شلختگي و بي نظمي کودک، درد مشترک تمام مادرهاست. پاي صحبت مادران جوان که بنشيني، از اينکه بايد مثل غلام حلقه به گوش دنبال شاهزادهي کوچولويشان راه بيفتند و وسايل او را سر و سامان بدهند، ناراحتند و ناله مي کنند
**تا به حال به عنوان يک مادر چندباربه دنبال مداد يا دفتر کودک کلاس اولي خود گشته ايد؟
**تا به حال چند مادر راديده ايد که از بي نظمي کودکش براي خوابيدن مي نالد؟
**آيا هربار که مي خواهيد بهمهماني برويد کودکتان از شما مي خواهد که جورابش را برايش پيدا کنيد؟
**آيا هنوز نتوانسته ايد بهکودکتان بفهمانيد که بعد از بازي، وسايلش را بايد خودش جمع کند؟
اگر به اين سؤالات يا شبيه اين ها جواب مثبت مي دهيد اين مقاله مي تواندشما را کمک نمايد.
اصلاً کي گفته نظم خوبه؟
اساساً نظم و ترتيب، مسئله اي است که تنها شامل انسان نمي شود بلکه خداوند سبحان –جلّ و علا- نظام هستي را براساس نظم آفريده است و به همين دليل شما مي توانيدبسياري از مسائل را پيش بيني کنيد: مثلاً ادارهي هواشناسي پيش بيني مي کند کههفتهي بعد باران مي بارد يا حتماً شما مي دانيد و مطمئنيد که پس از تابستان، پاييزخواهد آمد. يا مثلاً هرگز انتظار نداريد که در وسط تابستان، برف بر سرتان بباردو... مقولاتي از اين دست بيانگر وجود نظم در آفرينش است.
انسان نيز عضوي از اين نظام است و لذا از اين قاعده مستثني نيست. انسان هافطرتاً تابع نظم هستند و دقيقاً به همين دليل است که وقتي پيش بينيتان دربارهيمسأله اي درست از آب در نمي آيد جا مي خوريد و ناراحت مي شويد. يا مثلاً وقتي بازحمت، برنامه اي براي مسافرت آخر هفته تنظيم کرده ايد و مسأله اي ناگهاني و خارج ازپيش بيني شما آن را خراب مي کند ناراحت مي شويد.
اين ها همگي نشان دهندهي اين است که شما به عنوان يک انسان نظم را دوست داريد وانسان هاي منظم و دقيق (که مثلاً به موقع سر قرار حاضر مي شوند يا در زندگيشانبرنامهي منظمي دارند) را ستايش مي کنيد.
اصلاً نظام از کلمهي نظم بدست آمده استيعني هرچيزي که به آن «نظام و مجموعه» اطلاق مي شود بايد حتماً و حتماً داراي «نظمو ساختار» باشد.
بايد گفت کهفطرت کودکان آنان را به نظم وامي دارد تا حدي که کودک در بازي انفرادي، اگر بخواهدچيزي را بسازد در آن نظم را رعايت مي کند. مثلاً وقتي ساختمان مي سازد آجرها را رويهم منظم مي چيند. بي نظمي تاحدودي زائيده اکتساب است اگرچه گاهي جهل و بي خبريدرباره مصداق ها نيز ممکن است منجر به بي نظمي شود
مسئلهي نظم و اساساً هر مسألهي فطري و مثبت ديگري، مورد نياز ومطلوب آدمي است و لذا مي کوشند تا آن را به خصوص در کودکانشان به وجود آورند، امااينکه "چرا موفق نشده اند و راه درست چيست"؟ موضوعي است که اين مقاله مي کوشد به آنپاسخ دهد.
بايد گفت که فطرت کودکان آنان را به نظم وامي دارد تا حدي که کودک در بازيانفرادي، اگر بخواهد چيزي را بسازد در آن نظم را رعايت مي کند. مثلاً وقتي ساختمانمي سازد آجرها را روي هم منظم مي چيند. بي نظمي تاحدودي زائيده اکتساب است اگرچهگاهي جهل و بي خبري درباره مصداق ها نيز ممکن است منجر به بي نظمي شود.
کودک در 5 سالگي بازي هاي منظمي خواهد داشتو همه بازي هاي او تابع نظم و ضابطه اي (هرچند ناپخته و خام) ميباشد.
