• آموزش شما بهفرزندان خود نحوۀ بستن بند کفشهایشان، دوچرخه سواری و تمیز کردن خانه را آموزش میدهید. آنها را بهمدرسه میفرستید تا حقایق و مهارتهای بیشماری را یاد بگیرند. علاوه بر اینها شما میتوانید حد و مرزهای تربیتی را نیز بهآنها آموزش دهید، یعنی توانایی شنیدن و نه گفتن بهشیوهای مناسب. مفاهیم و اصول حد و مرزها صریح و آشکار است. آنها اصولی مبهم و اسرارآمیز نیستند؛ بلکه قوانینی هستند که ریشه در واقعیت، دستورات الهی و زندگی روزمره دارند. درنتیجه شما میتوانید مستقیماً مرزهای تربیتی را آموزش دهید و فرزندانتان نیز میتوانند آنها را یاد بگیرند. میتوانید بهکودکان خود کمک کنید آموزش را با تجربه پیوند دهند؛ موارد آموزشی را در موقعیتهای جدید بهاجرا درآورید و این آموزشها را همگام با رشدو پیشرفت کودکان پالایش و اصلاح کنید. بهطور مثال از بهکار بردن کلمۀ مرز برای فرزند خود متاسف نباشید؛ این واژهای سودمند است. زمانی که دخترتان گستاخانه و از روی خشم بر سرتان جیغ میکشد، صبر کنید تا کمی آرام شود. سپس بهاو بگویید: "جیل، ما در این خانه محدودیتی داریم که براساس آن جیغ کشیدن کار خوبی نیست. تو میتوانی عصبانی باشی و دربارۀ خشم خود با من صحبت کنی، اما جیغ زدن دیگران را ازار میدهد. پس هر روزی که از مرز جیغ زدن عبور کنی، بعد از برگشتن از مدرسه حق بازی کردن نداری". حتی فراتر از این هم میتوانید عمل کنید، بهاین ترتیب که شما میتوانید اصول محدودیت را نیز بهفرزندان خود آموزش دهید و فقط بهموارد عملی بسنده نکنید. کودکان خردسال میتوانند جملههایی را یاد بگیرند. بهطور مثال این جمله را یاد بگیرند که: تو مسئول رفتار خودت هستی بهاین معنی که انها باید مسئولیت برخی از کارها مانند تمیز کردن اتاقشان، کسب نمرههای خوب، رعایت آداب مناسب غذا خوردن و کنترل خشمهای انفجاری را برعهده بگیرند. بهاین ترتیب آنها قادر نخواهند بود تقصیر یهانجام نرساندن وظایف خود را بهگردن دیگری بیندازند. مفاهیم محدودیتی و مواردی مانند آن ذکر شد؛ میتواند بهسرعت جزئی از زندگی روزمرۀ یک خانواده شوند و کودکان کاربردهای آنها را در زمینههای دیگر بیاموزند. در ادامه بهبرخی از توصیههای اجمالی برای درک محدودههای مختلف اشاره میشود که برای کودکان سنین مختلف مناسب خواهد بود: - بدو تولد تا دوازده ماهگی نوزادان در طول اولین سال زندگی خود بهپدر و مادرشان وابسته میشوند و اطمینان اولیه بین آنها و والدینشان شکل میگیرد. بههمین دلیل مرزهای تربیتی در نظر گرفته شده در این سن باید ناچیز باشند. نوزادان هنوز از سوی والدین خود عشق یا رسیدگی کافی دریافت نکردهاند که بتوانند یک ناکامی عمیق را تحمل کنند. در طی این دوره از یادگیری، لازم است مادر، نوزاد را تحت حمایت و مراقبت خود قرار دهد و نیازهای او را در زمینۀ عشق و ایجاد اسایش برآورده کند. - یک تا سه سالگی کودکان در این سن میتوانند یاد بگیرند که بهکلمۀ نه واکنش نشان دهند و درک کنند که نافرمانیها میتوانند چه پیامدهایی بهدنبال داشته باشند. این موضوع میتواند در مورد موقعیتهای خطرناک، خشمهای ناگهانی، طغیان و موارد دیگر نیز صادق باشد. شاید کودکان نتوانند منطق شما را درک کنند، اما معمولاً میتوانند دریابند که اطاعت از آنچه برایشان ممنوع کردهاید، نتایجی خوب و نادیده گرفتن آنچه که برایشان قدغن شده است، نتایج ناراحت کنندهای بهدنبال خواهد داشت. - سه تا شش سالگی کودکان در طول این دوره، بیشتر از قبل قادرند دلایل مسئولیتپذیری و آنچه را که بهدنبال خواهد داشت، درک کنند. آنها میتوانند دربارۀ آنچه که پیش آمده با شما صحبت کنند. یادگیری اینکه چگونه با مهربانی با دوستانشان رفتار کنند، توانایی افراد را در نظر بگیرند، چگونه در عین احترام مخالفت خود را نشان دهند و در انجام کارهای خانه کمک کنند، همگی بخشی از مشخص کردن مرزهای تربیتی در این مرحله است. - شش تا یازده سالگی این مرحله مملو از عدم تلاش و همین طور محاصرۀ روزافزون مسائل خارج از محیط خانواده نظیر مدرسه، انجام فعالیتهای مختلف، مسائل مذهبی و دوستان است. مرزهای در نظر گرفته شده بهایجاد تعادل بین محیط بیرون و داخل خانه و همراهی دوستان، انجام کارهای خانه و تکالیف مدرسه، ازادیهای درنظر گرفته شده و اِعمال محدودیتهای لازم در خانه مربوط خواهد شد. - دوازده تا هیجده سالگی نوجوانان در این سنین در آخرین مرحلۀ قبل از بزرگسالی قرار گرفتهاندو لازمۀ این مرحله رسیدگی بهمواردی چون تحکیم هویت فرد بهنحوی که هویتی جدا از والدین خود پیدا کند، یادگیری مهارتهای شغلی، نحوۀ ارتباط سالم با جنس مخالف، برخورد، برخورد با موقعیتهای احساسی و ارزشها خواهد بود. همچنین شما باید در این مدت فاصله گرفتن از نقش والد را آغاز کنید؛ یعنی باید بتوانید از مرحلۀ کنترل فرزندتان عبور کنید و بهمرحلۀ تحت تاثیر قرار دادن او برسید. در این مرحله باید همواره این موضوع را بهیاد داشته باشید: نوجوانی که رفتارش مثل یک بچۀ سه ساله است نباید آزادیهاییرا داشته باشد که یک نوجوان بالغ از آن برخوردار است. ازادی باید نتیجۀ انجام مسئولیتها بهنحو احسن باشد؛ نه اینکه صرفاً موهبتی بهارث رسیده از سن شناسنامهای فرد.