در برخي شرايط کودکان در آن واحد هم از ما متنفرند و هم ما را دوست دارند. آنهانسبت به پدر و مادر و معلم ها و همه افرادي که در زمينه اي صاحب اختيار آنها هستند،دو گونه احساس دارند.والدين نمي توانند احساس دمدمي مزاجي کودکشان را به آسانيبپذيرند.والدين چنين فکر مي کنند که آدم بايد از لحاظ ذاتي داراي عيب و ايرادي باشدکه نسبت به مردم دو گونه احساس داشته باشد،بخصوص نسبت به اعضاي خانواده اش.
ما مي توانيم ياد بگيريم که وجود احساسات دمدمي مزاجي را در کودکانمان بپذيريم. يراي اينکه نگذاريم بيخود و بي جهت ناسازگاري و تضاد بوجود آيد، بايد کاري کنيمکودکان بدانند که اين قبيل احساسات نرمال و طبيعي هستندو ما مي توانيم قسمت زيادياز احساس گناه و اضطراب کودک را کاهش دهيم. بدين ترتيب که احساسات دمدمي مزاجي کودکرا بيان و تصديق کنيم:
((بنظر مي آيد که نسبت به آقا معلمت دو جور احساس داري، هم دوستش داري و هم ازشمتنفري.))
ما اگردرباره احساس دمدمي مزاجي کودک، با لحني ملايم و خالي از انتقاد اظهار نظر کنيم، براي او مفيد واقع شديم و به او کمک کرده ايم، زيرا اين برخورد ما به او نشان مي دهد که حتي احساسات درهم و برهم آنها هم قابل درک هستند و ماوراي فهم ما نيستند.
از طرف ديگر حرف هايي مانند آنچه در زير آمده است، به هيچ وجه مفيد واقع نخواهند شد:
((پسر، مگر سيمهايت قاطي شده اند! يک دقيقه از دوستت خوشت مي آيد و قربان صدقهاش مي روي، لحظه اي ديگر ازش متنفر مي شوي و هزار جور بد و بيراه بارش مي کني.اگررد آن کله ات چيزي به اسم عقل وجود دارد درست فکر کن و يکبار نظر بده."
اگر کودکان را در زمينه احساسات و عواطف آموزش دهيم، مي توانيم به آنها کمک کنيمتا بدانند که چه احساسي دارند، براي کودک بيشتر اين مهم است که بداند چه احساسيدارد تا اينکه بداند چرا آن احساس را دارد. وقتي کودک بطور آشکار مي داند که چهاحساساتي دارد، احتمال کمي وجود خواهد داشت که در درونش (( احساسات درهم و برهم)) پديد آيد.
همچنين اين احساس دمدمي مزاجي کودک شامل حال والدين هم خواهد شد مثلا: کودک درسن سه تا چهار سالگي ممکن است به مادر خود بگويد:( مادر، من از تو متنفر و بيزارم). شما بعنوان مادر نبايد از گفته او ناراحت و دلسرد شويد. کودک در اين سن در مقابلمحدوديت هايي که براي او وجود دارد، يا خواسته هايي که دارد و انجام نمي گيرد،خشمگين مي شود و ممکن است به پدر ومادر خود يا به کودکان ديگر چنين جمله اي رابگويد. بعضي از کودکان در موقعي که خواسته هاي خود را برآورده نمي بيند ناراحت نميشوند و واکنشي نشان نمي دهند، بعضي ديگر ناراحتي خود را بصورت قهر کردن و خشمگينشدن به پدر و مادر خود و ديگران نشان مي دهند.
