اگر چه ممکن است همه ما بارها و بارها این چند کلمه ساده را از زبان خودمان و یا دیگران شنیده باشیم، اما به جرات می توان گفت کمتر کسی است که به اهمیت واقعی آن و اثرات مثبت داشتن اعتماد به نفس و تاثیرات منفی نداشتن آن در زندگی شخصی و اجتماعی خود پی برده باشد.
اعتماد به نفس به یک معنی یعنی اعتماد داشتن به خودمان. باور و ایمان به این امر مهم که توانایی هایی در وجود ما نهفته است. و به بیانی ساده تر به معنی ارزش و احترام قایل شدن برای خودمان می باشد. مسلم است که داشتن چنین احساسی در مورد خودمان یک شبه به جود نمی آید بلکه حاصل مجموعه ای است از تفکرات، عواطف و همه تجربیاتی که هر کدام از ما در طول زندگیمان کسب کرده ایم. می توان این گونه گفت که عزت نفس هر فردی بر پایه شناخت و ارزیابی درست و دقیق از خودش بنا نهاده شده است. همین که فرد خود را به درستی بشناسد و به نقاط قوت و ضعف خودش و همچنین مهارت ها و توانایی خود، آگاهی داشته باشد و مهم تر از همه اینکه این عوامل را به عنوان بخشی از وجود خود به عنوان یک انسان بپذیرد از پایه های مهم و ضروری عزت نفس سالم می باشد.
اعتماد به نفس چگونه شکل می گیرد
بدون شک همه ما تصویر و باوری از خودمان داریم.باور و تصویری که هر فردی از خودش دارد را خودپنداره می گوییم. خودپنداره شامل مجموعه ای است از تمامی ویژگی های جسمی و روانی که همانند یک پازل زمانی که در کنار هم قرار می گیرند فرد را توصیف می کنند. و خود ایده آل همان تصوری است که هر فردی دوست می دارد از خودش داشته باشد. به طور مثال ممکن است شما بگویید من دوست دارم قهرمان شنا باشم. اعتماد به نفس هر فردی از ترکیب بین خودپنداره و خود ایده آل او بنا نهاده می شود. اگر فاصله میان خودپنداره و خود ایده آل فرد کم باشد اعتماد به نفس فرد در حد بالایی قرار می گیرد. و همان طور که می دانیم افراد دارای اعتماد به نفس کافی با قدرت و توان بیشتری با مسایل پیش آمده در زندگی خود برخورد می کنند و با دیدن ناکامی ها به بن بست نمی رسند. ولی چنانچه این اختلاف بین خودپنداره و خودایده آل زیاد شود منجر به اعتماد به نفس پایین و همچنین مشکلات ناشی از آن همانند افسردگی، اضطراب، غمگینی و نا امیدی می شود.
اگر چه عوامل و شرایط متعددی در شکل گیری اعتماد به نفس هر فردی نقش بازی می کنند. اما پایه و اساس این شکل گیری در دوره کودکی و در درون خانواده می باشد. خانواده از جمله اساسی ترین نهاد های اجتماعی به شمار می آید. و اگر بگوییم هیچ ساختاری از نظر اهمیت و قدرت تاثیر گذاری با خانواده برابری نمی کند اغراق نکرده ایم و مسلماً والدین از جمله اولین مربیان تعلیم و تربیت کودک هستند که نقش عظیم آنها را در پی ریزی سنگ بنای شخصیت کودک و رشد اعتماد به نفس در آنها نمی توان انکار کرد.اگر چه متاسفانه گاه والدین به غلط چنین تصور می کنند که چون کودکان هنوز به سن معینی نرسیده اند پس توان درک بسیاری از امور را ندارند!!!!!!!!! و با همین دید تربیت صحیح و اصولی در دوره کودکی را که از جمله مهم ترین دوران زندگی انسان می باشد رها می کنند، تنها به این امید که می توانند آن را در سنین دیگر جبران کنند. اما لازم است که بدانیم شخصیت و شاکله هر انسانی آجر به آجر از همان دوران کودکی ساخته می شود. والدین و گاهی اطرافیان می توانند با رفتارشان و گاه با صحبت هایشان و حتی گاه با و تشویق و تنبیه هایشان در کودک اعتماد به نفس ایجاد کنند و یا اینکه اعتماد به نفس او را بگیرند.
