به گزارش فارس، «کريستين ساينس مانيتور» در مقالهاي به قلم «استفاني هينز»، مينويسد: با نگاهي دقيق به الگوهايي که داستانهاي ديزني به بچهها معرفي ميکنند ميفهميم که چگونه جنسي کردن شخصيت دختر بچهها در رسانهها پدر و مادران را به فکر بازبيني الگوي شاهزاده خانمهاي کارتونها انداخته و اينکه آيا با اين الگوها دختر بچههايشان زودتر از معمول به سمت بالغ شدن پيش نميروند. * دختر بچه 3 ساله دست از بازي کشيد و به انتظار شاهزاده آرزوها جلوي در خانه به انتظار نشست چند سال پيش «مري فينوکين» تغييراتي در نحوه بازي دختر 3 سالهاش احساس کرد. اين کودک نوپا دست از دويدن و بالا و پايين پريدن برداشته بود و اصرار داشت که فقط پيراهن تنش کنند. ساکت روي پله جلوي خانه مينشست و ميگفت در انتظار شاهزادهاش است. بيخيالتر، بيروحتر و به دنيا بيعلاقهتر شده بود. خانم «فينوکين» معتقد است که اين تغييرات از وقتي حاصل شد که دخترش «کيوا» با شاهزاده خانمهاي کارتونهاي ديزني آشنا شد، با آن قهرمانان خوش آب و رنگ و کمر باريک و در همه جا حاضر قصههاي خيالي. وقتي که خانم «فينوکين» از ترديدهايش با والدين ديگر حرف زد، بيشترشان فقط شانه بالا انداختند. او ميگويد: «همهشان ميگفتند که چنين حالتي اجتنابناپذير است. از 2 تا 5 سالگي شاهزاده خانمها، بعد شخصيتهايي مثل"هانا مونتانا" و بعد هم قهرمانان موزيکالهاي دبيرستاني الگوي دختران ميشوند. اما به نظرم عجيب ميآمد که اينها مسير جديد کودکي دختران را تعيين کنند.» * چالشهايي چون خودشيءپنداري تا استثمار اينترنتي در پي علاقه اوليه به شاهزاده خانمها ميآيد او تصميم گرفت که درباره پديده شاهزاده خانمها پژوهشي انجام دهد و يافتههايش بيشتر نگرانش کرد. او فهميد که امپراطوري 4 ميليارد دلاري شاهزاده خانمهاي ديزني تازه نخستين پله به سوي چالشهاي دهشتناکتر بود، چالشهايي چون خودشيءپنداري تا تحت استثمار اينترنتي قرار گرفتن و آرزوي داشتن بدني که با هيچ کدام از قواعد سلامتي سازگار نيست. «فينوکين» که پيشينه کار در درمان با بازي را دارد، وب سايتي درست کرد و نامش را گذاشت: «دوره نقاهت از بيماري شاهزاده خانمهاي ديزني: شاهزاده خانم جذاب را پس ميدهيم و پولمان را کامل پس ميگيريم»، تا اين وبگاه گاهشمار تلاشهاي او براي رها شدن از بند سيندرلا، بل، آريل، و ديگر شاهزاده خانمهاي داستانها در خانه خودش باشد. در عرض چند ماه، هزاران گل دريافت کرد. او ميگويد: «اينکه والدين بسياري دچار همان حس من شده بودند به نوعي روي عقايدم صحه ميگذاشت. اين نيروي بزرگي که با چنان قدرتي از همان نخستين سالها وارد زندگيمان ميشود مرا بيشتر نگران آينده ساخته بود.» * بسياري از والدين در مقابل اين «حملات فمينيستي» از جنبههاي آموزشي داستان شاهزاده خانمها دفاع ميکنند نظريه «فينوکين» درباره شاهزاده خانمهاي ديزني به هيچ وجه جنبه همگاني ندارد. بسياري از والدين و مفسران از اين داستانهاي با پايان شاد در مقابل آنچه بسياري منتقدان «حملات فمينيستي» مينامند دفاع ميکنند و اين بانوان زيبايي را که ارزشهايي چون مهرباني، خواندن، عشق به حيوانات، و استقامت را به ما ميآموزند باارزش ميشمارند. اما اگر ترديدي در مورد بحث و جدلهاي پيرامون اين موضوع هست، بهتر است نگاهي به کتاب روزنامهنگاري به نام «پگي اورنستاين» به نام «سيندرلا دخترم را خورد» بيندازيم که از دل آتشي زاده شد که با مقاله سال 2006 مجله نيويورک تايمزش، با عنوان «ايراد سيندرلا چيست؟»