بازي، اسم مصدر از ماده باختن و بازيدن است. ريشه واژه بازي در زبان پهلوي واچيك است كه به 2 معني متفاوت يعني بازي كردن و نواختن ساز به كار رفته است. در زبان فارسي، بازي مفهوم گستردهاي دارد. گاه به معني يك سلسله حركات منظم است. چنانچه در زبان فارسي معادل رقص، واژه پايبازي را داريم.
گاه بازي را به معني كار و حركت غيرمنتظره و برخلاف عرف و عادت به كار بردهاند. در شاهنامه استاد توس ميخوانيم: «به بازيگري ماند اين چرخ مست/ كه بازي نمايد به هفتاد دست» همچنين اين واژه در زبان ما به كارهاي بيسود و بيهوده هم اطلاق شده است: «جهانا همانا فسوسي و بازي/ كه بركس نپايي، كه با كس نسازي».
بنا بر آنچه مورخان يوناني و رومي و يهودي درباره ايران نوشتهاند و بنا بر مندرجات اوستا و پارهاي كتابهاي بازمانده به زبان پهلوي، ايرانيان باستان به كودكان خويش سواري و چوگانبازي، تيراندازي، شناگري، شمشيربازي و در عصر ساساني شطرنجبازي ميآموختهاند. تمام اين بازيها با زندگي آينده كودكان پيوند ناگسستني داشته است. اما بيگمان كودكان ايراني در آن روزگاران، بازيهاي گوناگون ديگري نيز داشتهاند.
در كتابهاي ادبي و علمي و حتي تواريخ و تذكرهها هم به مناسبتهاي گوناگون، نام پارهاي از بازيها آمده است. اگر در اين زمينه، پژوهشي دامنهدار صورت گيرد با اطمينان ميتوان گفت نام و نشان بسياري از بازيهاي قديمي ايراني كه هماكنون از ياد رفتهاند، بهدست خواهد آمد و تحقيق در اين بازيها ميتواند تا حد زيادي ما را به چون و چند زندگي كودكان ايراني در گذشته آشنا كند.
گذشته از اين ميتوان پارهاي از بازيها را كه با زندگي امروز كودكان ايران، هماهنگي دارد احيا كرد و اندكي از نياز بچههاي اين روزگار به بازيهاي گوناگون را سيراب ساخت.
شطرنج، يكي از قديميترين بازيهايي است كه در ايران متداول بوده و بنابر نقل قولها از هندوستان به ايران آمده است.
چوگان بازي، خالهبازي، گردوبازي، عروسكبازي، بزبازي و چراغ پايهبازي، اسبك و خرسك بازي از جمله بازيهايي هستند كه در متون ادبي چون قابوسنامه، كيمياي سعادت، هدايتالمتعلمين و... به آنها اشاره شده است. در كل ميتوان گفت در دواوين شاعران پارسيسراي ايران، بارها و بارها به نام و نشان بازيها بر ميخوريم. فيالمثل تنها در سرودههاي خاقاني شرواني، شاعر قرن ششم با نام و گاه چند و چون بازيهاي كهن ايراني آشنا ميشويم كه شمار آنها از دهها بازي ميگذرد.