با توجه به اهميت نقش تعليم و تربيت خانوادگي، در پرورش انساني سالم از لحاظروحي و رواني، آشنايي والدين با نقش تربيتي خود در پرورش کودک امري لازم و ضرورياست.آنچه امروزه در اکثر خانواده ها فراوان به چشم مي خورد اختلاف سليقه والدين برسر تربيت کودکان خود مي باشد که اين اختلاف نظر ناشي از عدم آشنايي والدين با مسائلتربيتي و رواني و همچنين ناآگاهي از عوارض حاصله از چنين عدم توافقي بر سر مسائلتربيتي مي باشند که در خور توجه والدين است.
25 درصد انحراف هاي رفتاري نوجوانان وجوانان ريشه در اختلاف سليقه والدين در تربيت آنان دارد. همچنين بسياري از وسواس هاو تعارض ها در دوران بزرگسالي به علت روش تربيتي نادرست پدر و مادر و نداشتن توافقآنان در تربيت فرزندان عنوان شده است.
کارشناسان معتقدند فرزندان در چنين خانواده هايي به موضوع هاي مختلف با ترديد وابهام نگاه مي کنند، چرا که پدر و مادر هيچ گاه روي يک موضوع توافق نداشته اند. ايندر حالي است که تربيت مجموعه روش ها و راهکارهايي است که از آغاز زندگي انسان بهکار گرفته مي شود تا افراد در مسير صحيح رشد و ترقي قرار گيرند و در پرتو آموزش هايتربيتي بتوانند به سعادت و کمال دست پيدا کنند.
موضوع تربيت فرزندان از گذشته تاکنون جزو موضوع هاي اساسي و بنيادين خانوادهاست. با اين همه برخي پدران و مادران در تربيت فرزندان خود دچار اختلاف سليقه ميشوند. اين موضوع بر روي رفتار کودک نيز تأثير عميق مي گذارد. نتايج يافته هاي طرح ملي بررسي خشونت عليه زنان نيزنشان مي دهد نحوه تربيت کودکان عمده ترين عامل اختلاف زن و شوهر در خانوادهاست.
به نمونه اي از اين اختلاف سليقه تربيتي توجهکنيد:
آنچه مورد عنايت شما واقع مي شود تنها گوشه چشمي به اين مسئله است .
مادري، پسر خود را کهپدرش او را از بازي در کوچه منع کرده آهسته و بدون آن کهپدر متوجه گردد به کوچه مي فرستد و نظاير اين مورد مکرر ديده مي شود تا بالاخرهروزي پدر متوجه شده و آن وقت است که مشاجره و دعواهاي سختي ميان آن دو به وجود ميآيد. واقعا منظور مادر از اين کارها چيست؟آيا به خاطر خواست فرزند دلبندش است؟ و يانا آگاهانه و فقط به خاطر حس مادر و فرزندي و يا ...
مادر در هر حال اين کار را فقط از نظر پرورشي و تربيتي نمي کند، بلکه اين روشبيشتر ناشي از مشکلات و سوءتفاهماتي است که در خانواده ميان پدر و مادر وجود دارد وآن وقت بدين گونه يعني به هنگام تربيت کودکان عرض اندام مي کند.
اين روش اثرات بدي بر روحيه کودکان باقي مي گذارد که اهم آنها از اينقرار است:
**کودک متوجه اين نکته شدهکه هر نوع ممنوعيتي واقعا غير قابل اجتناب نبوده و مي شود کارهاي ممنوع را نيزانجام داد و اين عادت تدريجي،کودک را به کارهاي خلاف اخلاق هدايت مي کند.
**کودک مي آموزد که چگونه ميتوان کسي را عليه ديگري تحريک نمود و ممکن است در آينده شخصي دو بهم زن و تحريککننده بار بيايد و اين لطمه ي بزرگي اسن که والدين ناخودآگاه و نادانسته به آيندهکودک خود مي زنند.
**محبت هاي افراطي و دوستيهاي پنهاني يکي از والدين سبب تنفرکودک ار ديگري مي شود. مثلا،کودک وقتي که مي بيندمادر آن قدر در حقش محبت مي کند احساس مي کند پدر ، وي را به اندازه مادر دوستندارد و اين مي تواند به عنوان عامل تقويت کننده ايجاد حس دوري کودک از يکي ازوالدين باشد.
