امروزه حتی برای استفاده صحیح از وسیله ای که خریداری میکنیم نیازمند مطالعه دفترچه راهنما یا کاتالوگ آن هستیم تا چه رسد به کارهایی از قبیل رانندگی با وسایل نقلیه و یا استفاده از رایانه که نه تنها باید آموزش دید و مهارت های لازم را به دست آورد گواهینامه آن را نیز باید دریافت نماییم. شاید نیاز به آموزش در این حد و اندازه در دنیای سنتی گذشته نسبت به امروز چندان احساس نمیشد ولی واقعیت دنیای مدرن این است که به دلیل تعدد و گوناگونی پدیده ها نیاز به آموزش و تعلیم آن هم به روش های نوین و علمی به شدت احساس می شود و ما بدون گذراندن دوره های یادگیری لازم یا عملا قادر به ادامه زندگی نخواهیم بود یا شدیدا دچار مشکل خواهیم شد. در دهه های اخیر جامعه انسانی دستخوش تغییرات بسیاری شده و تربیت کودکان برای والدین بسیار دشوارتر از نسل های گذشته شده است.شاید یکی از دلایل این باشد که خانواده های بزرگی که در آن چندین نسل در کنار یکدیگر زندگی میکردند جای خود را به خانواده های کوچک داده اند. در نتیجه تعداد افرادی که از کودکان مراقبت می کنند کاهش یافته است : علاوه بر آن حضور چشم گیر مادران در امور جامعه و از همه مهم تر وجود انواع و اقسام وسایل ارتباط جمعی از تلویزیون و ماهواره گرفته تا اینترنت و... را میتوان از دلایل آن به شمار آورد. اگر مهمترین دستاورد یک ازدواج را فرزندان حاصل از آن در نظر بگیریم با توجه به نیاز آموزش در زمینه های مختلف تربیت کودک نیز از این قاعده مستثنی نخواهد بود. ارتباط آسیب های روانی با تربیت کودک در واقع کودکی نامناسب و روابط معیوب والدین و کودک خواستگاه بسیاری از آسیب های روانی است و برای جلوگیری از صدمات روانی نسل های بعد نیز آموزش والدین مثمر ثمر خواهد بود. به همین دلیل است که به اعتقاد بسیاری زمان آن رسیده که پس از این همه انقلاب از سیاسی گرفته تا فرهنگی و صنعتی و اقتصادی و.... آستین ها را برای یک انقلاب روانی بالا بزنیم. آسیب های روانی همانند یک میراث شوم از نسل های متمادی به ما رسیده است. در این میان تضاد قابل لمسی وجود دارد و آن اهمیتی است که دنیای مدرن امروز به کودکان می دهد و بی توجهی که نسبت به آموزش والدین برای پرورش و رشد و سلامت روانی این موجودات اعمال می شود. متاسفانه امروزه وقتی ما صاحب فرزندی می شویم بدون اینکه کوچک ترین اطلاعی از کلیدهای تربیتی داشته باشیم به روش آزمون و خطا تربیت کودک را شروع می کنیم و در اصل کلیدهای رفتاری آن را آنقدر دست کاری میکنیم تا به آن تسلط یابیم. غافل از اینکه تسلط آن هم به هر شیوه و روشی تمام ساختار روانی کودک را در هم شکسته و از او هر چیزی خواهد ساخت جز انسانی با روان سالم. چرا رشد روانی کودک مورد توجه قرار نمیگیرد ؟ پدر و مادر به محض بروز تب یا قرمزی چشم فرزند و یا بیماری ای که برایشان قابل لمس و رویت باشد فورا آن را به پزشک ارجاع داده و حتی حاضرند چندین شب تا صبح بر بالین کودک خود بیدار بمانند. این در حالی است که به دلیل عدم آگاهی و ملموس نبودن مشکلات روانی اگر کودکشان دچار ترس ، بی حوصلگی ، شب ادراری ، جویدن انگشت ، ناسازگاری و.... شود با ذهنیت ناآگاه و غیر علمی با این مسائل برخورد کرده و توجه چندانی نمیکنند. کودک نسبت به والدین آگاه در این زمینه برای فرزندان خود کمتر فداکاری نمیکنند بلکه نیروی عظیمی صرف تردید ، ندانم کاری ، احساس گناه و درگیری و کنترل و احساس ناتوانی