بازي يک فعاليت طبيعي، لذت بخش و دلخواه براي کودکان مي باشد. ولي متاسفانه بزرگتر ها اين حقيقت را جدي تلقي نمي کنند. در صورتي که با بازيهدقدار مي توان در جهت رشد و تربيت کودکان گام برداشت. گام هايي که از درچه لطافتبازي شروع شده، به دنياي خيال و رويا ها و اعاد احساسي، عاطفي، شناختي کودکان خاتمهمي يابد.
«دختر 6 ساله من يک خرس عروسکي دارد که از دوران کودکي با آن مانوس بوده و هنوزهم طوري به آن وابسته است که بدون آن، نه از خانه خارج ميشود، نه به مهدکودکميرود و نه حتي ميخوابد...
اين عروسک به قدري کهنه و کثيف شده که اصلا نميتوان به آن نگاه کرد. ما برايشخرسهاي عروسکي جديد و زيباتري خريدهايم اما هيچکدام از آنها جاي آن عروسکقديمياش را نميگيرد. حالا او به سن مدرسه رسيده و ما نگرانيم که چه کار بايدبکنيم؟ او ميتوانست عروسکش را با خودش به مهدکودک ببرد اما مدرسه، مطمئنا جاي خرسعروسکي نيست! حالا همه ما به جنبوجوش افتادهايم بلکه خرسي را از ياد او ببريم وحتي چند روزي آن را مصلحتي گم و گور کرديم اما او آنقدر جيغ و داد کرد که صدايهمسايهها درآمد و ما هم دوباره پيدايش کرديم...»
بازي يک فعاليت طبيعي، لذت بخش و دلخواه براي کودکان مي باشد. ولي متاسفانهبزرگترها اين حقيقت را جدي تلقي نمي کنند. در صورتي که با بازي هدفدار مي توان درجهت رشد و تربيت کودکان گام برداشت. گام هايي که ازدريچه لطافت بازي شروع شده، بهدنياي خيال و روياها و ابعاد احساسي، عاطفي و شناختي کودکان خاتمه مي يابد. به هميندليل پرداختن به بازي خصوصاً بازي عروسکي، بررسي نزديک ترين زاويه شخصيت کودکي ميباشد. علاوه بر اينکه بازي، فرايند يادگيري را براي يادگيرنده يعني کودک و نوجوانشيرين مي کند. موجب کامروايي بسياري ازنيازهاي اساسي و زيربنايي کودک نيز ميشود.
کودک مي تواند در بازي عروسکي، انرژي هاي اضافي و رواني خود را تخليه کند. کودکآن چنان به عروسکش اعتماد دارد و خودش را مثل او مي بيند که کليه احساسات و عواطفشرا با عروسک فرافکن مي کند و نسبت مي دهد. اين حالت نه تنها باعث تخليه رواني شدهبلکه درک و فهم بهتري را براي او باعث مي گردد.
پس عروسک ها به کودک اين اجازه را مي دهند تا بدونواهمه از بزرگترها، خودش يک آدم بزرگ شود و يک سري مسائل را از روي کنجکاوي تجربهکند. اکثر اوقات، کودکان به تنهايي عروسک بازي مي کنند چرا کهوالدين عروسک را براي آنها خريده اند که ديگر کاري به کارشان نداشته باشند و اگر همبا آنها بازي کنند، بزرگترها خواسته هاي خودشان را به خواسته هاي کودکانشان تحميلمي کنند. واضحو روشن است که اين کودک عروسکش را از خودش طرد کند و نيازهايش، دراين ارتباط ناکام مي گردد. نيازهاي ديگري نيز براي کودک وجود دارد که در ارتباط باعروسک مي توانند برآورده و ارضا شوند. از قبيل نياز به پيشرفت و کسب موفقيت، نيازبه رهبري واداره کردن، نياز به امنيت، نياز به آزادي و ...
