رفتارهای دینی برخاسته از حس دینی است و احساس دینی ، ریشه در نیاز انسان به معنویت و تعالی دارد . این نیاز موجب روی آوردن انسان به دین و كوشش او برای پرورش حس دینی است . در جهان امروز به سبب غفلت از فطرت ، بعضی از نیازهای فطری ، ازجمله نیازهای معنوی انسان ، نادیده گرفته شده است . خانواده به عنوان اولین منبع تربیت دینی ، نقش تعیین کننده ای در توجه به كششهای فطری و معنوی انسان دارد . به همین دلیل خانواده در تكوین ساختار اعتقادی انسان بویژه در دوران کودکی ، بسیار موثر است.
البته تربیت دینی یک فرایند درونی است که محیط و عوامل بیرونی ، زمینه ساز ظهور آن هستند . اما جهت گیری مثبت و یا منفی این فرایند ، رابطه مستقیمی با ساختار تربیتی خانواده دارد . از این رو توجه والدین به روشها و منشهای مختلف تربیتی ، در چگونگی گرایش فرزندان به آموزه های دینی ، نقش دارد .
براساس یافته های روانکاوی ، سنگ بنای اعتقادات و باورهای اولیه ، در نخستین تجربه ها و احساسات دوران كودكی پایه گذاری می شود . به همین دلیل ، اولین باورها و احساسات ، پایدارتر و ماندگارتر است . از آنجا که کودکان نخستین تجربه های دینی خود را در خانواده از والدین می گیرند ، این تجربه های اولیه می تواند بنیادی ترین احساسات دینی را در کودکان شکل دهد . نگرش های اولیه کودک به آداب دینی و چگونگی برپایی آن ، از طریق مشاهده رفتارهای دینی والدین شکل می گیرد . برخی از احساسات و باورها به ضمیر ناهوشیار کودک منتقل می شود. این گونه باورها می تواند قوی تر از رفتارهای آگاهانه، در كودك اثر بگذارد .
روان شناسان می گویند : کودکان و نوجوانان بیش از آنکه از رفتار ظاهری و اعمال صوری والدین خود تقلید کنند ، از باورها و نگرشهای پنهان آنها درمورد اعمال و اعتقادات تاثیر می پذیرند . چه بسا والدین در یک خانواده ، اعمال مذهبی را به صورت ظاهری انجام دهند ، اما از نظر ایمان قلبی و یا اشتیاق باطنی ، هیچ نشانه ای در آنها دیده نشود . پیداست که تاثیر تربیتی این گونه والدین در شکل گیری احساس دینی فرزاندان ، ناچیز و چه بسا منفی است .
تربیت مذهبی، کنترلی برای اخلاق، ضابطه ای برای حیات فردی و اجتماعی برای رشد معنویت و آرمانگرائی است. مذهب می تواند تقویت کننده جنبه فراخود یا وجدان اخلاقی طفل باشد و زمینه را برای وسعت بخشیدن به اطلاعات او فراهم آورد. حجاب های شک و تردید در سایه آن پاره می شود و انسان به مراحلی از لحاظ رشد می رسد که در سایه استدلال عقلی میسّر نیست.
اگر تربیت مذهبی براساس اندیشه درست، استوار باشد موجب رشد و پیشرفت می شود و فرد را از سقوط می رهاند و برای زحمات کودک پاداشی از درون تهیه می شود و کسی که از طریق نیروها و انگیزه های درونی برای انجام تکالیف و وظایف هدایت شود از آسیب پذیری کمتری برخوردار است
آلودگی ها در او رو به کاهش می گذارد، اضطراب و وسوسه ها که بخصوص در سنین نوجوانی عارض فرد می شود از میان می رود و آرامش نسبی برایش حاصل می آید.
یک کارشناس مسایل تربیتی در این باره می گوید : " کودکان در ابتدا طبیعتی دین پذیر دارند . اگر راههای پرورش این استعداد ، با آسیب همراه باشد ، حس دین پذیری به احساس دین گریزی تبدیل می شود . یافته های پژوهشی درمورد تربیت دینی نشان داده است که سخت گیری بیش از حد و سهل گیری بیش از اندازه در فرایند تربیت دینی ، به نتیجه ای نامطلوب می انجامد . خانواده هایی که به دور از نیازهای واقعی و ظرفیتهای روان شناختی کودکان ، اقدام به تحمیل آداب دینی به فرزندان می کنند ، درواقع از تربیت دینی فاصله می گیرند. "
آنگونه که روان شناسان تحقیق کرده اند ، حس دینی مانند سایر نیازها و فرایندهای روانی ، طی مراحلی خاص در انسان شکل می گیرد . این مراحل به سن انسان نیز بستگی دارد . تحول رفتار دینی از سوی برخی از روان شناسان به چهار مرحله تقسیم شده است . البته این چهار مرحله با یکدیگر مرتبط هستند . شناخت ویژگیهای هریک از این مراحل و رعایت تناسب آموزه ها با ظرفیتها ، بسیار مهم است . انطباق تکالیف دینی با توان ذهنی و روحی کودکان و نوجوانان به والدین کمک می کند که بتوانند رشد دینی آنها را پایدار و بالنده به پیش ببرند.
به نظر برخی از روانشناسان ، مرحله اول این فرایند ، مرحله رفتاری و تقلیدی است . این مرحله از حدود 4 سالگی تا قبل از سن مدرسه یعنی 6 سالگی ادامه دارد . مرحله دوم در فرایند تربیت دینی ، مرحله حسی و عاطفی است . این مرحله سنین 6 تا 11 سالگی را پوشش می دهد . مرحله عقلانی و برهانی نیز مصادف با دوره نوجوانی و ظهور تفکر انتزاعی است . این دوره مربوط به سن 11 تا 16 سالگی می شود . مرحله آخر نیز مرحله عرفانی دانسته شده است . غالبا" این مرحله در دوره جوانی و بزرگسالی از سن 16 تا 25 سالگی بروز می کند . روان شناسان بزرگی مثل " اریکسون " این مرحله را مرحله شکوفایی مذهب و بینش عرفانی دانسته اند . افرادی که مراحل قبلی تربیت دینی را در یک نظام سالم خانوادگی طی کرده باشند ، آمادگی مناسبی برای ورود به این مرحله دارند.
ما معتقد هستیم که در رابطه با دیگر دوره های سنی قبول مذهب در کودکی، فراهم تر است از آن بابت که فطرت او سالمتر و دست نخورده تر است و مطالب دینی و تربیت و آداب آن را بهتر می تواند به ذهن بسپارد. از نظر ما مذهب برای افراد رنگ خدایی دارد و ریشه آن در اعماق وجود و روان و فطرت همه انسان هاست. جستجو ها و کنکاش های کودک درباره علل و مبادی جریانات و پدیده ها وسیله ای موثر برای طفل است که ذهن او را به کار اندازد و نشانه ای است از آمادگی او برای پذیرش خدا؛ و مربی می تواند با استفاده از این زمینه قلب کودک را با فروغ ایمان روشنی بخشد. از حدود هفت سال دوم و به ویژه از حدود سنین 10 کودک احساس می کند که خواستار سعادتی بی نهایت است که نمی داند چیست و سعی دارد که با تردید و کنجکاوی آن را به دست آورد. او همچنین جهت اخذ و کسب معنویت و حمایت مذهب بیشتر به خدا روی می آورد و این خواستاری و ارضاء آن در تأمین آرامش روانی که ضرورت حیات اوست نقش فوق العاده ای دارد.