آنچه پدران ومادران در زمان اختلاف سليقه براي تربيت فرزندان خود بايد انجام دهند، اين است کهابتدا درباره مسائل مهم تربيتي کودکان خود با يکديگر صحبت و گفت وگو کنند و بهترينروش را براي تربيت فرزند خود انتخاب کنند
دکتر «فربد فدايي»، روان شناس در اينباره مي گويد:موضوع روش مختلف پدر و مادر در تربيت فزرندان آنچنان مسأله مهمي نيست و به طور طبيعي مادر مسائل را به صورت احساسي ارزيابي مي کندو پدران نيز با منطق خود با کودکان خود برخورد مي کنند. اين موضوع کاملاً طبيعياست، به گونه اي که فرزندان قبول مي کنند اگر زماني پدر با کودک نامهرباني مي کند،در کنارش مادر با محبت با او رفتار خواهد کرد.
وي با اشاره به اين که مشکل پدر و مادر از زماني ايجاد مي شود که آنان دربارهمسائل بديهي کودکان اختلاف سليقه پيدا مي کنند، مي گويد: اگر پدر و مادر درباره روشتربيتي کودک خود دچار تعارض شوند، اين ناهماهنگي باعث مي شود کودک در مقابل توصيههاي پدر و مادر، دچار ترديد شود.
به گفته او، هنگامي که پدر از برخي رفتارهاي کودک خود خرده مي گيرد، اما مادر ازکودک خود حمايت کند، کودک دچار تعارض مي شود و اين رفتار پدر و مادر بدان معنا استکه حرف پدر و مادر هيچ کدام اعتبار ندارد. بنابراين به هيچ يک از توصيه هاي آنانتوجه نخواهد کرد.
اين روانشناس معتقد است آنچه پدران و مادران در زمان اختلاف سليقه براي تربيتفرزندان خود بايد انجام دهند، اين است که ابتدا درباره مسائل مهم تربيتي کودکان خودبا يکديگر صحبت و گفت وگو کنند و بهترين روش را براي تربيت فرزند خود انتخاب کنند. در نتيجه کودک از ابهام و سردرگمي رها مي شود و مطمئن خواهد بود که صحبت و گفته هايپدر و مادر با هم يکي است.
فدايي تأکيد مي کند: زماني که کودک همدلي و هماهنگي بين پدر و مادر ببيند، بهتوانايي آنان بيشتر اطمينان پيدا مي کند و توصيه هاي آنان را 100 درصد به کار خواهدبست.
او به پدران و مادران توصيه مي کند اگرچه براي رسيدن به يک هدف راه هاي مختلفوجود دارد، اما براي رسيدن به هدف دلخواه بايد يک راه را انتخاب کنند.
از سوي ديگر مجيد ابهري، رفتارشناس درباره اختلاف سليقه پدر و مادر در تربيتفرزندان مي گويد: اختلاف سليقه براي تربيت فرزندان در بين زن و مرد طبيعي است. اينموضوع ناشي از فرهنگ و تربيت متفاوت زن و شوهر است، اما بروز اين اختلاف در مقابلفرزندان باعث نوعي تخريب زن و مرد و در نتيجه فرصت طلبي کودکان در مقابل پدر و مادرمي شود.
وي با اشاره به اين که برخي از والدين بويژه براي فرزندان خود مطالبات و تجاربتربيتي خود را به کار مي گيرند، اظهار مي دارد: برخي والدين تمايل دارند کمبودهايدوران کودکي خود را درباره فرزندان خود اجرا کنند، در حالي که ظرفيت طبيعي کودکانمحدود است و پذيرش فکري و رفتاري کودکان چارچوب ويژه اي دارد.
ابهري مي گويد:تضادهايرفتاري و گفتاري والدين روي کودکان تأثير بسياري دارد و اين رفتارها زمينه ساز اصليتخريب شخصيت کودکان است. اختلاف سليقه پدر و مادر در تربيت کودکان، گاهي به آنجا ميرسد که والدين، فرزند را ميدان انتقام جويي از خود مي کنند و کودک بايد تاواناختلاف سليقه و عقايد پدر و مادر را به بهاي گزاف بپردازد.
او به والدين پيشنهاد مي کند اختلاف نظرهاي خود را در مقابل فرزندان بيان نکنند،اگر يکي از والدين فرمان داد و فرمانش اشتباه بود، ديگري از آن فرمان حمايت کند وسپس در غيبت فرزند، اشتباه فرمان همسرش را بيان کند. در اين صورت مي توان پايه هايحکومتي والدين را در تربيت محکم و استوار دانست. در غير اين صورت تضادهاي رفتاريوالدين در دوران بلوغ خود را نشان خواهد داد.