در اين مقاله ، به مواردي اشاره مي نمائيم که غفلت از هر کدام ، ممکن است ضررات جبران ناپذيري را در رشد سالم فرزندمان ايجاد نمايد :
محروميت عاطفي
محروميت عاطفي ، عاملي است که مي تواند بر رشد کودکان تاثير بگذارد . مراقبت بدون محبت و يا غفلت زياد ، مي تواند موجب توقف رشد ؛ حتي در کودکاني بشود که از تغذيه ي سالم و طبيعي برخوردارند .
غده هيپوفيز ، ترشح هورمون رشد را در شرايطي که کودک از محبت والدين محروم است ، متوقف مي کند و کودکان در اين شرايط ، کوتاه قدتر مي شوند و رسش استخواني کمتري از خود نشان مي دهند .
تغذيه
غذا سوخت بدن است و بدون مصرف آن امکان رشد وجود ندارد . با وجود اين ، ممکن است مشاهده کنيم که اشتهاي کودکان به دليل کم شدن سرعت رشد در طي اين مرحله کاهش پيدا مي کند . در مراحل ابتدايي رشد ، هرزه خواري در کودکان ديده مي شود که به مرور و همراه با افزايش توانايي آنان در تميز بين مواد خوراکي و غير خوراکي از ميزان آن کم مي شود . ازآن جا که تعداد دفعات صرف غذا در بين کودکان کاهش مي يابد پزشکان برخورداري از رژيم غذايي غني شده را براي اين گروه سني توصيه مي کنند .
محيط اجتماعي و عاطفي کودکان نيز در زمان مصرف غذا اهميت ويژه اي در ايجاد عادات غذايي آنان دارد . کمبود آهن ، کلسيم و ويتامين هاي A,C بيشترين مشکلات تغذيه اي هستند که کودکان در اين دوره سني دارند . در مواردي که سوء تغذيه وجود دارد ، تجويز مکمل هاي غذايي ، مانع ايجاد اختلال در رشد کودکان مي شود . جالب است بدانيم که سوء تغذيه کودکان ، معمولا با عوامل ديگري چون فقر ، آشفتگي خانواده ، فقر محيطي ، غفلت والدين از فرزند و نااميدي از شرايط زندگي همراه است .
خانواده هاي آشفته ، کودکان مورد غفلت قرار گرفته اي دارند که شانس شان براي رشد مناسب کم است . هرچند نياز به مکمل هاي غذايي در اين گونه موارد امري حياتي است ، اما مشکل سوء تغذيه در چنين کودکاني ، فراتر از برخورداري از رژيم غذايي صرف است . بدون تغيير در شرايط اقتصادي و اجتماعي براي آنان ، امکان رهايي از محروميت و فقر وجود ندارد . مادران اين گونه کودکان اغلب داراي تحصيلات و سلامت کمتر هستند و مسووليت کمتري در قبال فرزندان از خود نشان مي دهند .
چاقي
متاسفانه بسياري از والدين داشتن کودک چاق و تپل را ترجيح مي دهند و چاقي را نشانه ي سلامتي کودک مي دانند و اين در حالي است که کودکان چاق ممکن است در آينده تبديل به بزرگسالاني چاق شوند و به مشکلات جسماني و رواني مبتلا گردند .
مشکل چاقي کودکان در سال هاي اخير روند رو به رشدي در ايران داشته است . رواج بيش از حد فست فود ها و مصرف بي رويه ي نوشابه و انواع سس ها ، در کنار رواج بازي هاي کامپيوتري و عدم تحرک ، کودکان را با خطر چاقي بيش از حد مواجه ساخته است .
چاقي دلايل متعددي دارد که در کل مي توان آن ها را به دو نوع غير قابل تغيير و قابل تغيير تقسيم نمود .
در گروه اول ، عوامل ارثي يعني سنخ بدني والدين و ميزان سوخت و سازي قرار مي گيرد که به فرزند منتقل مي شود و در گروه دوم نيز شامل عواملي چون وضعيت اجتماعي – اقتصادي ، ميزان فعاليت بدني و يا رژيم غذايي است که قابل تغيير هستند . اهميت چاقي زماني بيشتر مي شود که بدانيم بيماري هاي قلبي – عروقي ، ديابت ، فشار خون بالا ، سرطان هاي پستان ، رحم و پروستات و به طور کلي ميزان مرگ و مير در افراد چاق بيشتر است .
جالب است بدانيم که تمايل ما به خاطر داشتن فرزندي چاق و تپل ، به ضرر شخصيت او مي باشد ؛ زيرا افراد چاق اغلب در جامعه داراي عزت نفس پايينتري هستند و اغلب کناره گير و منزوي مي باشند .
توجه به جنسيت
تفاوت هاي ابتدايي در دختران و پسران از قبل از تولد وجود دارد . رسش استخواني دختران چند هفته زودتر از پسران اتفاق مي افتد و دندان هاي هميشگي آنان نيز زودتر از پسران در مي آيد و در دوره نوجواني نيز به طور متوسط سه سال رسيده تر از پسران هستند .
اين گونه تفاوت ها، سبب بروز صورت هاي متفاوتي از توانايي هاي حرکتي در دختران و پسران مي شود . به عنوان مثال دختران توانايي هايي را در حرکات ظريف چون نوشتن ، نقاشي کردن ، بستن دکمه ها و تکاليفي نشان مي دهند که نيازمند به سرعت عمل است .
رشد رفتارهاي حرکتي مانند نشستن ، چهاردست و پا راه رفتن ، ايستادن و راه رفتن نيز در دختران سريع تر از پسران است و بنابراين ، اين گونه اعمال را زودتر انجام مي دهند . همچنين ممکن است در سنين 4-5 سالگي با هماهنگي بيشتري نسبت به پسران بدوند و جست و خيز کنند.
با وجود اين ، پسران چنين تفاوت هايي را بعدها جبران مي کنند . زيرا آنان در 7 سال اول زندگي ، بلندتر و عضلاني هستند و به دليل از دست دادن زودتر چربي در زمان شيرخوارگي ، جلوتر از دختران لاغر و باريک مي شوند . آنان در پرتاب کردن و ضربه زدن ، بردختران پيشي مي گيرند . ورزش ها و بازي هاي آنان نيز متفاوت است و پسران در بالا کشيدن از ميله ها ، رکاب زدن به خودروهاي کودکانه يا سه چرخه ، پرتاب کردن و ضربه زدن به توپ و دختران در ورق زدن کتاب ، نقاشي کردن و نوشتن برتري هايي را نشان مي دهند . با وجود اين ، تفاوت هاي گروهي دختران و پسران چيزي را درباره تفاوت هاي فردي آنان مشخص نمي سازد . زيرا بسياري از پسران هستند که پيشرفت هاي زيادي را در نقاشي و نوشتن نشان مي دهند و در مقابل نيز دختراني هستند که در سه چرخه سواري يا پرتاب توپ ، هر پسري را از ميدان به در مي کنند .
آنچه مورد نظر ما در اين مقاله است ، پرهيز از مقايسه ي کودکان مان مي باشد . بايد بدانيم که هر فردي ، رشد مخصوص به خود را دارد و هر کس ممکن است در يک زمينه ي خاص داراي مهارت باشد .