نويسنده در اين مقاله، دربارهي ابعاد مختلف حسادت با قطع نظر از بعد ديني آن سخن گفته است. پيرامون تربيت ديني کودک، مجلهي پيام زن در شمارههاي 230 و 231 و 232 مقالاتي به چاپ رسانده است. تعريف حسادت حسادت يک احساس عاطفي است. برخي از دانشمندان معتقدند که اين احساس غريزي است و در ميان انسان سابقهاي ديرينه دارد. اين اختلال نوعي واکنش عاطفي در برابر از دست دادن احتمال و يا تصور از دست دادن محبت يک دوست است. (معتمدي ، ص67) حسد، ديرترين جرياني است که در فرد بهوجود ميآيد و در روابط اجتماعي ايجاد ميشود. (حيدري، ص119) زمان شيوع حسادت برخي روانشناسان بر اين باورند که حسادت در زمان 15 تا 16 ماهگي در کودکان آشکار ميشود و در دو زمان يعني از سن 2 تا 5 سالگي و نيز دوران بلوغ به اوج خود ميرسد. (فرهادي ثابت، ص 7) تفاوتهاي فردي در حسد مقدار و شدت حسد در اطفال مختلف است و با عواملي از قبيل سن، جنس، هوش، رشد ذهني، تعداد اطفال در يک خانواده و طرز رفتار والدين _ بهخصوص رفتار مادر _ بستگي دارد. در روابط دختر – دختر بيشتر حسد ديده شده است. (شعارينژاد، ص131) از هر سه کودک حسود، دو نفر آنها دختر هستند و کودکان همبازي که با يکديگر 5/1 تا 5/3 سال تفاوت سني دارند نسبت به هم، بيشتر حسادت ميکنند. عموما کودک باهوش و نخستين فرزند خانواده بيشتر احساس حسادت ميکنند. (معتمدي، ص 68) علل حسادت کودکان برخي از علل حسادت در کودکان عبارت است از: تولد کودک، مقايسه ميان فرزندان، تبعيض ميان فرزندان، تفاوت سني، شيوهي تربيتي والدين بهويژه مادر، تضاد ميان والدين، و به خطر افتادن موقعيت. (فرهادي ثابت، ص 30) معمولا کودکان به نوزادان حسادت ميورزند. گاهي کودک خردسال آرزوي برادر يا خواهري را ميکند، بي آن که بداند ممکن است بعدها به او حسادت ورزد. در واقع براي کودک بسيار مشکل است که احساسي همانند مادرش نسبت به نوزاد داشته باشد و اگر به نوزاد محبت ميکند بيشتر به علت آن است که مورد ايراد و اعتراض قرار نگيرد. (پارسا، ص 174) پاسخهاي مستقيم و غيرمستقيم کودکان به حسد حسادت بستگي به وضع زمان و مکان دارد. ممکن است کودک مستقيما به کودک ديگر حمله کند يا به نحو مبالغهآميز و دروغين اظهار محبت نمايد يا آن که مخالفت و لجاجت آغاز کند. شکل ديگر حسادت «بازگشت» است. يعني کودک مانند سابق، جاي خود را خيس ميکند يا آن که پيوسته ميخواهد به او محبت و توجه بيشتري نشان بدهند. در اين مورد کودک براي جلب توجه اطرافيان غالبا به آزار و تحقير خويشتن ميپردازد. (پارسا، ص 175) اعمال مستقيم شامل الفاظ خشن و حملات بدني است که گاهي زيانآور و خطرناک است. پاسخهاي غيرمستقيم عبارتند از بازگشت به رفتار دورهي شيرخوارگي مثل جا ترکردن، انگشت مکيدن، کوشش براي جلب توجه از طريق تظاهر به ترسهايي که پيشتر از او ديده نشده است، شيطنت، ايجاد خرابي، ناسزاگويي، عيبجويي با تظاهر به بينيازي از محبت و توجه اطرافيان، شکستن و خراب کردن بازيچهها و در مقام خشم و انتقام ممکن است وضع تسليم آميخته به اندوه به خود بگيرد. در بين کودکان بزرگتر پاسخهاي حسادتآميز متنوعتر و غيرمستقيمتر است. پاسخ غيرمستقيم کودکان بزرگسال و اطفال خردسال ممکن است از طريق سربهسرگذاشتن، آزار اطفال کوچکتر و جانوران، پرخاشگري در مدرسه، بين بچهها