توصيه ها و هشدارهاي دکتر نسرين اميري فوق تخصص روانپزشکي کودکان
«پسرمان که به فرزندخواندگي گرفته بوديمش حالا 10 ساله شده و من و همسرم نميدانيم ماجراي فرزندخواندگياش را کي و چگونه به او بگوييم؟ اصلا اين کار را بکنيم يا نه؟ نميدانم راهي هست که طوري مطلب را بگوييم که حقيقت برايش آزاردهنده نباشد يا نه؟!»...
- «راستش من هم نميدانم.» اين را به دوستم گفتم و سکوت کردم. چيزهايي به ذهنم ميرسيد که به دوستم بگويم اما نميدانستم تصوراتم تا چه حد علمي يا غيرعلمياند. از دکتر نسرين اميري، فوقتخصص روانپزشکي اطفال و عضو هيات علمي دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي تهران، درباره همين موضوع سوال کردم و جوابهايي گرفتم که براي خودم تازگي داشت. شايد براي شما هم تازگي داشته باشد.
سلامت: خانم دکتر! مهمترين نکتهاي که خانوادهها در پذيرش فرزند بايد به آن توجه کنند، چيست؟
فرزندخواندگي به علت گذشت و فداکاري انسانهاست. والديني که پرورش بچهاي ديگر را به عهده ميگيرند و زحمت و تلاش زيادي را متحمل ميشوند تا او را بزرگ کنند و به جامعه تحويل دهند هرگز نبايد براي برآورده کردن نيازهاي خود کودکي را به فرزندخواندگي قبول کنند. برخي از والدين از سر خودخواهي و احساسات زودگذر و هيجاني و صرفا براي والد شدن اين کار را انجام ميدهند. والد شدن فقط وقتي معقول است که آمادگي همهجانبه براي پذيرش فرزند مهيا باشد. کودکان هداياي خداوند هستند و گاهي مقدر است تا با واسطه به ما واگذار شوند پس وقتي که اين وظيفه به ما محول ميشود بايد کار خود را به نحو احسن انجام دهيم.
سلامت: به نظر شما اصليترين مشکلي که خانوادهها در پيش رو دارند کدام است؟
مطالب زيادي درباره فرزندخواندگي گفته شده است و مهمترين آنها اين پرسش است که چگونه و چه زماني با کودک در اين باره صحبت کنيم. بايد بگويم اين مبحث اصلا پيچيده نيست و براي جامعه و کودک کاملا واضح و روشن است. با توجه به اينکه کودک در سنين پايين سازگاري بيشتري نسبت به شرايط و وضعيت زندگي دارد از همان لحظهاي که سوالات در ذهنش پديد آمد بايد بهطور منطقي و با زباني ساده واقعيت را برايش توضيح داد و پنهانکاري کاملا بيمعناست.
سلامت: اگر اين سوال در ذهن آنها به وجود نيامد؟
من وقتي کودک بودم هرگز به ذهنم نرسيد که شايد پدر و مادرم والدين اصلي من نباشند و سوالي هم در اين باره نپرسيدم. ما حقايق را نميپرسيم. من و شما وجود خورشيد را به هم اثبات نميکنيم چون حقيقت است. اگر شما در اين باره پرسشي از پدر و مادرتان نداشتيد به اين علت بود که مطمئن بوديد فرزند تني آنها هستيد اما کودکان تفاوت چهرهها و خلقوخو را بهطور ناخودآگاه احساس ميکنند و با ذهن کودکانهشان به دنبال دليل ميگردند و حتما سوال ميکنند اما اگر سوالي نپرسيدند و چيزي به ذهنشان نرسيد لزومي ندارد که حقيقت را بهطور مستقيم به آنها بگوييد.
سلامت: چگونه بايد گفت؟
در اين مواقع بايد تلاش کنيم تا ذهن کودک را فعال کنيم. فيلمها، کارتونها و داستانهاي متعددي دراين باره ساخته و نوشته شده است. براي ايجاد اين فکر در ذهن او ميتوان مثلا داستان شاهنامه زال و سيمرغ را برايش تعريف کرد يا کارتون شيرشاه را به او نشان داد و از او پرسيد دوست داري کدام يک از شخصيتهاي داستان من باشم يا تو باشي و اگر کنجکاو شد و پرسيد منطقي توضيح دهيد و بگوييد اگرچه والد واقعي تو نيستم اما مثل شخصيت داستان تو را دوست دارم و همواره از تو حمايت ميکنم.
