به فرزندتان اعتماد کنید و برای خودتان نیز قابلاعتماد باشید. چرا اعتماد اولین مرحله در رشد عاطفی است، پایه و اساس اعتمادبهنفس و برای برقراری ارتباط موفقیتآمیز ضروری است. بچهای که دربارۀ قابلاعتماد بودنش احساس خوبی دارد، به دیگران نیز اعتماد میکند. او احساس اهمیت، ارزشمندی و داشتن اعتمادبهنفس میکند. زمانی که به فرزندتان اعتماد میکنید، در حقیقت به او میگویید که باورش دارید و هرچه بیشتر به او اعتماد کنید، او قابلاعتمادتر میشود. قابلاعتماد بودن شما در فرزندتان منعکس میشود. به فرزندتان در جهت ایجاد پایهای خوب برای اعتماد در زندگیاش کمک کنید. چطور کودک احساس اعتماد از ششماهگی شروع به رشد میکند. - برای فرزندتان آسایش و راحتی فراهم کنید و زمان مشخصی را به او اختصاص دهید. بنابراین او احساس امنیت خواهد کرد و میآموزد که نیازهایش اهمیت دارند و مراقبان دنیای اطرافش قابل پیشبینی و اعتمادند. - با فرزندتان صحبت کنید، با او آواز بخوانید و نگاهش کنید. هرروز او را در آغوش بگیرید و برایش کتاب بخوانید. پایهای محکم برای احساس درستی و صداقت در او بسازید. کودک نوپا در این مرحله رفتارهای ناشی از وسوسه و پیرو امیال ناگهانی شایع است. مغز کودک بهاندازه کافی رشد نکرده تا بتواند بهطور دائمی رفتارش را کنترل کند. نمیتوان به کودکان نوپا برای یادآوری یا عمل به راهنماییها بهطور کامل اعتماد کرد. - به کودک نوپایتان توجه کنید و تلاشها و پیشرفتهایش را مورد قدردانی قرار دهید. - به او اعتماد کنید و از او انتظار رفتار خوب داشته باشید نه رفتار نادرست. با نگرش مثبت، با شما همکاری بیشتری خواهد کرد. - قبل از انجام کاری توسط او، مرتباً مسائل را برایش یادآوری و بازگویی کنید (نه بعد از انجام عمل). درواقع شما هوشیاری بیرونی او هستید.
پیشدبستانی - قبل از اینکه کودکان بتوانند بهدرستی مورد اعتماد قرار بگیرند و صادق باشند، باید شناخت کاملی از واقعیت و خیال، تفکر آرزومندانه و هوشیاری درونی داشته باشند و نیز درک کنند که صداقت و اعتماد، خوب و مورد انتظار همه است و فریب و دروغگویی ازنظر اخلاقی نادرست و غیرقابلپذیرشاند و بین آنها تمایز قائل شوند. در سنین کودکی بهویژه در چهار و پنجسالگی دروغگویی در کودکان طبیعی است زیرا در آن زمان بچهها قادر به تشخیص موارد بالا نیستند. - همیشه با فرزندتان صادق باشید. اگر مرتباً از شما دروغ بشنود، فکر میکند ایرادی ندارد که خودش دروغ بگوید و دروغگویی خوب است. - قابلاعتماد بودن را برای فرزندتان آسان و فریبکاری و دروغگویی را برایش دشوار کنید. هرگز باحالتی سرزنشآمیز به او نگویید: چه کسی این کار را کرد؟ یا با گفتن تو گلدان را شکستی؟ شرمسارش نکنید. بدین ترتیب او ممکن است که دفعات بعد، دیگران را سرزنش کند. فشار را از او بردارید و از او بخواهید که بگوید چه اتفاقی افتاده است. برای مثال به او بگویید: میبینم که گلدان شکسته، میتوانی بگویی چه اتفاقی افتاد؟ برایم تعریف کن چه اتفاقی افتاد. - برای فرزندتان تفاوت بین واقعیت و خیال را مشخص کنید. - برای دروغگوییهای سادۀ فرزندتان پیامدهایی در نظر بگیرید. اگر پیامدهای در نظر گرفتهشده، بسیار شدید باشند، ممکن است فرزندتان به دروغگویی ادامه دهد، موجب شکلگیری آگاهی سطحی و غیرقابل انعطاف در او شود و یا بهطورکلی یاغی و متمرد شود. بهجای آن، بگویید: من دیدم که تو خواهرت را برای گرفتن مداد رنگی زدی و میدانم که میترسی من عصبانی شوم اما دفعۀ بعد از او مؤدبانه درخواست کن که مداد رنگیها را به تو بدهد. - توقع بیان داستانهای اغراقآمیز را از فرزندتان داشته باشید. زمانی که میفهمید فرزندتان در حال بازگویی چنین داستانهایی است، از او بپرسید: اینیکی از داستانهای خیالی است یا واقعاً برایت اتفاق افتاده است؟
