آيا شما هم بخاطر مي آوريد زماني را که از ديو شب مي ترسيديد و نمي توانستيد بدون چراغ خواب بخوابيد؟ همه والدين هم در زماني از دوران کودکي خود ترسهايي را تجربه کرده اند که وقتي الان به آن فکر مي کنند ممکن است خنده شان بگيرد اما همين نشانه اي است از اين که ترسهاي کودکي بخشي از مراحل رشد فرزندان ما است. ترس از تاريکي، ترس از هيولاها ، ترس از طوفان و رعد و برق، ترس از مار، ترس از تنهايي، ترس از گم شدن، ترس از دزد، ترس از سگ ، ترس از آتش، ترس از مدرسه و حتي ترس از دست دادن والدين انواعي از ترسهايي هستند که ممکن است کودک شما تجربه کند.اما اولين ترسي که کودک تجربه مي کند ترس جدايي از والدين است. بسياري از ترسهاي ديگرمانند ترس از تاريکي هم از همين ترس يا اضطراب جدايي از والدين نشات مي گيرد. شب براي کودک زمان نامطمئني است چون تنها زماني است که کاملا تنهاست به همين علت در اين زمان بدون حضور پدرو مادر کودک نمي تواند احساس امنيت کند. به همين علت است که اغلب کودکان از سنين پايين دوست دارند در کنار والدين بخوابند و يا به هر نحو حضور شان را هنگام خواب حس کنند. علاوه بر اين کودکان از ناشناخته ها هراس دارند. اين ترسها نشان مي دهد که کودک کم کم به محيط خود بيشتر از قبل توجه مي کند و سعي مي کند آن را درک کند. براي کودکي که تازه شروع به شناختن و آشنايي با محيط اطراف کرده، هيولا و ديو هم ممکن است وجود داشته باشند، چرا که اين کودک هنوز نمي داند چه چيزهايي واقعا وجود دارند و چه چيزهايي غير ممکن هستند و به همين علت است که قوه خيالشان حتي از غير ممکن هم فراتر مي رود. اما در سنين بالاتر که کم کم فرق خيال و واقعيت را تشخيص مي دهند کم کم ترسهايشان هم تغيير مي کند و مي توانيد منشا آن را در محيط اطرافشان درک کنيد. مثلا يک کودک 8 ساله ديگر کمتر از هيولا مي ترسد اما در اين سن و سال ترس از مدرسه رفتن ، ترس از قرباني قلدري شدن و يا شکست در دروس عجيب نيست. علت مشخصي براي رشد و ظهور يک ترس در کودک وجود ندارد. ترسهاي کودک تحت تاثير ژنتيک، اجتماع و شرايط رفتاري کودک تغيير مي کند. مثلا کودکي که يک بار بطور اتفاقي در خيابان سگي به او حمله کرده و او را گاز گرفته، احتمال اينکه ترس از سگ در او رشد کند زياداست. اما اگر کودکي که رشد رواني و اجتماعي طبيعي دارد ترسهايي را احساس مي کند که مناسب سن و سال او نيست بهتر است در مورد ترسش با يک روانشناس يا متخصص کودک مشورت کنيد. مهمترين نشانه اي که به شما اعلام مي کند لازم است به متخصص مراجعه کنيد اين است که ترس کودک در کارهاي روزانه او اختلال ايجاد کند. مثلا اگر ترس از سگ باعث شود که او صبح ها نتواند از کنار در خانه همسايه – که سگ دارند- رد شود وبه مدرسه برود! خوشبختانه اغلب ترسهاي کودکي قابل پيش بيني هستند و با کمي توجه شما مي توانيد به فرزندتان کمک کنيد که از پس اين ترسها بربيايد و با اعتماد به نفس بيشتري کودکي اش را پشت سر بگذارد. اولين ترسهاي کودک نوزادان از 2 چيز مي ترسند، صداهاي بلند و افتادن. رشته هاي عصبي در مغز کودکان به سرعت در 2 سال اول زندگي رشد مي کند اما در ابتدا نقائصي دارد و نمي تواند پيامهاي حسي محيط را مانند صداهاي بلند و احساس افتادن را خوب درک و کنترل کند. هر چه بيشتر رشد کند بهتر مي تواند بر پيامهاي محيط تمرکز کند و به همين علت است که ترس او در 8 تا 10 ماهگي تغيير مي کند. در اين سن او متوجه بودن و پايداري اشيا و افراد در محيط خود مي شود. در سنين پايين تر وقتي جسمي از ديد او خارج مي شد او ديگر اصلا به آن جسم فکر نمي کرد.