سلامت: وقتي از موضوع مطلع ميشوند چه رفتاري از خود بروز ميدهند؟
به ندرت ديده ميشود عصبانيت يا غم از خود نشان دهند. چنانچه پدر و مادر ناتني درست عمل کرده باشند چندان واکنشي از جانب او نخواهند ديد و حتي کودک از اينکه تنها نيست و خانواده دارد بسيار هم خوشحال ميشود.
سلامت: و اگر خواستند والدين اصليشان را پيدا کنند، چه؟
حتما بايد به او کمک کرد ولي زماني که اطلاعات صحيحي درباره پدر و مادر واقعي کودک در اختيار نداريم داستانسرايي هم نميکنيم و اطلاعات نادرست به او نميدهيم و بايد به کودک توضيح دهيم که انسانها در مقاطع مختلف عملکردهاي گوناگوني از خود نشان ميدهند. شايد آنها مجبور بودهاند سرپرستي تو را به فرد ديگري بسپارند و ما علت آن را نميدانيم و کمک ميکنيم تا پدر و مادرت را پيدا کني و اگر هم آنها پيدا شدند تو در انتخابت آزاد هستي و با هرکدام که دوست داشتي ميتواني زندگي کني.
سلامت: حال فرض کنيم کودک حقيقت را از ديگران شنيده است.
در حقيقت مهمترين و عزيزترين آدمهاي زندگياش به او بزرگترين دروغ را گفتهاند و حس عدماعتماد و اطمينان در او ايجاد کردهاند و همهچيز از ابتدا واضح و شفاف نبوده است. وقتي او براي اولينبار از ديگران ميشنود که والدينت پدر و مادر واقعي تو نيستند شوک به او دست ميدهد و علايمي مثل اضطراب و پرخاشگري و افسردگي پيدا ميکند. حتي گاهي ديده شده که کودک يا نوجوان از خانه فرار ميکند و نوعي عدم پذيرش ماجرا و ناباوري در او پديد ميآيد. پنهانکاري شرايط را بسيار بدتر ميکند و حتما بايد با يک مشاور و روانپزشک مشورت شود. البته اگر باوجود تلاشهاي ما (تعريف قصه و...) کودک باز هم سوالي نپرسيد، نميتوانيم بهطور مستقيم و ناگهاني موضوع را بگوييم و اگر بزرگتر شد و ما را مورد بازخواست قرارداد به او ميگوييم که ما با روشهاي مختلف آگاهي داديم ولي تو نپرسيدي حال بپرس تا حقايق را بگوييم. هر چه زمان بگذرد گفتن حقيقت ديرتر و کار هم سختتر ميشود. بهتر است همين الان واقعيت را به فرزندتان بگوييد. گاهي پدرومادرها به ما مراجعه ميکنند و از ما ميخواهند تا حقيقت را براي کودک يا نوجوان بگوييم اما گفتن واقعيت فقط به عهده پدر و مادر است.
سلامت: به نظر شما معلمان يا همکلاسيهاي کودک لازم است از اين موضوع مطلع شوند؟
لزومي ندارد در اين باره با مسوولان و مربيان مدارس صحبت کنيم. ما بايد به کودکان بگوييم اين موضوع کاملا خصوصي است و لازم نيست به ديگران چيزي بگويي اما اگر پرسيدند ميتواني با افتخار بگويي که فرزندخوانده هستي. در صورتي که ما بزرگترها تعارضي روي قضيه نداشته باشيم قطعا بچهها نيز نخواهند داشت. اين باور غلط که ما او را به دنيا نياوردهايم پس پدر و مادر او نيستيم يک معضل فکري است و به دنبال آن مشکلات يکي پس از ديگري آشکار ميشوند.
سلامت: ممکن است با ساير فرزندان خانواده اختلاف پيدا کند. در اين صورت صحيحترين برخورد چه بايد باشد؟
اختلاف بين دو برادر و خواهر تني هم ديده ميشود و حسادت بين کودکان عادي است و نيازهاي آنها متفاوت است. هر فرزندي بايد جايگاه خودش را در خانواده داشته باشد و با هر فرزندي بايد متناسب با نيازهايش رفتار شود. خداوند بين انسانها تفاوت گذاشته است. ما هم بايد بين کودکانمان تفاوت قائل شويم ولي اين به معناي بهتري و کهتري نيست.
سلامت: و توصيه آخر؟
باور کنيد که پدر و مادر هستيد و نقش والا و مقدسي را بر عهده گرفتهايد.