در رابطه با فرزندشان می شود. واقعیت این است که آموزش نه تنها باری به دوش آنها اضافه نخواهد کرد بلکه باعث جلوگیری از هرز رفتن نیروی آنها خواهد شد. آموزش پدری و مادری وقت زیادی از ما نخواهد گرفت همه ما می پذیریم که هر گاه در خصوص مسئله ای که با آن سر و کار داریم دانش خود را افزایش دهیم – نسبت به زمانی که دانش لازم را در اختیار نداریم – با آن موضوع راحت تر کنار می آییم. در همین رابطه در کارگاه های آموزش (( پدری و مادری )) مثالی را برای والدین می آورم و دو موقعیت را برای آنها ترسیم میکنم در موقعیت نخست تصور کنید برای اولین بار با یک بلیط هواپیما جلوی در ورودی سالن فرودگاه ایستاده اید ببینید چقدر نیرو انرژی و وقت باید صرف کنید تا تک تک مراحل عبور از سکیوریتی ، گرفتن کارت پرواز ، رفتن به سالن انتظار و.... را بتوانید طی کنید؟ در موقعیت دوم با همان شرایط وارد فرودگاه شده اید و مکانی با تابلویی چشمک زن بر بالای آن مشاهده می کنید که بر روی آن نوشته شده (( کسانی که برای اولین بار قصد سفر با هواپیما را دارند به اینجا مراجعه کنند)) آنگاه شما در این مکان پس از آموزشی مختصر مراحل مختلف سوار شدن به هواپیما را پشت سر می گذارید. حال ببینید نسبت به وضعیت اول چقدر استرس ، انرژی و وقت کمتری را صرف میکنید. در آنجا به پدرها و مادرها این نکته را متذکر می شوم که ما در این کارگاه های آموزشی درست نقش همان مکان درون فرودگاه را ایفا می کنیم. اما باید گفت درست است که آموزش مهمترین نقش را در دنیای مدرن بازی میکند خوشبختانه همانند رانندگی که تنها چند ساعت آموزش دیدن برای یک عمر درست راندن کفایت می کند فراگیری قوانین پدر و مادری نیز وقت کمی را از شما خواهد گرفت. پدر و مادر صنعتگری نیست باغبانی است برخلاف دنیای سنت که ((پدری و مادری)) بیشتر شبیه صنعت بود و والدین همچون صنعتگری بودند که با دخل و تصرف در امور کودک آن را آنطور که میخواستند بار می آوردند و اصول تربیتی شان بر پایه تهدید ، کنترل و ترس بنا نهاده شده بود امروزه این علم بر پایه پرورش و تعلیم بنا شده است. کودکان شبیه هسته ای هلو که برنامه ریزی شده و باید به درخت هلو تبدیل شود از قبل برنامه ریزی شده اند آنها دنباله ما یا تکمیل کننده راه ما یا برای رسیدن به آرزوهایی که ما به آنها نرسیده ایم به این دنیا نیامده اند و (( پدر و مادر )) نیز باید شبیه باغبانی که تنها با حراست و مراقبت صحیح امکان می دهند رشد لازم را داشته باشد و در مسیر صحیح خود گام بردارد. متاسفانه والدینی که آموزش ندیده همچون یک صنعتگر می کوشند تا از هسته هلو میوه گیلاس بگیرند و این پیامدی جز خشک کردن آن نهال و تبدیل آن به زغال در پی نخواهد داشت. بسیاری از رفتارهای نامناسب امروز ما همین طور مشکلات عدیده روانی همچون اضطراب و افسردگی و... نشات گرفته از عدم سلامت روان ماست. پس بیاییم با هم تلاش کنیم تا این میراث شوم ناشی از عدم آگاهی پدران و مادران مان را که از نسل های متمادی به ما رسیده به کودکانمان منتقل نکنیم و با یادگیری علم (( پدری و مادری )) فرزندانی با روان سالم به جامعه هدیه کنیم. در واقع قرار است به فرزندمان فرصت دهیم که جهان را تجربه کند. این نکته را نیز باید عرض کنم که رابطه والدین با کودک درست مثل رابطه خورشید با زمین است این فاصله نه باید آنقدر کم باشد که بسوزاند و نه آنقدر زیاد که همه چیز یخ بزند و از بین برود.