اما در اين سن او متوجه مي شود که بعضي اشيا ناپديد مي شوند و بعضي ديگر باقي مي مانند. به همين علت است که وقتي والدين او از اتاق خارج مي شوند، گريه مي کند و وقتي برمي گردند خوشحال مي شود. اضطراب جدايي اضطراب جدايي با ترس ديگري در اين سن همراه است و آن ترس از غريبه است. اين ترس و اضزراب نشانه اين است که کودک مي تواند فرق بين چهره هاي آشنا و غريبه را متوجه شود. به همين علت وقتي شما او را نزد پرستار مي گذاريد و بيرون مي رويد او تا جايي که مي تواند جيغ مي زند و گريه مي کند. با وجود اينکه اضطراب جدايي و ترس از غريبه ها يکي از مراحل تکاملي رشد کودک است اما همين مساله مي تواند به يکي از مهمترين ترسهاي کودک تبديل شود. متخصصان مي گويند براي اينکه کودک بتواند سريع تر بر اين ترس غلبه کند با او بيشتر قايم موشک و دالي بازي کنيد. تا متوجه شود حتي وقتي که شما را در کنار خود نمي بيند، هستيد و اتفاقي براي شما و او نميافتد. يک سالگي با شروع راه رفتن کودک در حوالي سن يک سالگي نياز او به استقلال و کنترل بر محيط بيشتر مي شود و هر چيزي که کنترل او بر محيط اطرافش را کمک کند او را مي ترساند. پارس کردن و دويدن سگ به سمت او، صداي سيفون توالنت و جارو برقي گاهي حتي ممکن است از يک مورچه هم بترسد، وقتي که مي بيند مورچه ها به سمت او مي آيند و از پاهايش بالا مي روند. براي اينکه ترس او از اين موجودات بريزد بهتر است او را به باغ وحش و موزه ببريد تا حيوانات مختلف را ببيند و يا کتابهايي درباره آنها برايش بخوانيد. هرچه شما اطلاعات بيشتري به کودک درباره محيط بدهيد تا احساس کند که بيشتر بر محيط تسلط دارد، بيشتر به او کمک کرده ايد تا بر ترسهايش در اين سن غلبه کند. يادتان باشد که به احساس او حتي احساس ترس او از صداي جاروبرقي احترام بگذاريد و سعي کنيد او را درک کنيد به جاي اينکه بگوييد اينکه ترس نداره! وقتي کودک ببيند که شما پشتيبان او هستيد و اورا درک مي کنيد بهتر مي تواند بر ترسهايش غلبه کند. تا سن 2 سالگي تصور کودک وسعت پيدا مي کند تا جايي که بعد از اين سن از چيزهايي که نمي بيند هم مي ترسد. ترس از هيولا، ديو و تاريکي ممکن است ساعات آغاز شب را براي او سخت کند. ممکن است حتي نيمه شب از خواب بپرد و شما را صدا کند. يا به اتاق شما بيايد. در اين صورت اشکالي ندارد که به او اجازه دهيد در اتاق شما بخوابد يا اينکه شما در اتاق او بخوابيد. اين کار و در دسترس بودن شما به او کمک مي کند که شب احساس آرامش کند و بعد از مدتي کم کم بتواند به تنهايي هم به خواب برود. استفاده از کارهاي روتين قبل از خواب هم مي تواند به ايجاد آرامش قبل از خواب کودکتان کمک کند. بنابر اين سعي کنيد از همان يک سالگي چنين برنامه اي براي کودک داشته باشيد. وقتي کودک بداند که ساعت 8 شب بعد از شام بايد مسواک کند و بعد از خواندن يک قصه بخوابد، ترس و نگراني او از شب کمتر مي شود. از 2 تا 6-5 سالگي که کودک بتواند خيال را از واقعيت جدا کند، اين ترسها به گونه هاي مختلف همراه کودک خواهند بود و تنها کاري که شما بايد