اما با توجه به اهمیت این موضوع والدین چگونه می توانند در پرورش اعتماد به نفس به کودکان کمک کنند.؟؟؟؟
کودکانی که ارتباط خوبی با پدر و مادر خود ندارند در طول زندگی همواره اضطراب های بیشتری را تجربه خواهند کرد و همین اضطراب ها منجر به ایجاد مشکلات جسمی و روانی فراوانی برای کودک خواهد شد.این کودکان به دلیل نداشتن اعتماد به نفس کافی نسبت به توانایی های خود نابینا هستند و نقاط ضعف خود را بیش از حد می دانند
کودک خود را بدون قید و شرط دوست بدارید و به او محبت کنید
همه ما انسان ها مجموعه ای از نیاز ها هستیم. اما زمانی که از نیاز ها صحبت می کنیم آن را محدود به نیاز های زیستی می دانیم.و سایر نیاز ها را بی اهمیت جلوه می دهیم. در صورتی که ما به غیر از نیازهای زیستی همچون نیاز به آب و غذا و سایر نیاز های دیگر که برای بقا و زنده ماندن ما ضروری است به نیاز های دیگری همچون محبت دیدن و محبت کردن و دوست داشته شدن و دوست داشتن نیز احتیاج داریم. بنابراین از جمله مسایل مهم در پرورش اعتماد به نفس کودک توجه به این نکته است که او را بدون قید و شرط دوست بداریم. منظور از محبت و دوستی بی قید و شرط آن است که والدین کودک خود را در هر شرایطی دوست بدارند و این دوست داشتن را بی دریغ به او ابراز کنند.. و برای آن اما و اگر نیاورند. به طور کلی می توان گفت که نباید تحت هیچ شرایطی با احساسات و عواطف کودکمان بازی کنیم و آن را خدشه دار کنیم.اما بسیاری از والدین ممکن است به غلط این گونه تصور می کنند که این نوع دوست داشتن باعث لوس شدن بچه ها است و این معنی را می رساند که ما به عنوان والدین نسبت به کارهای زشت و نادرست کودکمان بی توجه باشیم. درصورتی که این گونه نیست. زمانی که شما کودکتان را همان طور که هست دوست می دارید،در او حس اطمینانی ایجاد می شود که والدین من تحت هر شرایطی مرا دوست دارند. اما زمانی که کودکتان مرتکب کار اشتباهی شده است باید سعی کنید رفتار و عمل او را ناپسند بدانید و برای اصلاح آن کوشش کنید نه اینکه تمام شخصیت کودکمان را زیر سوال ببریم و له کنیم. یعنی ما باید این توانایی را داشته باشیم که خود کودک را از رفتارش جدا کنیم.
مثلاً بگوییم من تو را دوست دارم اما این رفتارت را دوست ندارم.زمانی که کودک ما طعم واقعی و شیرین محبت را از طرف پدر و مادر نچشید مسلماًرشد روانی او به طوری طبیعی ادامه پیدا نخواهد کرد.و همچنین کودکانی که ارتباط خوبی با پدر و مادر خود ندارند در طول زندگی همواره اضطراب های بیشتری را تجربه خواهند کرد و همین اضطراب ها منجر به ایجاد مشکلات جسمی و روانی فراوانی برای کودک خواهد شد.این کودکان به دلیل نداشتن اعتماد به نفس کافی نسبت به توانایی های خود نابینا هستند و نقاط ضعف خود را بیش از حد می دانند. اما در این بین لازم است که تاکید شود که والدین همواره باید مراقب باشند که در محبت کردن به کودک خود زیاده روی نکنند. چرا که محبت های بیش ازحد و نامناسب و بی دلیل منجر به این خواهد شد که ما کودکانی وابسته و متکی به خودمان تربیت کنیم که بدون حضور ما نتوانند از پس کوچک ترین و جزیی ترین امور خود بر آیند.و در ضمن نوع محبتی که به کودک داده می شود می بایست با مرحله سنی آن ها متناسب باشد.مثلاً در دوران نوزادی والدین سعی می کنند عشق و محبت خود را با بوسیدن کودک، بازی کردن با او و همچنین ارضا کردن نیاز هایش ابراز کنند. اما هر چه کودکمان بزرگ تر می شودو در انجام امور شخصی خود مستقلانه تر عمل می کندوالدین می توانند علاوه بر امور گفته شده با حمایت و تشویق اوٰ محبت خود را ابراز کنند. در دوران نوجوانی که فرزندمان استقلال بیشتری را تجربه می کند والدین می توانند با دادن مسیولیت بیشتر به او و همچنین محترم شمردن شخصیت او، گاهی حتی با شنیدن دغدغه ها و نگرانی هایش محبت خود را به او نشان دهند. بنابراین چنین باوری که اکثریت ما فکر می کنیم که محبت واقعی را زمانی به کودکمان داده ایم که تمامی کارها و امور شخصی او را انجام دهیم و در تمامی مراحل زندگی به جای او فکر کنیم و یا اینکه گاه به جای او زندگی کنیم باور اشتباهی است که پایه و اساس درستی ندارد.