، روشن شده بود. * ديزني مدعي است که اين داستانها تخيل بچهها را گسترش ميدهد ديزني هم براي نشريه مانيتور، همان اظهارات هميشگياش در مورد اين موضوع را تکرار کرد: «الآن 75 سال است که ميليونها دختر بچه و والدينشان در سراسر جهان عاشق شخصيتهاي متفاوت و داستانهاي غني و کاملي بودهاند که براي شاهزاده خانمهاي ديزني درست شده ... دختر بچهها خيالپردازي و تصويرسازيهايي را که اين داستانها در اختيارشان ميگذارند به عنوان بخشي از رشد کودکي تجربه ميکنند.» * هر چه ميگذرد کنترل اتفاقي که براي دختر بچهها ميافتد بيشتر از دست والدين در ميرود با اين حال، نقدي که «فينوکين» و «اورنستاين» به اين داستانها وارد ميدانند براي بسياري منطقي است، بسياري که آشنا به دختر بچگي مدرن آمريکايي هستند و ميبينند که «دختر شهوتانگيز» جايگزين دختر صورتي پوش ساده ميشود و به دست آوردن شاهزاده حالتي شومتر به خود ميگيرد. والدين و مربيان مدام به پژوهشگران گوشزد ميکنند که نميتوانند پيامهاي اجتماعي روزافزوني را که شکل دهنده زندگي دختران و دانشآموزانشان است کنترل کنند. «دايان لوين»، کارشناس کودک در کالج ويلاک در بوستون است و اخيراً در نوشتن کتاب «چه زود همه چيز جنسيتي ميشود» شرکت داشته است؛ او ميگويد: «والدين در کشمکش با اين مشکل دوران سختي را سپري ميکنند. آنها ميگويند راههايي که بلدند ديگر جواب نميدهد و هر چه ميگذرد کنترل اتفاقي که براي دختران کوچکشان ميافتد بيشتر از دستشان در ميرود.» * دختر بچهها نگران چاقي خود هستند و لباسهاي زنانه ميپوشند و نوجوانان ناخواسته در معرض پورنوگرافي اينترنتي قرار ميگيرند کافي است نگاهي به برخي از پژوهشهاي اخير بيندازيم تا بفهميم چرا والدين در عذابند: - نظرسنجي دانشگاه مرکز فلوريدا نشان ميدهد که 50 درصد دختر بچههاي 3 تا 6 سال نگران اين هستند که مبادا چاق باشند. - يک چهارم دختران و پسران 14 تا 17 سالي که در نظرسنجي خبرگزاري «آسوشيتدپرس» و «امتيوي» در سال 2009 شرکت کرده بودند گفتند که يا تصوير برهنه خود را براي کسي ميفرستند، يا تصوير برهنه کس ديگري را دريافت ميکنند. - گروه بازاريابي «انپيدي فشن ورلد» در سال 2003 گزارش کرد که سالانه بيش از 1.6 ميليون دلار هزينه لباسزيرهايي ميشود که به سبک لباس زيرهاي بزرگسالان براي دختران 7 تا 12 سال درست ميشود. - بچهها اغلب بدون اينکه خواسته باشند با پورنوگرافي اينترنتي مواجه ميشوند: پژوهشگران دانشگاه نيوهمپشاير در سال 2005 دريافتند که يک سوم کاربران اينترنتي بين 10 تا 17 سال در معرض موضوعات جنسي ناخواسته قرار ميگيرند و در پژوهش سال 2004 دانشکده اقتصاد لندن مشخص شد که 60 درصد از کودکاني که به شکل مداوم از اينترنت استفاده ميکنند با پورنوگرافي برخورد ميکنند. اکنون گروهي از مربيان، والدين، و خود دختران تشکيل شده که در مقابل فشار بازار مقاومت ميکنند و اين قصه سر دراز دارد. شايد تا همين جا هم کافي باشد تا خيال جمعترين والدين را هم نگران کنيم. اما همانطور که پروفسور «لوين»، «فينوکين»، و «اورنستاين» هم نشان دادند، اکنون روند ديگري نيز به جريان افتاده که شايد کمتر رسانهاي شود، اما تأثيرش اميدبخشتر است. گروهي روز به روز قدرتمندتر از مربيان، والدين، مؤسسهها و خود دختران تشکيل شده که در تلاش براي ساخت محيطي امنتر و سالمتر براي دختران در مقابل فشار روزافزون بازار، چالشهاي جديد اينترنتي و اين جنسي شدن همه چيز که مجمع روانکاوي آمريکا تحميل جنسيت به کودکان مينامد، مقاومت ميکنند. برخي براي