يکي از مشکلات عمده ي مادراني که تازه فرزنديبه دنيا آورده اند ، گريه هاي مدام و شبانه روزي آنهاست . اغلب مادران از اينکه علتگريه ي نوزادشان را نمي دانند ، کلافه و خسته مي شوند و اين عامل ، سبب تشديد بحرانهاي روحي مادر مثل افسرگي بعد از زايمان و ضعف جسماني او ناشي از بغل کردن و راهرفتن طفلمي گردد .
برآنيم تا در اين مقاله ، دليل گريه ي نوزادان را برشماريم ، تا راهگشايي باشدبراي مادران عزيز تبياني .
گرسنگي
مطالعات انجام شده درباره ي دلايل گريه نوزادان نشان مي دهد که يکي از دلايلعمده ي گريه آنان گرسنگي است ؛ زيرا هم کودکان سالم و هم کودکاني که از طريق لولهبه معده آنان شير وارد مي شده هنگام پر بودن معده گريه نمي کردند.
نه سرد نه گرم
دماي نامناسب اتاق ، کم خوابي ولخت بودن نيز از دلايل ديگر گريه ي اطفال است . نوزاداني که در دماي مناسب مي خوابند ، خواب راحت تر و گريه ي کمتري دارند نسبت بهنوزاداني که در دماي سردتر مي خوابند .
محيط اطراف طفل
تحرک زياد اطفال، مانند خيره شدن طولاني مدت به يک اسباب بازي درخشان نيز بهگريه ي آنان منجر مي شود و کودکان سعي دارند تا هر چه زودتر از شرّ اين گونه اسباببازي ها خلاص شوند .
اما ، براي گريه اطفال 2-3 ماهه، دلايل ديگري مانند ايجاد اختلال در هنگام غذاخوردن، گرفتن چيزي از دست آنان، خيره شدن به ايشان و ايجاد صداي بلند ، نيز وجوددارد . زماني که مادر از آنان جدا مي شود نيز تا چند لحظه به دنبال وي گريه مي کنند .
در سن 4تا6 ماهگي، کودکان شروع به شناختن چهره آشنايان مي کنند و در برخورد باغريبه ها به بررسي چهره آنان مي پردازند . آنان در اين زمان ، واکنش هايي چون نگاهکردن به چهره، روي برگرداندن، اخم کردن و يا تنفس عميق را نشان مي دهند .
توجه و هوشياري نسبت به افراد غريبه ، حکايت از اين دارد که طفل از محيط اجتماعيخود آگاه است . او در ابتدا سعي در جذب چهره غريبه مي کند اما زماني که نتواند بهجذب آن بپردازد ، حالت گوش به زنگي به خود مي گيرد که اين حالت وي به مرور زمانافزايش نيز پيدا مي کند .
برانگيختگي و توجه ، گاه نيز با مشاهده افراد آشنا ايجاد مي شود بدين صورت کهپوشيدن لباس نو ، زدن عينک يا ماسک به چهره و يا هر شکل و شمايل جديدي که افرادآشنا پيدا کنند نيز طفل را سر در گممي سازد . آنان گاه در طي اين مرحله ، نه تنهاتوجه و گوش به زنگي نشان مي دهند بلکه واقعا مي ترسند و ترس خود را به صورت چسبيدنبه والدين ، گريه کردن ، جيغ زدن و يا به سرعت روي برگرداندن نشان مي دهند .
ترس از غريبهها جنبه ي روان شناختي دارد و روان شناسان ، کيفيت اين گريه را متفاوت از گريه هايناشي از درد يا تحريک زياد مي دانند . آنان فکر مي کنند که ترس طفل از غريبه ها ،حکايت از تفسير ايشان از فرد غريبه و يا موقعيت دارد
اين ترس مي تواند اولين عاطفه منفي درطفل باشد . گريه هاي قبلي او گاه مربوط به ناراحتي هاي جسماني مانند درد بود و گاهنيز به سرما و يا مشاهده يک صورت بدون حالت مي شد .
اما، ترس از غريبه ها جنبه ي روان شناختي دارد و روان شناسان ، کيفيت اين گريهرا متفاوت از گريه هاي ناشي از درد يا تحريک زياد مي دانند . آنان فکر مي کنند کهترس طفل از غريبه ها ، حکايت از تفسير ايشان از فرد غريبه و يا موقعيت دارد . مثلاين که با خود مي گويد : « اين فرد کيست و يا چه مي کند؟» . در چنين مواقعي همراهبودن با مادر و احساس ايمني از وجود وي ، سبب مي شود تا واکنش ترس ، جاي خود را بهتوجه و هوشياري بدهد . ممکن است ديدن فرد غريبه ، يک تجربه ناخوشايند را در طفلزنده کند که در اين صورت باز هم احساس وي ترس خواهد بود .
