در ميان فرزندان خود عدالت را مراعات کنيد. همان گونه که دوست داريد در نيکي
و لطف به شما، به عدالت رفتار کنند. رقابت امري است که هميشه بين بچه هاي يک
خانواده وجود دارد. اما ممکن است والدين نيز، با رفتارهاي ناخودآگاه خود، به آن
دامن بزنند.
ماهنامه پيام ياقوت: در ميان فرزندان خود عدالت را مراعات کنيد. همان گونه
که دوست داريد در نيکي و لطف به شما، به عدالت رفتار کنند. پيامبر اکرم (ص)
رقابت امري است که هميشه بين بچه هاي يک خانواده وجود دارد. اما ممکن است والدين نيز،
با رفتارهاي ناخودآگاه خود، به آن دامن بزنند. ما همگي مصرانه بر اين باوريم که بين
فرزندان خود تفاوتي قائل نيستيم و از صميم قلب مي گوييم: «ما همه بچه هامون رو يک
جور دوست داريم.» اما چه طور مي توان بچه هايي را که به طور طبيعي با هم تفاوت
دارند به يک شکل و يک اندازه دوست داشت؟ چنين چيزي محال است.
تولد هر کودک در مقطع خاصي از تاريخچه زندگي زناشويي رخ مي مي دهد. به عنوان مثال
فرزند اول ثمره عشق والدين و بچه سوم شايد نجات بخش زندگي زوج در حال فروپاشي است.
رابطه اي که شخص با فرزندانش ايجاد مي کند، در اکثر وارد تحت تاثير رابطه اي است
که با همسر خود دارد.
مثلا در دوره خوش و خرم عشق و عاشقي، مادر از اين که مي بيند چهره پسرش مو
به مو به چهره پدر شباهت دارد به وجود مي آيد و دلباخته او م شود. کافي است زوج
دچار مشکل شود تا اين قبيل روابط زير و رو شود. مادر از اين که مي بيند پسرش شبيه
شوهري است که اين همه او را اذيت مي کند دل چرکين مي شود و به همين دليل نيز او را
پس مي زند.
با وقوع طلاق، تبعيض بين بچه ها تشديد مي شود گاه شکل اغراق آميزي به خود مي گيرد.
به عنوان مثال مرد يا زن ديگر تحمل فرزندي را ندارد که شبيه همسر سابقش است. اين
گونه است که همسر سابق نيز از همين شباهت فرزند با خود استفاده مي کند و او را وا
مي دارد تا موضع خود را مشخص کند.
در جوامع سنتي تفاوت گذاشتن بين فرزندان بيشتر ديده مي شود.در اين گونه از جوامع،
مرد به عنوان «نان آور خانواده» محسوب شده که به دنبال اين تفکر وقتي خانواده اي
صاحب فرزند پسر مي شود برايشان بسيار خوشايندتر است از اينکه داراي فرزند دختر
شوند.
در جامعه داراي فرهنگ مردسالارانه، مرد از آزادي عمل بيشتري در برقراري ارتباطات،
انتخاب همسر، فعاليت هاي خارج از خانه و غيره برخوردار است. اين عوامل بر روند رشد
شخصيتي دختران و پسران تاثير بسزايي مي گذارد. براي مثال در اين فرهنگ پسر حق دارد
تا پاسي از شب بيرون از منزل و در ميان گروه دوستان حضور داشته باشد و همچنين به
سرگرمي هاي مورد علاقه خود بپردازد اما دختر بايد بسياري از مسائل را رعايت کند. اين
اعطاي آزادي عمل بيشتر به پسران در خانواده به مرور دختران را به نگرش نارضايتي از
جنسيت خود وا مي دارد و ايجاد عقده هاي رواني خاص خود را مهيا مي سازد.
اشکال تبعيض طبقه بندي علمي خاي ندارد. در بسياري از موارد خانواده ها بين فرزند
کوچک و بزرگ، فرزند پسر و دختر، فرزندي که تحصيلات بهترين دارد و فرزندي که در اين
امر ضعيف تر است، فرق مي گذارند. تبعيض، رفتاري ناخودآگاهانه است که هميشه آثار
مخربي دارد و باعث مي شود کسي که مورد سرزنش قرار مي گيرد دچار بي اعتمادي و کمبود
محبت شده و در زندگي به خوبي پيشرفت نکند. اين رفتار مي تواند ريشه در کودکي خود
والدين داشته باشد. از ديگر دلايل آن وجود تعصبات و باورهاي غلط در جامعه است که
متاسفانه براساس آن برخي خانواده ها به فرزند پسر بيشتر از فرزند دختر اهميت مي
دهند.