مقاومت در مقابل اين جريان بازيهاي بچهها را متنوع ميسازند و برخي با سياستمداران لابي ميکنند برخي تلاش ميکنند که در اين جريان مؤثر بيروني مداخله کنند، مانند «فينوکين» که طرفدار منع بچهها از تماشاي شاهزاده خانمها نيست، اما در شيوههايي که آنها بازي دختر بچهها را محدود ميسازند مداخله ميکند (مثلاً استفاده از رنگهاي بيشتري يا خط داستاني متفاوتتري را پيشنهاد ميکند). برخي ديگر به بينشها و تواناييهاي دختران بزرگتر متوسل ميشوند و البته خودشان آنها را راهنمايي ميکنند. ديگران هم نگراني خود را به حيطههاي عمومي ميکشانند، با سياستمداران و مديران لابي ميکنند تا تغييراتي نظاممندتر، مانند محدودسازي تبليغات جنسي براي دختران، به بار آورند. همه با هم در تلاشند که همانطور که «فينوکن» هم خواسته، شاهزاده خانم جذاب را بدهند و پولشان را پس بگيرند. -ورزش نميکنم چون زشت ميشوم آمار نشان از موفقيت دختران و زنان در عرصههاي گوناگون دارد، پس چرا بايد نگران اين مسائل باشيم؟ برخي معتقدند که گام نخست اين است که بفهميم چرا اين مسائل مهم است. با هر معياري هم که حساب کنيم، وضع دخترانمان زياد هم بد نيست. طبق مرکز واشنگتن براي سياستگذاري آموزشي، دختران دبيرستاني در آزمونهاي رياضي و علوم به خوبي پسرانند و در زمينه خواندن از همتايان مذکرشان بهتر هم هستند. اکنون در مقابل هر دو مرد، سه زن از کالج فارغالتحصيل ميشوند. اکنون زنان بيشتري ورزش ميکنند، که به معني تصوير بدني خوبتري داشتن، پايينتر آمدن بارداري در دوران نوجواني، و عملکرد علمي بهتر است. «استفاني کونتز»، يکي از رؤساي شوراي غيرانتفاعي خانوادههاي معاصر ميگويد که به نسبت 50 سال پيش، که مدرسهها اجازه شلوار پوشيدن يا پرچم بالا بردن به دختران نميدادند، امروزه فرصتهاي گستردهتري در اختيار دختران است. «لازم است تمامي اين موارد را لحاظ کنيم.» هر روز دختران بيشتري از ورزش فاصله ميگيرند، چون معتقدند وقت ورزش زشت نشان داده ميشوند با اين حال، نشانههايي از پيشرفت نابرابري جنسي به چشم ميخورد. مثلاً عرصه رقابتهاي ورزشي را در نظر بگيريد. «شارون لم»، استاد آموزش و سلامتي ذهني در دانشگاه ماساچوست، بوستون، ميگويد: «دختران دبستاني در سطحي بسيار بالاتر نسبت به گذشته ورزش ميکنند.» اما ميافزايد که در دوره راهنمايي که ميفهمند ورزش کردن از زنانگي و جذابيت جنسي زنانه به دور است، کمکم از ورزش فاصله ميگيرند. يافتههاي بنياد ورزش بانوان نشان ميدهد در انتهاي دوره دبيرستان در مقابل هر يک پسري که از ورزش فاصله ميگيرد، 6 دختر دست از ورزش ميکشند، و يکي از پژوهشهاي اخير سازمان پيشاهنگي دختران نشان ميدهد که 23 درصد دختران بين 11 تا 17 سال ورزش نميکنند چون تصورشان اين است که وقت ورزش بدنشان ظاهر خوبي ندارد؛ و به قول خانم «لم» خوب ديده شدن دليل ورزش کردن است. ستارههاي ورزشي بانوان اغلب برهنه يا نيمه برهنه روي مجلات مردان ظاهر ميشوند؛ دختران گروههاي دخترانه مشوق ورزشکاران (با کارهاي به شدت شهوتانگيز) را بيشتر از زنان تيم بسکتبال يا ديگر تيمها در تلويزيون ميبينند. اکنون زنان شهوتانگيز بر زنان موفق ارجحيت دارند در زمينه تحصيلات دانشگاهي نيز با همين تأثير روبهرو هستيم. اوايل امسال، پژوهشي از دانشگاه پرينستون نشان داد که بين دختران و پسران مقطع کارشناسي شکاف رهبري روزافزوني مشاهده ميشود. «ننرل کيوهين» که سرپرست کميته مشاوران پرينستون است در مصاحبهاي ايميلي نوشت که «اواخر دهه 1990 و دهه گذشته جو