در سن 8تا10 ماهگي ، يک « رده بندي اوليه » در مورد افراد در اطفال شکل مي گيردو ديگران در نظر آنان به عنوان افرادي «غريبه» ، « ترسناک» ، « شلوغ و پرسروصدا » ويا « همبازي خوب » جلوه مي کنند . در اين زمان آنان مي توانند بر اساس تجربه هايقبلي خود ، درباره ي افراد جديد حدس هايي بزنند و احتمال بيشتري دارد که تجربه يقبلي ترس از يک فرد غريبه ، باز هم احساس ترس را در آنان بر انگيزد.
مثلا ترس از آمپول يک پرستار مي تواند سبب شود تا در آينده از هر فرد سفيد پوشيبترسند . هنگامي که بزرگسالان با اطفال مواجه مي شوند ، اما کاملا بي حرکت مي مانندو هيچ نوع واکنشي از خود نشان نمي دهند ، باز هم احساس ترس در آنان به وجود مي آيد . بنابراين، اگر افراد بخواهند با کودکان دوست شوند بايد نوعي واکنش نسبت به آنانابراز دارند.
واکنش نسبت به گريه هاي اطفال
گريه زياد آثار سويي بر طفل به جاي مي گذارد و بنابراين بايد نسبت به آن حساسبود زيرا مي تواند انرژي وي را تحليل برده و سبب کاهش اکسيژن و افزايش گلبول هايسفيد خون او گردد . گريه زياد ممکن است در نوزادان تازه متولد شده ، اختلالاتي رادر جريان خون ايجاد کند .
بسياري از والدين نمي دانند که واکنش مناسب در برابر گريه طفل چيست. بيشتر آنان، گريه هاي اطفال را به گرسنگي يا درد نسبت مي دهند و از اين رو معتقدند که بايد بهگريه هاي طفل پاسخ فوري داد . اما، از سوي ديگر نگرانند که نکند در آغوش گرفتنمداوم طفل در هنگام گريه ، منجر به « بغلي» شدن وي بشود و يا بي توجهي به گريه هابه او آسيب برساند .
نتايج پژوهش هاي انجام شده نشان داده استکه تحت شرايط آزمايشي و از طريق فرايند شرطي شدن مي توان با بي توجهي به گريهاطفال، گريه کردن را در آنان کاهش داد و بر ميزان خنده شان افزود . اما، در خانه ودر بلند مدت نمي توان نسبت به گريه طفل بي توجه بود ؛ زيرا در چنين مواردي هم تعداددفعات گريه بيشتر و هم صداي آن بلندتر مي شود .
به نظر مي رسد که اطفال ابتدا يک « گريه درخواستي » سر مي دهند و سپس منتظرواکنش والدين مي شوند . آن گاه ، اگر گريه پاسخ مثبت دريافت کرد که قطع مي شود واما اگر پاسخي دريافت نکرد ، طولاني تر شده و تبديل به يک « گريه تمام عيار » ميگردد .
در واقع ،والدين هشيار ، گريه طفل را در نطفه خفه مي کنند . آنان به علائمي که در اطفالمعمولا نيم ساعت قبل از گريه کردن ظاهر مي شود حساسند . چنين علائمي مي تواند بهصورت بردن دست به دهان ، مکيدن انگشتان ، بيرون آوردن و فرو بردن زبان در دهان و ياناله کردن به صورت آرام باشد
والديني که پاسخ فوري به ايندرخواست مي دهند به طفل خود ياد مي دهند که نبايد براي هر چيزي گريه کند . توقفگريه در طول دو هفته اول، با تکان دادن آرام و موزون نوزاد ميسر است . جنباندن ،زمزمه کردن ،و ايجاد برخي صداها مانند صداي جاروي برقي ، تهويه ، همزن و همين طورصداهايي که طفل در طول دوره جنيني شنيده است نيز مي تواند گريه اش را متوقف سازد . اغلببلند کردن طفل ، اورا آرام مي کند ، اما بايد از تحريک زياد و تکان دادن شديدوي پرهيز کرد . بسياري از نوزادان نيز با مکيدن پستانک آرام مي شوند.