مقولهي نظم آنقدر در زندگي بشر اهميت داردکه مولاي متقيان امام علي (ع) در واپسين لحظات عمر شريفشان ، در کنار تقواي الهي بهنظم سفارش مي کنند (اُوصيکُم بِتَقوي الله و نَظم أمرکُم)
کودکبي نظم کسي است که:
قبل از هرچيز بايد ببينيم به چه کودکي، بي نظم گفته مي شود؟ در واقع کودکاننامنظم اينگونه اند:
در سازگاري کند و ضعيفند، در خلق و خوي عصباني هستند، مدام بهانه گيري مي کنند،حساس و زودرنجند، به کوچکترين بهانه اي مي رنجند و نق مي زنند و عرصه را بر والدينو مربيان تنگ مي کنند.
اينان کودکاني هستند هيجاني که به زحمت مي توانند انضباط را رعايت کنند و تابعنظم گردند. تابع قيد نيستند، کمي شُل هستند و سُست، بي اراده اند و در اتّخاذ تصميمضعيفند، احتمال تغيير در فکر و رأيشان بسيار است.
اغلب آنان در شرايطي هستند که به راحتي گريه مي کنند، به نظر مي رسد که خسته وگرفتارند. نمي توانند طبق ضابطه کار کنند.
مهم نيست! چقدر جدّي مي گيريد؟
اگر فکر مي کنيد که بي نظمي کودکتان تنهاضررش، گشتن مدام شما دنبال وسايلش است، سخت در اشتباهيد!
چرا کودک من بي نظم است و دختر همسايه منظم؟
علل زيستي:کودکي کهاختلال در دستگاه گوارش دارد، غدد او خوب ترشح نمي کند، انگل در معده اش داردممکناست رفتارهايي بروز دهد که غيرعادي و حاکي از بي نظمي است.
عللرواني:
*اختلالات رواني
*ضعف روحيه و عدم سازمان دهيخود
*بدبيني و سوء ظن بهافراد
*ميل به انتقام گيري
*بُهت رواني
*از دست دادن حافظه، شعور وهوش پايين
نظمي که ازکودک توقع داريم بايد در حدّ درک کودک باشد و او آن را منطقي بداند. مثلاً اگر ميخواهد ماشينش را هروقت مي خواهد زود پيدا کند بايد هميشه آن را در جعبهي ماشينهايش که در گوشهي اتاق است بگذارد
علل عاطفي:
*خشم و عصبانيت نسبت بهوالدين، اشخاص، اشياء
*احساس اضطراب و ناامني درامور
*احساس حسادت و تبعيض
*وجود غم و دردي عميق دردرون کودک
*والدين افراط در محبت وشادي کرده اند که زمينه را براي پرتوقعي، بي نظمي و بي توجهي به امور فراهم ميکند
علل اجتماعي و تربيتي
*دوست هاي بي نظم دارد
*وقتي بازي مي کند آنچنان درآن غرق مي شود که متوجه شرايط نيست
*والدين يا مربيان، خودشانبي نظم هستند لذا کودک الگوي درستي در نظم ندارد.
*والدين در ايجاد و رعايتقوانين، سهل انگاري مي کنند
*کودک، هدفي ملموس و عملي درزندگي تحصيلي، خانوادگي و... ندارد.
بچهي منظم کسي است که:
نظمي که از کودک توقع داريم اينگونهاست:
*کودک، رعايت کردن آن رادوست داشته باشد لذا به علايق کودکتان توجه کنيد.
*متناسب با رشد کودک و طبقشرايط روحي و جسمي او باشد.
*در راه حفظ منافع او باشد. نظم را در اموري از کودکتان بخواهيد که فايدهي نظم داشتن را بچشد.
*در حدّ درک کودک باشد و اوآن را منطقي بداند. مثلاً اگر مي خواهد ماشينش را هروقت مي خواهد زود پيدا کند بايدهميشه آن را در جعبهي ماشين هايش که در گوشهي اتاق است بگذارد.
* مستمر باشد. اگر فقط يکيدوبار تأکيد بر نظم داشتن در موردي کنيد و سپس کودکتان را رها سازيد او سريعاً بهحالت بي نظمي گذشته برمي گردد.
*استعداد، اطرافيان، ميزانمشغله درسي، شادابي و نيروي جسمي کودکتان را نيز درنظر بگيريد.
* مهمترين نکته اين است که: خودتان (هم شما هم همسرتان) افرادي منظم باشيد تا فرزندتان هم الگوي عملي را ديدهباشد و هم اينکه بهتر از شما - که خودتان منظميد- حرف شنوي و علاقه به رعايت نظمخواهد داشت.