کودک مي تواند در بازي عروسکي، انرژي هاي اضافي و رواني خود راتخليه کند. کودک آن چنان به عروسکش اعتماد دارد و خودش را مثل او مي بيند که کليهاحساسات و عواطفش را با عروسک فرافکن مي کند و نسبت مي دهد. اين حالت نه تنها باعثتخليه رواني شده بلکه درک و فهم بهتري را براي او باعث ميگردد
اصلا بازي يعني چه؟ آيا بازي کردن کودکان مهماست؟
در اصل بازي، وسيلهاي براي بيان کودک است يا وسيلهاي براي برقراريروابط، توصيف تجربه و آشکار شدن آرزوها. نبايد تصور شود که بازي، اتلاف وقت است. يکي از بازيهاي جذاب بهخصوص براي دختربچهها، عروسکبازي است. در حال حاضر،کودکان زمان کمتري را صرف بازي با عروسکها ميکنند و بيشتر وقت آنها، صرف بازيهايکامپيوتري و تماشاي تلويزيون ميشود. اما بايد بدانيمکه بازي با عروسک مهم است چون تمرين مهارتهاي زندگي است و به کمک آن ميتوان مسايلزيادي را به طور غيرمستقيم به کودک آموزش داد.يكي از نيازهاي اساسي كه باعث گرايش كودك به عروسك مي شود، ميل به داشتنهم صحبت است.عروسك براي كودك يك شخص محسوب مي گردد و با او رابطهاجتماعي برقرار مي كند. ضمن اين كه كودك با توجه به اين كه مسئول عروسك شناخته ميشود ، در مسير رشد مسئوليت پذيري و خلاقيت اجتماعي ، قرار مي گيرد.
از چه زماني کودک به عروسک توجه نشانميدهد؟
از همان دوره نوزادي هم اگر عکسهاي مختلفي را به کودک نشان دهيم،نسبت به عکس انسان، واکنش بيشتري نشان خواهد داد. همين امر مشخص ميکند که عروسک کهتداعيکننده شکل انسان است، براي کوک کمسن و سال نيز جذابيت دارد. عروسک جزو اوليناسباببازيهاي کودکان است به خصوص دختربچهها. والدين هم اگر فرزندشان دختر باشد،از همان ابتدا عروسک را جزو اسباببازيهاي وي در نظر ميگيرند.
آيا در انتخاب عروسکها براي کودکان، بايد به نکات خاصي توجهشود؟
البته! بهتر است که خانوادهها براي کودکان خود، عروسکهاي نرم راانتخاب کنند. کودکان با بغل کردن اين عروسکهاي نرم، احساس آرامش و امنيت ميکنند؛به خصوص در کودکان کمسن و سال (زير 3 سال) انتخاب اين نوع عروسکها بر عروسکهايسفت و ... ارجحيت دارد. نکته دوم آن است که بهتر است براي کودکان زير 3 سال،عروسکهايي انتخاب شود که صدا نداشته باشند. در بسياري موارد کودکان از عروسکهاييکه حرکت و صدا دارند، ميترسند. ذهنيت کودکان از عروسک، جسم جامد بيصداست؛ چيزيمانند ليوان، پس طبيعتا انتظار ندارند که اين جسم جامد، از خودش صدا دربياورد.
بعضي پسرها هم ممکن است به بازي با عروسک تمايل داشته باشند. آيا چنين تمايليغيرعادي است؟
صرف بازي پسربچهها با عروسک، مساله نگرانکنندهاي نيست. اما اگرپسربچه، علاوه بر بازي با عروسک، تمايل به پوشيدن لباسهاي دخترانه ومثلا لوازم آرايش هم داشت، بايد کمي نگران شد. اغلب بزرگسالاني کهدچار اختلال در هويت جنسي هستند، در کودکي ضديت آشکاري با جنس خود داشتهاند. مثلاپسراني بودهاند که تماممدت تمايل به بازي با اسباببازيهاي دخترانه داشتهاند،از پوشيدن لباسهاي دخترانه لذت ميبردند و علاقه به بلند کردن مو و آرايشداشتهاند. البته نميتوان گفت که همه اين کودکان در بزرگسالي دچار اختلال در هويتجنسي ميشوند اما احتمال آن بالا است. در چنين شرايطي بهتر است که پدر و مادر اجازهبدهند که پسربچه با عروسک بازي کند اما به او ياد بدهند که چگونه در بازي نقشمردانهاي داشته باشد. مثلا نقش او راننده يا پدر خانواده باشد. به اين ترتيبميتوان تا حدي بازي کودک را هدايت کرد.
بعضي از کودکان به شدت به عروسکشان وابسته ميشوند. آياچنين رفتاري از نظر روانپزشکان کودک، طبيعي است؟
نبايد گفت که نگرانکننده است. در بعضي مواقع که مثلا قرار است کودکبه مهدکودک جديد برود، چون احساس امنيت نميکند، ترجيح ميدهد بعضي وسايل خودش رابه آنجا ببرد. چنين رفتاري کاملا طبيعي است و اشکالي ندارد. چنين وابستگيهايي بهتدريج کمرنگ ميشود. مثلا حدود سن 8 تا 9 سالگي کودک وابستگي کمتري به عروسکهايشخواهد داشت. به عنوان نمونه با وجودي که به عروسک خود خيلي وابسته است اما خجالتميکشد که آن را در جمع دوستان خود بياورد. همين امر وابستگي او را کمتر و کمترميکند. اما اگر وابستگي کودک در سن بالاي 10 سال هم همچنان شديد بود و به هيچوجهکمرنگ نشد، بايد ماجرا را جدي گرفت، بررسي کرد و به دنبال دليل اصلي آن گشت. شايد اضطراب يا ترس يا کمبود اعتمادبهنفس از عوامليباشند که سبب وابستگي شديد کودک در سنين بالاتر به عروسک خاصي ميشوند.