متفاوتي حاکم بود.» و اين يافتهها را با تغييراتي در فرهنگ عامه مرتبط دانست، تغييراتي از جمله «فرونشستن موج دوم هيجانات و تعهدات فمينيستي، عقبنشيني در برخي زمينهها، تغيير جهت انتظارات زنان جوان بر اساس آنچه در نسل مادرانشان ديدهاند، تغيير جهت عميق فرهنگ عامه که اکنون به جاي گاهي نشان دادن زني موفق بدون برجسته ساختن جنسيتش، دختران شهوتانگيز را دائماً ستايش ميکند.» * دختران به اين نتيجه رسيدهاند که هر کاري ميتوانند بکنند، به شرطي که جذاب به نظر برسند اين مد «دختران جذاب» هم مشکل بزرگي شده است. خانم «کونتز» ميگويد: «حالا ديگر براي زنان جوان جذبه جنسي شدن جايگزين جذبه زنانه شده است. حالا ديگر دختران حس نميکنند که چون دخترند نبايد کاري را بکنند يا کاري را نميتوانند بکنند، بلکه شديداً بر اين باورند که اگر قرار است آن کارها را بکنند بايد از لحاظ جنسي جذاب به نظر برسند.» مثلاً در برنامههاي تلويزيوني زنان را در نقشهاي متفاوتي چون وکيل، دکتر، و سياستمدار نشان ميدهند. اما همين زنان همواره از لحاظ جنسي جذابند. ممکن است زني در رقابتهاي انتخاباتي يک منصب سياسي سطح بالا شرکت کند، اما اين جذابيت جنسي اوست که همواره مورد تحليل قرار ميگيرد. * جنسي کردن به عملکرد ذهني پايينتر و نارضايتي جسمي بيشتر منجر ميشود مجمع روانکاوي آمريکا (APA) در سال 2010 گزارشي درباره جنسي کردن دختران منتشر کرد که نشان ميداد ارزش دختر را صرفاً بابت جذابيت جنسي او ميدانند. اين گزارش نشان ميداد که جنسي کردن همه چيز در نشريات، به وسيله بازاريابان، در ترانهها، و در تلويزيون افزايش يافته است – پديدهاي که «براي افراد جنسي شده، روابط بين شخصيشان، و براي جامعه مضر است.» اين گزارش نشان ميداد که جنسي کردن به عملکرد ذهني پايينتر و نارضايتي جسمي بيشتر منجر ميشود. مثلاً در پژوهشي که اين گزارش به آن اشاره کرده بود مقايسهاي صورت گرفته بود بين توانايي دختران کالج براي حل مسائل رياضي؛ يک گروه در حالي که (تنها در اتاق رختکن) ژاکت به تن داشتند مسائل را حل ميکردند و گروه ديگر در حالي که مايو تنشان بود. آنها که ژاکت به تن داشتند بسيار بهتر از آنها که لباس زيادي به تن نداشتند مسائل را حل کردند. * جنسي شدن به سوءتغذيه، افسردگي، و مشکلات جسمي نيز مرتبط است اين پژوهش جنسي شدن را به سوءتغذيه، افسردگي، و مشکلات جسمي نيز مرتبط ميسازد. حتي آن زنان جواني که ادعا ميکنند تبديل شدن به يک شيء جنسي به آنها قدرت ميبخشد (و تعدادشان هم رو به افزايش است) از تأثيرهاي منفي جنسي شدن لطمه ميبينند. در گزارش مجمع روانکاوي آمده است که: «جنسي کردن شخصيت دختران نه تنها نشانگر نگرشهاي جنسي، جامعهاي سرشار از خشونت جنسي، و استثمار دختران و زنان است، بلکه اين پديده را تقويت نيز ميکند.» اين دنياي شلوغ کار والدين را براي متوقف ساختن اين جريان و زير سؤال بردنش دشوارتر کرده است البته شيء کردن زنان پديده جديدي نيست. «لين مايکل براون» استاد آموزش کالج کولبي در واترويل، ايالت مين، ميگويد: «آنچه تفاوت کرده ميزان بسيار بالاي پيامهايي است که دختران دريافت ميدارند و شيوه کارآمدي که براي رساندن اين تصاوير به دست دختران جوان و جوانتر به کار ميرود. اين پيامها به شکل بيرحمانهاي به دستشان ميرسد و اين دنياي شلوغ کار والدين را براي متوقف ساختن اين جريان و زير سؤال بردنش دشوارتر کرده است. دختران مثل ماهي در اين آب غوطه ميخورند و اين فضا چون آب، چون هوا دورشان را گرفته است.»