در اتفاقي چون طلاق، خانوادهها از هم پاشيده ميشوند. در چنين شرايطي علاوه بر زن و شوهر، اثرات طلاق بر نوجوانان و كودكان نيز هميشگي خواهد بود و شايد زندگي آنها را نيز براي هميشه تغيير دهد. در هر ازدواجي كه بيش از يك هفته از عمرش ميگذرد، زمينههاي طلاق گرفتن وجود دارد. اما ترفندي كه بايد آن را پيدا كرد و همواره به پيدا كردنش ادامه داد، زمينههايي براي باقي ماندن در ازدواج است.
اغلب گفته ميشود ازدواج رخدادي نيست كه تنها بين دو نفر باشد، بلكه ازدواج پيوند بين دو خانواده است. متاسفانه، كساني كه قادر نيستند به زندگي زناشويي خود ادامه دهند، غم و اندوه بيكراني به اطرافيانشان تحميل ميكنند. اگر فرزندان خانوادههاي از هم پاشيده، در زمان مناسب، مشاوره دريافت نكنند، غالبا در بزرگسالي به افرادي مشكلآفرين تبديل ميشوند. اثرات طلاق بر نوجوانان فاجعه بار خواهد بود؛ زيرا آنها در مرحله شكنندهاي از رشد عاطفي قرار دارند.
علل و اثرات طلاق بر نوجوانان
سالهاي نوجواني با طبيعت سركش نوجوان، رفتار تكانشي، فشار همسالان، بياعتنايي به قوانين و جدايي عاطفي از والدين مشخص ميشود. حتي نوجوانان خانوادههاي سالم و خوشحال نيز در اين سنين تغييرات زيادي پيدا ميكنند.
در اين ميان نيازي به گفتن نيست، كه بحراني چون طلاق كه پايه و اساس نهاد خانواده را به لرزه در ميآورد، با شدت بيشتري به رشد احساسات منفي در نوجوان دامن ميزند.
البته كودكان و نوجوانان از مدتها قبل از طلاق، با اين مشكل روبهرو ميشوند. دعواهاي تلخ و گزنده والدين، بدرفتاري صورت گرفته از سوي يك يا هر دوي آنها، تاثيرات جبران ناپذيري بر روان كودكان ميگذارد. در ابتدا، كودك ممكن است خود را مقصر ايجاد اين وضعيت بداند و ممكن است با رفتار خوب خود براي بهبود اين وضعيت تلاش كند. با اين حال، هنگامي كه هيچ بهبودي در وضعيت خانواده نميبيند، خود را كنار ميكشد و منتظر جدايي قريب الوقوع والدينش ميماند. در واقع، با جدايي پدر و مادر، رشد عاطفي كودك به خاطر چنين ضربه سنگين و آزاردهندهاي آسيب ميبيند.
بيزاري از والدين:
نوجوان ممكن است از يك يا هر دوي والدين عصباني و يا حتي متنفر باشد. او ممكن است يكي از والدين را مسوول از هم پاشيدگي خانواده بداند و ممكن است اين والد را به خاطر محروم كردن او از عشق والد ديگر سرزنش كند. بنابر اين در اغلب اوقات، والدي كه حضانت نوجوان را بر عهده گرفته، بايد خشم او را نيز تحمل كند.
وابستگي به دوستان:
اگر نوجوان سپري كردن ساعتهاي طولاني در خارج از خانه با دوستان خود را آغاز كرده است، حتما اين موضوع را بررسي كنيد. در حين دوره تغيير و تحول پس از طلاق، نوجوان بشدت به همسالان و گاهي اوقات حتي نسبت به كساني كه نميشناسد، اعتماد ميكند. بخصوص اينكه در چنين سني نفوذ دوستانش بر او بسيار قوي است. حال اگر دوستانش افراد مناسبي نباشند، احتمال اينكه او گام در مسيري اشتباه بگذارد، بسيار بالا خواهد بود.
سوءمصرف مواد مخدر:
اغلب اوقات، سوءمصرف موادمخدر در همنشيني با دوستان نامناسب اتفاق ميافتد كه نوجوانان آسيبپذير خانوادههاي از هم پاشيده را فريب ميدهند و آنها را به انجام كارهايي وا ميدارند كه اين نوجوانان بهطور معمول انجام نميدهند. آنها به مصرف مواد مخدر وسوسه ميشوند. در برخي شرايط، حتي ممكن است مرتكب جنايت نيز شوند.
بلوغ زودرس:
نوجواناني كه عشق را در خانه پيدا نميكنند، به دنبال آن در بيرون از خانه ميگردند. خوشگذراني به بخشي از زندگي آنها تبديل ميشود. فرزندان خانوادههاي از هم پاشيده زودتر از فرزندان خانوادههاي سالم به بلوغ جنسي ميرسند.
رفتار بيپروا:
نوجوان ممكن است براي خالي كردن خشم و سر خوردگي خود، به بي پروا رفتار كردن روي بياورد. او ممكن است سر كلاسها حاضر نشود، قوانين مدرسه را زير پا بگذارد، ساكنان محله را آزار دهد، در خانه نيز به خشونت گرايش داشته باشد و در كل، حاضر به انجام هر كاري باشد كه مايه شرمساري و خجالت والد سرپرستش شود. در خيلي از موارد او اين كارها را براي تنبيه والد يا قرار دادن او در چنين وضعيت عذابآوري انجام ميدهد.
ميتوان چنين رفتارهاي غيرعادي و نا متعادلي را با مشاوره صحيح و عشق والدين، تحت كنترل در آورد. والدين نبايد جلوي فرزندان از شريك زندگي خود انتقاد كنند. آنها بايد به درك فرزندان از اين موضوع كمك كنند. هنگامي كه يك ازدواج به بن بست ميرسد، هيچ دليلي براي در كنار هم ماندن والدين وجود ندارد. آنها بايد توضيح دهند كه تصميم به جدايي به نفع كل افراد خانواده بوده و به عنوان آخرين گزينه مطرح بوده است. در نهايت، كودك يا نوجوان خواهد فهميد كه جدا زندگي كردن بهتر از در كنار هم زندگي كردن با قلبهاي شكسته است.
دكتر شيرين فرجي گودرزي