اگر پدر و مادر، در برخورد با او بي ميلي كنند و يا برعكس رفتارمناسبي داشته باشند ، كودك اين رفتارها را براي عروسكش بازگو مي نمايد و همين تعريفكردن اساس آرامش و تخليه رواني كودك مي گردد و در نهايت باعث تجلي و بروز برخي ازبيانات و گفته هاي ناب و ارزشمند در ذهن كودك مي شود
آيا والدين ميتوانند از عروسکها در تربيت کودکان خود کمکبگيرند؟
بله. در بسياري موارد، مادر يا پدر ميتوانند هنگام بازي کودک باعروسکش، همراه با عروسکي ديگر وارد بازي شوند و نفر سوم باشند و از زبان عروسک، بهطور غيرمستقيم، آموزشهاي لازم را به او بدهند. در اين دنيا مجازي که برايفرزندانمان ساخته ايم و به آن افتخار مي کنيم که مدرن شده ايم، کودکان خود رايهستند اما با همين نمايش مي توانيم کار گروهي، شجاعت، امور اخلاقي، اعتماد به نفس و ... را بدون آن که متوجه شوند که به آن ها آموزش داده مي شود، به آن ها ياد داد. حتي مسائل بهداشتي را هم مي توان به آن ها آموزش داد که متاسفانه آموزش و پرورش ازاين موضوع فرار مي کند. کودکان هنگام بازي با عروسکخود را تخليه رواني ميکنند. مثلا اگر شاهد پرخاشگري پدر يا مادر خود با همسايهبودهاند، همان پرخاشگري را با عروسک خود خواهند کرد.حال پدر يامادر بايد وارد عمل شود و از زبان عروسک قصهاي را براي کودک تعريف کند که چرا بعضياوقات بعضي افراد عصباني ميشوند و اگر چنين اتفاقي افتاد چه بايد کرد. به اينترتيب به طور غيرمستقيم آموزشهاي تربيتي را به کودک ميدهند.
چه نکات مثبتي در بازي کودک با عروسک وجود دارد؟ آيا واقعابايد عروسکبازي کودکانمان را جدي بگيريم؟
عروسک، شنونده ماهري است که نه خسته ميشود، نه خميازه ميکشد، نهکسل ميشود، نه چشمانش را ميبندد و نه اشکالات او را تصحيح ميکند. نميگويد کهگرفتار است و بايد برود. همه اينها عروسک را براي کودک، تبديل به دوستي پابرجاميکند که هميشه و در هر زمان در دسترس کودک است، تنهايي او را جبران ميکند وميتواند درددلش را با او در ميان بگذارد. والدين باگوش دادن به صحبتهاي کودک با عروسکش، ميتوانند به مسايل زيادي در مورد کودک خودپي ببرند و بهتر با دنياي کودک خود آشنا شوند. کودک احساس ميکندکه عروسک مال او است. از او مراقبت ميکند و ارتباط نزديکي با آن دارد. تمام مدتمواظب او است. چنين احساسي باعث ميشود که کودک اعتماد به نفس داشته باشد. علاوه براين اوقات فراغت وي لذتبخش ميشود. در کنار اينها، به علت بروز بيانات کودک هنگامگفتوگو با عروسک، تکامل کلامي و حرکتي او نيز بهبود مييابد و خلاقيت او هم رشدپيدا ميکند. پس، عروسک فقط يک ابزار زينتي نيست. بلکه عاملي براي تبادل احساسات،عاطفه و انديشه کودک است.در هنگام بازي كودك با عروسك جهت دهي و تصميم بزرگسالانهنداشته باشيد. بلكه عروسك را همان گونه ببينيد كه كودكان مي بيند و احساس مي كنند. يعني همانند كودك حس كرده و در نظر بگيريد.
در ديدگاه بعضي خانواده ها ، عروسك به عنوان يك دوست كودك مي باشد نه وسيله ايدر جهت سرگرمي كودك. به همين دليل ، كودك كار كردي تحت عنوان راز و نياز عروسك رابراي خود مطرح مي نمايد و از آن به خوبي استفاده مي كند. در سايه اين نگرش ،خانواده بهتر مي تواند احساس تنهايي و خلاء رواني كودك را جبران كند.