نزاع انداختن، در رويا فرو رفتن، تکبر، تقلب و اداي کلمات رکيک، بروز داده شود که معرف حسد هستند. (احمدوند، ص 120) اثرات حسد بر کودکان طفل حسود ممکن است يک شخص خودنما از آب در آيد يا اين که آدم خوبي بشود. اين بستگي دارد به اين که تجارب و تلاشهاي کودک وقتي که با حسد دست به گريبان است، او را به کدام سو بکشند. حسد به هر صورت که ظاهر شود شخص را ناشاد ميسازد و به سازگاري او صدمات بزرگ و يا اندک وارد ميکند. کسي که در کودکي گرفتار حسد باشد ممکن است در تمام عمر به مردم و جهان با نظر حسد و بدبيني نگاه کند. (احمدوند، ص 118) والدين، محرک حسادت کودک از آن جايي والدين که ميل دارند بچههايشان طبق موازين معيني پرورش يابند و بر ديگر کودکان پيشي گيرند حدودي براي پيشرفت فرزندان خود قايل نميشوند. وقتي که اطفال نتوانند به اين حدود برسند، خود را نالايق و گناهکار ميپندارند. از طرف ديگر، سرزنش پدر و مادر و مقايسهي ناپسندي که بين فرزندان و اطفال ديگر به عمل ميآورند حسد کودکان را نسبت به آنها که پيشتر رفتهاند برميانگيزد. (احمدوند، ص 119) به طور کلي حسادت ابتدايي از رابطهي بين کودک و مادر بهوجود ميآيد؛ مخصوصا در مواردي که پدر و مادر بين دو کودک تفاوتي قائل شوند. به اين ترتيب پدر و مادرها هستند که احساس حسادت کودک را تقويت ميکنند. ( ژان پياژه، ص 115) رابطهي حسادت با خشم حسادت، يک نوع واکنش عاطفي است که هميشه متوجه افراد است، در حالي که خشم ميتواند معطوف به اشيا، اشخاص و حتي خود شخص خشمگين باشد. تظاهرات ناشي از حسادت گاه شباهت زيادي به واکنشهاي خشم دارد. گاه نميتوان به علت واکنشهاي ناشي از حسادت پي برد. شخص دچار حسادت، اطمينان خاطر را در روابط با شخص محبوبش از دست ميدهد و از بيمهري دوستش بيمناک است. ( احدي و بني جمالي، ص 222) نقش والدين در کنترل خشم گاهي رفتار کودک بزرگسال با کودک نوزاد به شکل رفتار خشونتآميزي در ميآيد. اين رفتار، طبيعي و قابل پيشبيني است. کودک خشمگين ممکن است خشم خود را با کتکزدن، فريادزدن و گفتار زشت نشان دهد. پدر و مادر نبايد کودک را از نشان دادن اين احساسات منع کنند. بايد به کودک که آموخت خشم يک امر طبيعي است ولي نبايد تسليم آن شد و با کنترل آن بايد از بدرفتاري خودداري کرد. (مگ زوبيک، ص 85) براي توقف خشم در کودک دو نوع تغيير، نياز است: اول تغيير محيط که عواملي مثل نگرشها، روشهاي انضباطي، سبک زندگي و ... را شامل ميشود، دوم شيوهي مربوط به تغيير حل مشکل و ابراز احساسات فرزند است به طوري که کودک خشمگين بتواند مهارتهاي کنترل را در خويش تقويت کند. ( کنت ونينگ، ص9 و10) واکنشهاي متفاوت والدين در حسادت واکنش والدين در قبال حسادت فرزندان متفاوت است. برخي والدين از حسادت ميان کودکان خشمگين شده، هر گونه بيان و رفتاري را که نشاني از حسادت داشته باشد آشکارا سرکوب ميکنند. در اين خانوادهها کودکان به جاي بيان احساسات بهوسيلهي واژهها، به نشانههاي حسادت متوسل ميشوند که ميتوان گفت خطرناکترين شيوهي ابراز حسادت است. برخي ديگر از والدين سياستمدارانه عقبنشيني ميکنند تا مجبور نشوند دليلي براي حسادت بياورند. آنها ميکوشند کودکانشان را متقاعد نمايند که همهي آنها بهطور يکسان مورد علاقهي والدين هستند و همهي امکانات (هدايا، تشويقها، پوشاک، خوراک و...) بهطور يکسان و عادلانه ميان آنها تقسيم ميشود، به همين دليل براي توجيه حسادت کودکان دليلي نميماند. دستهاي ديگر حسادت ميان فرزندان را ناديده گرفته، بياعتنايي در پيش ميگيرند و منکر وجود اين احساس ميشوند. اين گروه از والدين در حضور کودکان و ديگران وانمود ميکنند که هيچ حسادتي بين فرزندانشان وجود ندارد. هيچ يک از اين برخوردها باعث از بين رفتن حسادت نميشود. تنبيه، تمجيد يکسان و يا بياعتنايي نميتواند اشتياق براي مورد علاقه و منحصربهفرد واقع شدن را در کودک فرو بنشاند. از آن جا که چنين ميلي را نيز نميتوان برآورده کرد، امکان ندارد به طور کامل از بروز حسادت جلوگيري نمود. به هر حال اين که آتش حسادت بيخطر سوسو بزند يا به طور وحشتناک شعلهور گردد و يا اين که اين معضل با روش منطقي حل و فصل گردد تماما به چگونگي برخورد و رفتار والدين بستگي دارد. (فرهادي ثابت، ص 27) راهکارهاي موثر در درمان حسادت از جمله اقداماتي که براي جلوگيري از حسد کودک، معمول ميدارند اين است که ميکوشند او را براي پذيرفتن نوزاد آينده، آماده سازند ولي از اين کار نتيجهي شاياني گرفته نشده است زيرا طفل کوچک نميتواند ماهيت چنين واقعهاي را خوب درک کند. (احمدوند، ص 119) براي جلوگيري از حسادت و رقابت بچگانه، راهکارهايي پيشنهاد ميشود: اول آن که مادر به کودک بزرگتر بفهماند که او نيز مورد علاقه و محبت خانواده است. دوم آن که کودک 2 ساله را بايد عادت داد که تنها بخوابد و بازي کند تا کمتر با مادر تماس داشته باشد و از محبت مادر به نوزاد جديد ناراحت نشود. سوم آن که مادر به کودک بفهماند در مواظبت و محبت با نوزاد برابر است. مادراني که براي کودک قصه ميگويند و نوزاد را نيز نوازش ميکنند به نحو قابل ملاحظهاي مانع از بروز حسادت در آنان ميشوند. چهارم آن که حيوان مورد علاقهي کودک حسود را در اختيارش قرار دهند تا کمي از حسادتهاي او جلوگيري شود. (پارسا، ص 175) بهطور خلاصه، حسادت اغلب محصول موقعيت خانوادگي بهويژه نگرش مادر و روشهاي انظباطي اوست. لذا مادران بايد از توجه بيش از حد (زياد و يا کم) نسبت به فرزندان خويش احتراز جويند و از بهکار گرفتن شيوههاي انظباطي ناهمآهنگ و ناهمخوان که هر دو از عوامل تشديدکنندهي حسادت هستند، بپرهيزند. (نوابينژاد، ص 73) نتيجهگيري بزرگسالان و مربيان بايد از مقايسهي کودکان با يکديگر و تبعيض بين آنها شديدا پرهيز نمايند و به کودکان خود توجه يکساني داشته باشند و اگر قصد تشويق يکي از آنها را دارند، نبايد موجبات رنجش ديگران را فراهم کنند. کودکان در سن 3-6 سالگي علاقهي شديدي به مربي خود دارند و سعي ميکنند توجه او را به خود جلب نمايند. بنابراين مربيان بايد توجه داشته باشند که اگر کودکي بيش از اندازه مورد محبت قرار گيرد، حسادت ساير کودکان را برمي انگيزد. (سيف، سوسن و همکاران، ص 263و264) به طور کلي معلمان و والدين اگر در تحکيم شخصيت کودک بکوشند و او را متوجه ديگران کنند و از علاقه و محبت آنان وي را مطمئن سازند، تا حدود زيادي از بروز حسادت جلوگيري ميشود؛ چون کودک نيازمند توجه و تشويق است و هرگاه بتواند آزادانه بازي کند و تجربهها و احساسات خود را بيتکلف بيان کند و اطمينان يابد که او را قبول دارند، مسلما حسادتهاي او تخفيف کلي مييابد.