تماس بدني و حالت چهره (در آغوش كشيدن، لبخند زدن و بوسيدن) نيز ميتواند بيانگر تحسين باشد.
معصومه اسدي / جامجم