سوتيتر :عمل آينه اين است که تصوير را همان گونه که هست ،منعکس ميکند، بدون اينکه در اين انعکاس تصوير تملق کند يا مرتکب اشتباه شود. همچنين وظيفهيک آينه عاطفي اين است که احساسات را همان گونه که هستند منعکس سازد، بدون اينکهآنها را تحريف کند
پدر و مادر بايد به علتي که کودک را خشمگين کرده است و سبب شده که چنين جملهاي را به زبان بياورد، توجه و دقت کنند. بعضي از مواقع گفته کودک، نتيجه خشم وعصبانيت و گفتار يا رفتار مادر است، يعني اگر مادر خسته و عصباني باشد و در مقابلخواسته حق يا نا حق کودک به او بگويد:( تو بچه بدي هستي، ديگه دوستت ندارم.) کودکهم همين جمله را درموقع خود، به مادرش خواهد گفت. کودکان در سن چها رو پنج سالگيکلمات را روي پدر و مادر امتحان مي کنند. همان طوري که کودک 12 تا 18 ماهه شروع بهقدم برداشتن مي کند تا راه رفتن را ياد بگيرد، کودک در اين سن نيز با کلمات بازي ميکند و آنها را بکار مي برد. مادر بايد به کودک اجازه دهد که احساس خود را بصورتکلمات بيان کند. ولي واکنش او بايد منطقي باشد. مادر بايد به کودک بگويد: من باآنچه تو مي خواي انجام بدي موافق نيستم ولي دوستت دارم. اگه تو آنچه را من مي گمانجام بدي، من هم آنچه را تو مي گي، اگه درست باشه انجام مي دم و آنوقت همديگر رادوست خواهيم داشت. اگر شما با متانت و ملايمت با کودک خود رفتار کنيد کمتر صحبت ازاظهار تنفر و بيزاري بين کودک و مادر به ميان خواهد آمد. کودک ممکن است موقعي ازشما اظهار بيزاري و تنفر کند که شما کودک را وادار کنيد که کاري انجام دهد يا اوبخواهد کاري کند که شما موافق آن نيستيد. چون در بعضي از مواقع ممکن است حق با کودکباشد، بنابراين مادر بايد در گفته و خواسته خود تجديد نظر کند. چون اکثر اوقات مادرصحيح مي گويد در اين صورت با متانت و بدون خشم و عصبانيت بايد از کودک بخواهد که آنکار را انجام دهد و او هم انجام خواهد داد. اگر کودک مقاومت کرد مادر بايد به کودکاختيار انتخاب بدهد، کودک بايد يا آن کاري را که شما خواستيد انجام دهد و يا تنبيهشود ( مثلا او را از داشتن چيزي محروم کنيد) در اين صورت کودک تکليف خود را مي داندو معمولا تبعيت خواهد کرد و آن کار را انجام خواهد داد.
آينه اي باشيم براي شخصيت کودک
چکار مي توانيم بکنيم تا کودک را در شناخت احساساتش ياري دهيم؟ براي جامه عملپوشاندن به اين خواسته ما مي توانيم آينه اي براي احساسات او باشيم و اين احساساترا منعکس کنيم. کودک از شکل فيزيکي خود با نگاه کردن به آينه آگاه مي شود و وقتي مااحساسات او را منعکس مي کنيم، او اين انعکاس احساسات را خواهد شنيد و از آنها همآگاه خواهد شد. عمل آينه اين است که تصوير را همان گونه که هست ،منعکس مي کند، بدوناينکه در اين انعکاس تصوير تملق کند يا مرتکب اشتباه شود. همچنين وظيفه يک آينهعاطفي اين است که احساسات را همان گونه که هستند منعکس سازد، بدون اينکه آنها راتحريف کند:
((انگار خيلي عصباني هستي)). ((انگار کل اين ماجرا تو را بيزار کرده است)). (( انگار خيلي ازش متنفري))
اين جملات بطور واضح به کودک نشان مي دهد که داراي چه احساساتي خواهند بود. وقتيتصوير در آينه شفاف باشد، فرصتي پيش خواهد امد تا صاحب اين تصوير بطور ابتکاري خودشرا بيارايد و تغيير دهد.