بکنيد اين است که کمک کنيد تا او آنها را بشناسد و کنترلشان کند. از کودک بپرسيد حتي مي توانيد درباره ترسهاي کودک و اينکه چه چيزي به او احساس امنيت مي دهد از خود او سوال کنيد. آرين کودک 3 ساله اي است که از هيولا مي ترسيد. مادرش از او پرسي که چه چيزي به او احساس امنيت مي دهد . او گفت که اگر 5 جلد کتاب قصه در تخت خوابش باشد او ديگر نمي ترسد. از آن به بعد مادرش هر شب 5 جلد کتاب قصه را پايين پاي کودک روي تخت مي گذارد تا او بتواند به راحتي بخوابد. اگر ديدن داخل کمد و کشوهاي اتاق به کودک احساس امنيت مي دهد به او اجازه دهيد قبل از خواب تمام کمدها را ببيند تا مطمئن شود که هيولا يا ديوي در آنها پنهان نشده است. حتي مي توانيد يک عروسک را به عنوان نگهبان جلوي در يا پنجره بگذاريد تا ااز او محافظت کند. و يا اسپري خوشبو کننده را به عنوان اسپري ضد ديو در اتاق افشان کنيد تا کودکتان بتواند آرام و راحت بخوابد. نگران نباشيد از اينکه کودکتان به اين کارها عادت کند. روزي خواهد رسيد که کودک شما با افتخار به شما بگويد: «من از ديو مي ترسيدم اما حالا ديگر بزرگ شده ام « بگذاريد کودک شما اين تجربه ها را پشت سر بگذارد تا بتواند بزرگ شود، اعتماد به نفس پيدا کند و احساس کند از پس همه آنها بر آمده است. ترس يا فوبيا اگر چه ترسهاي کودکي براي رشد کودک لازم هستنداما ممکن است از حد خارج شده و به شکل فوبيا در بيايند. بااين وجود ترسهاي واقعي در کودکي بسيار نادر هستند زيرا فوبيا به ترسهاي غير منطقي گفته مي شود. اما ترسهاي کودکي اگرچه از نظر ما بزرگسالان غير منطقي و بي دليل است اما از نطر خود کودک بسيار هم با دليل است. منطق ما مي گويد که ممکن نيست يک انسان از سوراخ فاضلاب حمام به داخل فرو برود اما اين تصور براي کودک بسيار عادي است. ترسهايي که در بزرگسالان به آن فوبيا گفته مي شود مانند ترس از تاريکي ترس از ارتفاع ترس از صداي بلند و فضاهاي تنگ و دربسته ؛ در کودکي قسمتي از تکامل طبيعي کودک به شمار مي روند و فوبيا نيستند اما براي اينکه به فوبيا تبديل نشوند و در کودک تا سنين بالاتر باقي نمانند لازم است که به کودک خود کمک کنيد. براي برخورد با اين ترسها تنها لازم است به کودک ياد بدهيد چگونه اين ترس را در کنترل خود در بياورد. براي اينکه احساس کند بر ترس تسلط دارد لازم است به او اطلاهات بدهيد. و توانايي هايش را به او ياد آوري کنيد. 3 کليد طلايي براي کمک به کودک هراسان: 1)به ترس کودک احترام بگذاريد. ترسيدن او را مسخره نکنيد و سعي کنيد او را درک کنيد و علت ترسش را پيدا کنيد. در ضمن بيش از حد عكس العمل نشان ندهيد زيرا توجه زياد شما باعث تقويت ترس در كودك مي شود. به خاطر داشته باشيد که ترسهاي کودکي بخشي از مراحل تکامل کودک است. 2)نشانه هاي ترس را در او بشناسيد. از او بخواهيد درباره علت ترسش به شما توضيحاتي بدهيد تا بتوانيد به او کمک کنيد تا راه هاي کنترل آن را پيدا کند 3)به کودک قدرت بدهيد. توانايي هايش را به او ياد آوري کنيد. به او نشان دهيد که خيال و واقعيت با هم فرق دارد و او مي تواند بعضي افکار نگران کننده را از ذهنش پاک کند. به يادش بياوريد كه قبلاً هم در يك زماني از چيزي مي ترسيده و بعد از مدتي ترسش ريخته و ديگر از آن نمي ترسد. در ضمن راه هايي براي ايجاد آرامش در اختيارش بگذاريد.