ریحانه قبادی
حسین علیمرادی؛ جستن، یافتن و به اختیار برگزیدن
از پشت همین نیمکتهایی که ما نشستیم، در همین دانشگاهی که ما درس خواندیم و از رهگذار همین مسیرها، انسانی خود را شناخت، هدفش را برگزید و با جان و مال خود در راه آن جهاد کرد.
کمتر دانشجویی در علامه هست که روزهای اول ورودش به دانشگاه را به یاد بیاورد و تصویری از کانون خیریه در آن نیابد. همه به خاطر داریم زمانیکه وارد دانشگاه شدیم، کانون فرهنگی خیریه، یکی از قوی ترین کانون های فرهنگی دانشگاه علامه بود که در همان مراسم استقبال از ورودی ها و ماه های ابتدای تحصیل، ما را به خود جذب کرد. کانون خیریه مجالی بود برای آفرینش حس خوب کمک های کوچک و دانشجویی، و ذوق این که کمترین هایمان صرف والاترین کارها یعنی محرومیت زدایی آموزشی از مناطق محروم سیستان و بلوچستان می شود.
این جریان سازی فرهنگی دانشجویی محقق نمیشد مگر با کاشتن بذری توسط فردی بیکران بنام حسین علیمرادی که با روحیه پیگرانه خود، روایت از محرومیت را آغاز و به سهم تک تک ما برای تغییر وضعیت موجود بعنوان یک دانشجو اشاره کرد. در کلاسهای سرپرستی مددکاری اجتماعی، از قول استاد بازرگانی مکررا شنیده بودم که ابتکار و خلاقیت، شرط موفقیت ما در زندگی فردی و اجتماعی است و امروز که به فعالیت های حسین علیمرادی عمیقتر نظر می کنم، او را شایسته ترین مصداق این وصف می یابم.
علیمرادی یک دهه هفتادی متعهد به کشور و یک انسان معتقد به تغییر بود، همان مفاهیم قشنگی که بدون شک همه ی ما در دروس نظری خود خواندیم اما کمتر کسی برای انجام آن برخاست. از دانشجویان علوم اجتماعی گرفته که در تئوری های نظریه های انتقادی غرق شده اند و هرگونه کار خیر را بدلیل توجیه وضع موجود منتفی می دانند، تا سایر دانشجویان که به فکر پاس کردن دروس بودند تا امتحان آن ها در میدان جامعه. اما در این میان، علیمرادی به رغم تمام خمودگی ها، چراغی را روشن کرد که آغازگر فرداهای خوب برای دشتیاری بود. تا زمانی که دانشجوی علامه بود، جریان سازی را در دانشگاه شروع کرد و پرورش داد و در اولین زمانی که میتوانست، اقدام به تداوم این شور و شعور و اشتیاق در موسسه ای مردم نهاد بعنوان "دست یاری به دشتیاری" نمود؛ موسسه ای که استعدادهای دانشجویان خلاق و علاقمند به فعالیت های اجتماعی را با خود همراه نمود.
انسانی که با پروازش، به الگوی یک کنشگر اجتماعی دانشجو برای ما تبدیل شد؛ کنشگری که توام از دانش و عمل بود و هیچگاه یکی را فدای دیگری نکرد. حالا که کارنامه اش را می بینیم شاید برایمان عجیب باشد که یک جوان 25 ساله، تا این اندازه توانسته عامل تغییر و بهبود باشد. حسین علیمرادی جای خود را در قلب دوستان دانشجویش، مسوولان دولتی و اهالی دشتیاری باز کرده بود؛ این را میشد از حضور پرشور مردمی در مراسم ترحیمش فهمید؛ مراسمی که عزت مندانه و شریف برگزار شد؛ درست مثل تمام روزهای زندگی حسین. راهش پررهرو باد.
منبع: گاهنامه علمی_اجتماعی توانا، انجمن علمی دانشجویی مددکاری اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی، دوره اول، شماره 1