سن مدرسه بیشتر بچه بین سن پنج تا هفتسالگی، تفاوت بین راستگویی و دروغگویی را میدانند و معتقدند که دروغگویی عملی نادرست است. در این مرحله تعلیم و تربیت والدین دخیل میشود. اگر پدر و مادر به میزان زیادی در کار فرزندشان دخالت کنند، موجب میشود که بچهها برای حمایت از خلوتشان به دروغگویی متوسل شوند. مفهوم صداقت تا حدود دهسالگی برای کودک بهدرستی قابلدرک میشود. - برای فرزندتان الگو باشید. مثالهای خوب در اختیارش قرار دهید و رفتار یکسان و باثباتی داشته باشید. دروغگویی در حضور فرزندتان الگویی نامناسب است و موجب کم شدن اعتمادش میشود. رفتار بزرگسالان الگویی برای یادگیری بچهها است و آنان نسبت به عدم صداقت بسیار حساساند. - با فرزندتان تا حد امکان صادق باشید. زمانی که او مرتباً از شما عدم صداقت میبیند، اهمیت و ارزش صداقت و راستگویی در نظر او تنزل و کاهش مییابد. زمانی که به او میگویید: آن به تو آسیب نمیرساند، ما آن کار را تمام میکنیم، به او بگو من خانه نیستم، ولی سخنانتان حقیقت ندارد، راستگویی و صداقت را در او از بین میبرید. از بیان جملاتی که موجب تضعیف عزتنفس فرزندتان میشود و او را برای شکست آماده میکند، بپرهیزید. مانند: مراقب باش الآن میافتی، شیرت را روی زمین نریز، مواظب باش، تو در امتحانت مردود نخواهی شد، مگر نه؟ - به فرزندتان بفهمانید که به او اعتماد دارید. صادق و راستگو بودن را برایش ساده و آسان کنید. مطمئن شوید که او برای گفتن حقیقت به شما احساس امنیت میکند و میداند که شما همیشه بدون توجه به هر موضوعی او را بدون قید و شرط دوست دارید. - فرزندتان را در شرایطی قرار ندهید که احتمال دروغ گفتن در آن باشد. وقتی فرزندتان احساس میکند که در شرایط سختی قرارگرفته و راه چارهای ندارد و از پیامدهای رفتارش میترسد، فکر میکند دروغگویی وضعیتش را بهبود میبخشد. بنابراین دروغگویی ابزاری در جهت حمایتش میشود. هرگز به او نگویید: چه کسی این کار را کرد؟ یا به او تهمت نزنید و نگویید: تو این کار را کردی. با این کار او را مجبور به دروغگویی میکنید. واکنشها و برخوردهای شدید ممکن است فرزندتان را یاغی، غیرقابل انعطاف و دروغگو کند. - کنترل والدینیتان را کمی تقلیل دهید و اجازه دهید تا فرزندتان خود مسئولیت کارهایش را بپذیرد. - داستانهایی دربارۀ دروغگویی و صداقت برایش بخوانید. مانند داستان چوپان دروغگو. - فرزندتان را تشویق کنید تا داستانهای خیالیاش را روی کاغذ بنویسید و احساس کند که نویسندهای کوچک است. - به فرزندتان ارزشمندی شک کردن را بیاموزید. گاهی یک مورد نادرست تنها یک اشتباه است. فرضیات بی تزویر فرزندتان را تحملکنید. - از بهکارگیری عذرخواهی غیر صادقانه اجتناب کنید. زمانی که به فرزندتان میگویید: حالا بگو که از اشتباهت متأسف هستی و معذرت بخواه. درواقع از او میخواهید که دروغ بگوید. درواقع او میگوید: من متأسفم ولی هنوز از شما متنفرم. - احساس گناه در فرزندتان را کاهش دهید. بر عمل تأکید کنید نه بر خود او. حوادث و اتفاقات نباید به خود کودک نسبت داده شود. برای مثال بگویید: لیوان شکست نه اینکه تو لیوان را شکستی.