کودک یاد گرفته که خودش را با فعالیت هایی مفید و سازنده ، از احساس های بد دور کند. زیرا تا این زمان ، احساس به مغز او وارد می شود و در آنجا خانه می کند و او را رها نمی کند و حال آنکه از این سن به بعد توان آن را پیدا میکند که یا با مشغول کردن و فعالیت و یا احتمالا به نوعی ، با تخیل و تصور بهتری که به مغز خود می آورد، این تخیلات بد را از خودش دور کند. در اینجاست که تمایل بسیاری به همکاری دارد و دوباره میل به کمک و یاری دیگران در او پیدا میشود. اگر بتوانیم ( مخصوصا حدود 6.5 سالگی به بعد ) او را با ورزش آشنا کنیم ( بازی هایی که قواعد و قوانینی دارند مانند فوتبال یا بسکتبال یا والیبال ) به نوعی به سمت بازی به عنوان (Sport , Game ) یعنی ورزش ، کشیده و کشانده میشود. در این دوران ورزش نقش بسیار مهمی دارد . زیرا از یک طرف او را با جهان خارج آشنا می کند و از طرف دیگر او را در ارتباط با دیگران می گذارد. اما مهمتر به او می آموزد که قواعد و قوانین و مقرراتی هست که باید رعایت شود تا بتواند بازی ای که ورزش نام دارد ، اتفاق بیفتد. در این زمان است که کاملا آمادگی این را پیدا می کند که به جای همبازی به دنبال دوست برود و مفهومی که به عنوان دوستی در 5 سالگی ، خودش را نشان داده بود ، هم اکنون متولد می شود. بنابراین بچه های 6 سال و 6 ماهه از این به بعد ، به دوستانشان و بودن با دوستانشان اهمیت بسیار می دهند. از اعتیاد و عادتی که به پدر و مادر داشتند دور می شوند و وارد مرحله ی وابستگی می شوند که مبتنی بر نیازها و احتیاجات آنها است . از آنجایی که میتوانند و مایل هستند قواعد و قوانین را رعایت کنند ، نوعی میل به پرسیدن و برخی از اوقات گفت و گو درباره ی عادلانه و منصفانه بودن آن دارند ، که به آنها فرصت فعالیت های تازه ی ذهنی را می دهد. خوشبختانه کودکان در این ایام فرصت و امکان این را پیدا می کنند که با مفهوم شکست و باخت برخوردی واقع بینانه داشته باشند و آن را بپذیرند و با سرعت از آن بگذرند و به دلیل قضاوت واقع بینانه ای که دارند ، در ارتباط با دیگران منصفانه عمل میکنند ، و توان این را دارند که حق و سهم دیگران و نوبت آنها را کاملا رعایت کنند. موجوداتی هستند هدف جو و کسانی هستند که وقتی که هدف را یافتند ، جهت را به زودی پیدا می کنند و آن را تا پایان ادامه می دهند. به همین دلیل است که از نوعی نظم و ترتیب و توجه به محدودیت های زمان و مکان با خبر می شوند. به دلیل هدف جویی ، نوعی استمرار و تداوم و تعقیب را در کارها دارند که به آنها فرصت می دهد تا جهان را به صورتی که ادامه دارد نگاه کنند و از حال و لحظه ، به آینده توجه کنند. بازی با هم جنسان خودشان را ترجیح می دهند ، زیرا احتمالا در انتخاب بازی راحت تر خواهند بود و رعایت حال دیگران را در آن حدی که ضروری و مفید نمی دانند ، نخواهند داشت. در این سن کودک تمایل دارد که با بچه های هم سن ، مخصوصا هم جنس خودش بازی کند ، زیرا در این زمینه احتیاج به گفت و گویی از قبل و بعد نخواهد داشت. اصول و قواعد مشخص است و رعایت قوانین را میتواند از دیگران انتظار داشته باشد ، همان گونه که خودش آنها را رعایت می کند. نکته : درست است که کودک اهل بحث و گفت و گو است و برخی از اوقات پرسش های او به جهت نوعی مخالفت با موضوع و مطلب است ولی هم چنان آمادگی پذیرفتن حرفی نسبتا درست را در خودش به وجود آورده است. در این سن و سال است که علاقه ی فراوانی به موسیقی پیدا می کند. مایل به خواندن و شنیدن موسیقی است. برای او بسیار لذت بخش است که احتمالا یک کنسرت برود. گرچه مدت کمی آنجاست ، اما از ارکستری و کنسرتی میتواند لذت ببرد. ضمنا بعدا مایل است که آلت موسیقی را بنوازد و علاقه ی خودش برای رفتن به کلاس موسیقی نشان می دهد. البته اگر در کودکی با وسایل کودکانه ای این کار را کرده باشد ، آمادگی و علاقه ی او بیشتر خواهد شد بود و بدون تردید اگر هماهنگی لازم را بین چشم و دست هایش پیدا کرده و میتواند چپ و راست و پایین و بالا را تشخیص دهد ، وقت مناسبی است که مهارت یا هنر موسیقی را در حد کودکانه ی خود بیاموزد. در این سن و سال کودک نقش هایی را انتخاب می کند که مفید و سازنده هستند و به دنبال کسانی حرکت می کند که آنها را خوب و جالب و جاذب می بیند. نتیجتا نگاه او با دیگران و یا به دیگران ، بسیار مثبت و سازنده است و در نتیجه از این که به مهمانی بیاید ؛ با افراد جدیدی آشنا شود ؛ احساس بدی نمی کند. ولی بیشتر مایل به شنیدن و تماشای آنهاست تا ارتباط برقرار کردن ، زیرا به اندازه ی کافی خود را قادر و توانا به جهت ایجاد ارتباط مطلوب نمی بیند