بيشک همگي متوجه شدهايم که الگوي پرورش فرزند طي سالهاي اخير دستخوش تغييرات بسياري شده است، تغييراتي که در مجموع به سمت« فرزند محوري» پيش ميرود. چنين رويکردي در جهت عکس« والد محوري» است، که در گذشته رايج بود. بديهي است که نبايد در استفاده از اين روش افراط کرد. متاسفانه شاهديم که چگونه برخي والدين با پذيرش بي چون و چراي خواسته هاي فرزندشان، بدون اينکه خود متوجه باشند، بزرگترين ضربهها را به شکلگيري استقلال و خوداتکايي وي وارد ميآورند. حتما شما هم در اطرافيان خود، کودکاني را سراغ داريد که بسيار مورد توجه والدين قرار دارند و دائما از سوي آنها حمايت ميشوند. آنها به اصطلاح «لوس شدهاند» و حتي قادر به برآوردن سادهترين نيازهاي خود هم نيستند. اما به راستي حدود عملي برآوردن نيازهاي کودکان در سنين گوناگون تا چه حد است؟ در سنين مختلف کودکان توانايي انجام دادن چه کارهايي را به تنهايي دارند؟ و تا چه اندازه بايد به نيازهايشان پاسخ گفت تا در عين اينکه احساس بيياوري نکنند، توانمنديهايشان شکوفا شود و استقلال عمل نيز بيابند. اينها سوالهايي است که اغلب والدين در مراجعه به کلينيکهاي مشاوره مطرح ميکنند. در اين مقوله ضمن معرفي ويژگيها و توانمنديهاي استقلالطلبانۀ کودکان در سنين مختلف به نحوۀ مناسب پرورش استقلال و خودکفايي در آنها پرداخته ميشود. براي دادن پاسخ صحيح به اين نياز، بايد با رشد کودک در سنين گوناگون آشنا بود. طي سال اول، آنچه بسيار اهميت دارد اين است که بايد کليۀ نيازمنديهاي نوزاد را برآورد کرد. شما به عنوان مراقب کودک، بايد آنقدر دقت نظر داشته باشيد تا بتوانيد از شيوۀ گريستن يا چهرۀ کودک، نوع نياز او را تشخيص دهيد. در حقيقت، اين نوعي رشد تکلم است، يعني گريه هاي متفاوت براي وقتي که گرسنه است، خسته است يا حوصلهاش سر رفته است و شما را ميخواهد. ارضاي بي چون و چراي نيازهاي کودک، مخصوصا در شش ماهۀ اول زندگي اهميت حياتي دارد، زيرا باعث ميشود کودک احساس امنيت و آرامش کند و شما را به عنوان تکيهگاه عاطفي خود به حساب آورد. اين امر تا پايان شش ماهۀ اول که کودک هنوز نميتواند از جاي خود حرکت کند، بسيار اهميت دارد.