• میتوانید نه بگویید اما پدر و مادر رئیس هستند اساس شیوۀ تربیتی مثبت آزادی است. پیامهای پنج گانۀ مثبت بهبچهها آزادی عمل بیشتری میدهند تا توانمندیهایخود را بهنمایش بگذارند. این شیوهها بهفرزندان ما آزادی عمل میدهند، بهآنها توانی میدهند که بهجلو حرکت کنند و با این حال بدانند که کیستند و چه میخواهند. با این حمایت، بهشکلی رشد میکنند و بزرگ میشوند که میدانند میتوانند متفاوت از دیگران باشند، میتوانند اشتباه کنند، میتوانند احساسات منفی خود را تخلیه کنند، بیشتر بخواهند و از همه مهمتر میتوانند نه بگویند. در اهر امر روش تربیتی مثبت میتواند آسانگیر بهنظر برسد اما در واقع بیشتر کنترل کننده است. روشهای مورد بحث بدون ترس و بدون ایجاد احساس گناه، اِعمال کنترل میکنند. اجازه نه گفتن داشتن کودکان بهمعنای آن نیست که پدر و مادر تسلیم مقاومت فرزندانشان بشوند، بهجای آن پدر و مادر سخن فرزندانشان را میشنوند و مقاومت آنها را در نظر میگیرند. بچهها بهجای اطاعت کورکورانه از پدر و مادر فرصتی پیدا میکنند که راه همکاری را انتخاب نمایند. با دادن اجازه نه گفتن به کودکان بهآنها اجازه میدهیم که احساسات خود را ابراز کنند، بدانند چه میخواهند و بعد تن به مذاکره بدهند. این هرگز بدان معنا نیست که همیشه مطابق نظر بچهها ظاهر شوید، بدین معنا نیست که همیشه خواستههای آنها را برآورده سازید. با آنکه کودک میتواند جواب نه بدهد، هرگز به معنای آن نیست که میتواند راه خودش را برود و بههر خواستهای که دارد برسد. بهاحساس و خواستۀ کودک گوش میدهیم و همین کافی است که او تن به همکاری بیشتری بدهد. از این مهمتر شرایطی ایجاد میکنیم که کودک بیآنکه مجبور شود خویش واقعیخود را سرکوب کند، اقدام بههمکاری نماید. تفاوت بزرگی است میان تعدیل خواستهها و انکار آنها. تعدیل خواستهها بدین معناست که خواستههایخود را با خواستههای پدر و مادرتان هماهنگ میکنید. اما انکار خواستهها به معنای سرکوب کردن آنهاست. دین معناست که تسلیم خواستههای پدر و مادر خود بشوید. اما اگر فرزندان شما از نیروی ارادۀ قوی برخوردار نباشند بهسادگی تحت تاثیر جریانات منفی در جامعه و یا فشارهای دوستان همسال قرار میگیرند. وقتی کسی ارادۀ قوی نداشته باشد بهسادگی طعمۀ دیگران میشود تا از او بهرهکشی کنند. حتی بعید نیست بهبرقراری روابط ناصواب تن دهد زیرا خود را موجودی ارزشمند احساس نمیکند و نمیتواند ارادهاش را نشان دهد. تعدیل کردن خواسته بهمعنای همکاری است، اما انکار خواسته مفهوم اطاعت را میرساند. روش تربیتی مثبت مترصد فراهم آوردن زمینههای همکاری است، هدف رسیدن به اطاعت کورکورانه نیست. دادن اجازه احساس کردن و مقاومت نشان دادن بهبچهها نه تنها بهآنها احساسی از خود بودن میدهد، بلکه میزان همکاری را در آنها بالا میبرد. بچههای مطیع صرفاً بهدستورات عمل میکنند. فکر نمیکنند، احساس نمیکنند. اما کودکانی که تن به تعاون و همکاری میدهند، از تمام وجود خود در تبادلها استفاده میکنند. وقتی بهبچهها اجازۀ مقاومت میدهیم، پدر و مادر را در شرایط کنترلی قویتری قرار میدهیم. هروقت کودک در برابر پدر و مادرش مقاومت میکند و سرانجام تسلیم خواستههای آنها میشود بهاین نتیجه میرسد که پدر و مادر رئیس هستند. وقتی کودک احساس میکند که با کنترل پدر و مادر خود در ارتباط است زمینه برای تربیت مثبت فراهم میشود. اجازه نه گفتن به کودکان و یا دادن اجازۀ مقاومت در برابر خواسته پدر و مادر بهآنها یادآور میشود که تحت کنترل هستند و این به آنها امکان میدهد تا از احساس امنیت خاطر بالاتری برخوردار باشند. چگونه پدر و مادر بر فرزندانشان تاثیر میگذارند بالغها برای موفق شدن در زندگی از منابع درونی خود کمک میگیرند. از جمله این منابع میتوان به عشق، خرد، قدرت، اطمینان، انسجام، اخلاقیات، خلاقیت، فراست، شکیبایی و احترام اشاره کرد. مجموعه این منابع، چشم انداز یا نگرش منحصر به فرد یک شخص را شکل میدهد. تصمیم گیری یا واکنش یک بالغ بهیک موقعیت بهآگاهی او بستگی دارد. وقتی بچهها احساس میکنند که پیوندی درونی با پدر و مادر خود دارند، از آگاهی و و فراست پدر و مادرشان استفاده میکنند. این آگاهی پدر و مادر به بچهها احساس امنیت خاطر میدهد تا خودشان باشند و بتوانند اشتباهاتخود را اصلاح کنند. تا زمانی که بچهها خود را در پیوند با پدر و مادر احساس کنند بدون اینکه بهنطق و خطابه پدر و مادر یا به مجازات آنها نیاز باشدخود را اصلاح میکنند. بهکمک هوش و فراست پدر و مادر بچهها به کمک آزمایش و خطا و در مقام اصلاح خود برمیآیند. در حضور یک بالغ بودن بهبچهها آگاهی بیشتری میدهد تا رفتاری هماهنگ و خلاق را بهنمایش بگذارند. بچهها تحت نظر پدر و مادر یا آموزگار بیشتر و مؤثرتر میآموزند. هرچه بچهها در پیوند بیشتری قرار داشته باشند از قرار گرفتن تحت نظارت بیشتر بهره میگیرند.