به کودکمان یاد بدهیم که خودش را دوست داشته باشد
متاسفانه این امر(دوست داشتن خودمان) در فرهنگ ما گاه دیده می شود که با خودخواهی اشتباه گرفته می شود. اما باید بدانیم تا زمانی که خودمان را دوست نداشته باشیم و برای خودمان ارزش و احترام قایل نشویم نخواهیم توانست که این امر را به دیگران منتقل کنیم.از جمله راههای دوست داشتن و احترام به خودمان رسیدگی کافی و در حد تعادل به وضعیت جسمی و روانی مان می باشد. مثلاً در بعد جسمی(داشتن تغذیه سالم، خواب کافی و ورزش و..)
برای شخصیت کودک خودتان احترام قایل شوید
بنابراین یکی از بهترین راه ها برای شخصیت دادن و بالا بردن اعتماد به نفس کودکمان احترام گذاشتن به او می باشد. و از جمله نمونه های این احترام این است که فرزندمان را با همه نقاط قوت و ضعفی که دارد(همان طور که هست بپذیریم) و در ارتقای نقاط قوت و اصلاح نقاط منفی او را حمایت کنیم. و بدانیم که کودک ما نیز می تواند به گونه ای متفاوت از ما فکر کند. از دیگر راههای که می توانیم احترامی که برای کودک قایل هستیم به او نشان دهیم این است که برای او وقت بگذاریم. زمانی که پدر و مادر با وجود همه مشغله هایی که در زندگی دارند، زمانی را برای بودن در کنار فرزندشان می گذارند به او نشان می دهند که چقدر برای او ارزش قایل هستند.
روش ارتباط خودتان را تغییر دهید و شنونده خوبی برای حرف های فرزنتان باشید حتی اگر نظرات و عقاید او را مخالف با نظرات خود یافتید، به او اجازه دهید که احساسات خود را بیان کند.این امر می تواند فواید زیادی داشته باشد
اما در این بین والدین می بایست شیوه های نفوذ در کودکان را بدانند. که از جمله این شیوه ها بازی کردن است. اگرچه متاسفانه گاهی والدین اغلب نقش بازی را در رشد کودک کم اهمیت تلقی می کنند و آن را نوعی وقت تلف کردن به حساب می آورند. در صورتی که شما با بازی کردن با کودکتان می توانید خودتان را به دنیای آنها نزدیک تر کنید و به خاطر این نزدیکی صمیمیت بیشتری را با او تجربه کنید. همچنین از آنجایی که کودکان معمولاً در بازی ناراحتی ها و دغدغه های خودشان را ابراز می کنند شیوه مناسب و فرصت خوبی است که با خلقیات و روحیات کودکتان آشنا شوید. از دیگر راههای احترام به کودک توجه کردن به تفاوت های فردی است. هر انسانی مهارت ها و توانایی خاص خودش را دارد. وظیفه والدین شناخت این استعدادها و توانایی های بالقوه است و زمانی که این استعدادها شناخته شدند و فرصت بروز بیابند به افزایش اعتماد به نفس در کودکتان کمک می کنند. اما اگر از آن دسته والدینی هستید که که به طور مکرر در پی مقایسه کودکتان با کودکان دیگر هستیدو توانایی او را نادیده می گیرید و نقاط ضعفش را بزرگ جلوه می دهیدمی باست منتظر عواقب خطرناک آن باشید.
شنونده خوبی برای حرف های کودکتان باشید
همه والدین دوست دارند که ارتباط خوب و صمیمی و به دور از سوء تفاهم با فرزندان خود داشته باشند. و فرزندان نیز متقابلاً تمایل دارند که والدین آنها به عنوان بخشی از زندگیشان آنها را به درستی درک کنند.اما این مهم میسر نمی شود مگر اینکه مهارت ارتباط موثر را بدانیم. و از جمله مهارت های لازم برای یک ارتباط سالم و موثر گوش کردن است.. اغلب والدین فرزندان خود را فقط دو گوش میبینند که باید بشنوند و یا اینکه هیچ گاه حوصله شنیدن حرف های فرزند شان را ندارند. شاید به همین دلایل است که اکثر ارتباطات ما با فرزندمان به نصیحت کردن، امرو نهی های نابجا،سرزنش کردن و.. خلاصه می شود.بنابراین برای شکستن این دور باطل می باست روش ارتباط خودتان را تغییر دهید و شنونده خوبی برای حرف های فرزنتان باشید حتی اگر نظرات و عقاید او را مخالف با نظرات خود یافتید، به او اجازه دهید که احساسات خود را بیان کند.این امر می تواند فواید زیادی داشته باشد.1-منجر به حس اعتماد به نفس در کودک می شود.2-شما می توانید با دیدگاهها و نظرات فرزندتان آشنا شوید و به طور کلی نسبت به او شناخت پیدا کنید.3- به او نشان می دهید که برای حرف هایش ارزش قایلید.