آلفرد آدلر، روانشناس معروفی است که در این خصوص تحقیقات زیادی کرده
و به نتایج جالبی هم رسیده است. او عقیده دارد با وجود اینکه خواهر و برادرهای یک
خانواده در محیط یکسانی بار میآیند اما اخلاق، رفتار و شخصیت بسیار متفاوتی با هم
دارند و این موضوع میتواند تحت تاثیر عوامل زیادی واقع شود که یکی از آنها ترتیب
تولد آنهاست. تا جایی که گاهی میتوان از نوع رفتار و شخصیت افراد حدس زد فرزند
چندم خانواده هستند. در این خصوص با دکتر الهام دهیادگاری، فوقتخصص روانشناسی
کودکان گفتوگو کردهایم.
فرزند نخست / یک رئیس افسرده!
بهطور کلی فرزندان نخست خانواده افراد منظمی هستند که به رعایت قانون
و نظم و ترتیب اهمیت زیادی میدهند و به همین دلیل میتوانند رهبر یا رئیس خوبی در
جمع یا محل کار باشند. در مجموع میتوان صفاتی مانند کمال گرایی، مصمم و جدی بودن،
مسئولیتپذیری و هوشیاری را برای آنها به کار برد.
با توجه به اینکه در بسیاری از موارد فرزندان اول خانواده، مسئولیت
نگهداری از بچههای بعدی را برعهده میگیرند در آینده نیز این روحیه در آنها باقی
خواهد ماند و آنها را مستقلتر و همچنین در گرفتن تصمیماتشان منطقیتر میکند.
فرزندان اول خانواده اغلب شانس برخورداری از تمام توجه والدین خود را
دارا هستند و به همین دلیل گاهی بیش از حد مغرور یا از خود راضی میشوند و در پارهای
مواقع هم از اعتماد به نفس خوبی برخوردار خواهند بود که اگر والدین مراقب آن
نباشند به اعتماد به نفس کاذبی تبدیل میشود که برای خود و اطرافیانشان دردسرساز
خواهد شد. بچههای اول معمولا با ورود فرزند دوم خانواده چون دیگر نمیتوانند تمام
محبت و توجه پدر و مادر را دریافت کنند به نوعی افسردگی و گوشهگیری هم مبتلا میشوند
و دوست دارند در مبارزه با بچه جدید پیروز شوند.
فرزند آخر / کوچولوهای نازپرورده
بچههای آخر خانواده مانند بچههای اول مشکل پایین آمدن از مقام قبلی
خود را نخواهند داشت و معمولا به کوچولوهای نازپروردهای تبدیل میشوند که تا
اندازهای هم حسادت بچههای دیگر را برمیانگیزنند.
این بچهها گاهی احساس تنهایی میکنند و این موضوع زمانی بیشتر احساس
میشود که فاصله سنی زیادی بین آنها و بچههای دیگر خانواده باشد.
امکان دارد بچههای آخر خانواده در بزرگسالی هم سلطهپذیری، درماندگی
و وابستگی دوران کودکی را داشته باشند و همین موضوع در بسیاری از موارد به آنها
روحیه مبارزهطلبی خاصی میدهد که نمیتوانند در مقابل حرف زور و بی عدالتی
اطرافیان ساکت بمانند. فرزندان آخر اغلب در شغلهایی مثل خبرنگاری یا هنری موفقیت
زیادی دارند و علاقه زیادی به تجربه کارهای جدید و رفتن به جاهای ناشناخته را
دارند.
فرزند دوم یا وسط ! / انعطافپذیر و باسیاست
از آنجایی که پدر و مادرها هنگام تولد فرزند دوم تجربه بیشتر و استرس
و اضطراب کمتری دارند، این بچهها نیز معمولا آرامتر و راحتتر هستند، اما اگر
بچه دیگری به جمع خانواده اضافه شود، آنها هم همان حس انزوا، گوشهگیری و خلأ بچههای
اول را تجربه میکنند و گاهی نیز اعتماد بهنفسشان کمتر میشود چون فکر میکنند
چیزی کم دارند و همین موضوع نیز باعث میشود نتوانند از اعتماد به نفس کافی
برخوردار باشند. در مجموع فرزندان دوم یا وسط معمولا انعطافپذیر، با سیاست، دقیق
و مستقل هستند و دوست دارند دیگران را ستایش کنند یا حس شادی و خوشبختی به آنها
بدهند. این بچهها معمولا با همسالان خود ارتباط بهتری دارند و براحتی میتوانند
از خانواده جدا شوند. اغلب آسانگیر و اجتماعی هستند و در بیشتر مواقع هم رابطه
خوبی با بچههای نخست خانواده برقرار میکنند.
بچههایی که خواهر و برادری ندارند، همیشه تمام توجه والدین را به
خودشان اختصاص میدهند که این موضوع آسیبهایی هم به همراه دارد، تکفرزندها چون
زمان بیشتری را با والدینشان میگذرانند اغلب زودتر پخته میشوند، اما همین توقع
جلب تمام و کمال توجه دیگران شاید در آینده مشکلات زیادی برایشان به وجود بیاورد
تکفرزندها / پرتوقع و انتقادناپذیر
بچههایی که خواهر و برادری ندارند، همیشه تمام توجه والدین را به
خودشان اختصاص میدهند که این موضوع آسیبهایی هم به همراه دارد، تکفرزندها چون
زمان بیشتری را با والدینشان میگذرانند اغلب زودتر پخته میشوند، اما همین توقع
جلب تمام و کمال توجه دیگران شاید در آینده مشکلات زیادی برایشان به وجود بیاورد و
حتی باعث شود وقتی در مدرسه یا اجتماعات بزرگتر در آینده نتوانند به اندازه قبل
مورد توجه و حمایت واقع شوند حس سرخوردگی، بیاعتمادی و ناامنی را تجربه کنند.
خصوصیات تکفرزندها معمولا شباهت زیادی به بچههای اول دارد. یعنی معمولا مرتب و
منظم وظیفهشناس و قابل اطمینان هستند و اعتماد به نفس زیادی هم دارند.
اما اغلب پرتوقع بار میآیند و از قبول اشتباهات خود سر باز میزنند و
انتقادپذیر نیستند.
البته والدین هم معمولا توقع بالایی از تک فرزندان دارند و گاهی حتی
بدون اینکه خود متوجه شوند دوست دارند، فرزندانشان به هر آنچه خود نتوانستهاند
در کودکی دست یابند، برسند.