شکل ظاهري افراد نيز يکي از عوامل بروز اين رفتار است. ادعاي برخي والدين در اين
خصوص که هيچ تفاوتي بين بچه ها نيست و همه مثل هم بوده، اغلب تظاهر است و متاسفانه
تبعيض بين خانواده ها بسيار ديده مي شود.
مخصوصا توجه ناعادلانه به فردي که از لحاظ ظاهري زيباتر و سالم تر است، حس حسادت و
کينه را در دل کودکي که اين ويژگي ها در او کمتر است، بر مي انگيزد و باعث مي شود
در آينده، فردي اجتماعي نباشند.
اين رفتار، ضربه هاي روحي زيادي به کودکان وارد مي کند. فردي که پايين نگاه داشته
مي شود، دچار حس حقارت شده و احساس بي ارزشي مي کند. او اعتماد به نفس خود را از
دست مي دهد و احساس شکست مي کند.
برعکس، افرادي که خيلي به آنها توجه شده، دچار اعتماد به نفس کاذب مي شوند و همين
عامل باعث مي شود رفتارهايي را مرتکب شوند که از ديد اطرافيان خوشايند نبوده و در
نهايت در اجتماعي از احترام زيادي برخوردار نباشند.
حتي ممکن است به دليل طرفداري بي جاي والدين، آنها نتوانند در جامعه به خود متکي
بوده و در آينده در برخي شرايط نتوانند از خود دفاع کنند.
ناهنجاري هاي اخلاقي در پي تبعيض هاي غيرمنطقي والدين
گاهي والدين به دلايل منطقي يا غيرمنطقي بين فرزندان شان تبعيض قائل مي شوند.
اعمال تبعيض بين فرزندان موجب کاهش اعتماد به نفس، منزوي شدن و کينه ورزي در آنها
مي شود. بسياري از هنجاري هاي دوران کودکي، نوجواني و به خصوص جواني، ريشه در تبعيض
والدين نسبت به فرزندان شان دارد. به اين صورت که هرچه تبعيض ها شديدتر شود، ضربات
و صدمات روحي منتقل شده به فرزند مهلک تر و جبران ناپذيرتر مي شود و به جهت ظهور کينه
و حسد در يک فرزند نسبت به فرزند ديگر، زمينه براي بروز خصوصيات نامطلوب اخلاقي و
رفتاري او و حتي تنفر از خواهر يا برادر او را فرهم مي کند. چه بسا ناهنجاري هاي
رفتاري و اخلاقي که طي آن، نه تنها خود فرد بلکه خانواده و اجتماع هم آسيب مي بيند.
مقايسه فرزندان با هم، ممنوع
يکي از اشکال شايع تبعيض بين فرزندان و والدين ناشي از مقايسه کودکان و نوجوانان
چه در جمع خانواده و چه با اعضاي همسن و سال فاميل است که منجر به بروز سرخوردگي مي
شود.
يعني شکل ظاهري و هوش و استعداد کودکان گاه با هم مقايسه مي شود و معمولا تعدادي
از فرزندان متهم به کم هوشي و بي استعدادي مي شوند و اين زمينه ساز مشکلات جدي است
که آينده فرزند را ممکن است تخريب کند.
پيامدهاي تبعيض بين فرزندان
کينه توزي و انتقام: توجه والدين به يکي از فرزندان باعث مي
شود که يکي نسبت به ديگري و والدينش تنفر و کينه پيدا کرده و درصدد انتقام
جويي برآيد. لذا تبديل به شخصي خشمگين و عصباني مي شود که درپي بهانه است. فرد
خشمناک بر اثر رفتارهاي ناپسند و ناهنجار، از جامعه طرد شده و به فردي گوشه گير و
منزوي تبديل مي شود.
ترس و اضطراب: ترس و اضطراب هاي مرضي معمولا ريشه در دوران کودکي
افراد دارد. اتفاق و حادثه اي در آن دوران و نفوذ به ضمير ناخودآگاه کودک
منشا چنينترس ها و اضطراب هايي است. از اين رو کودکي که در معرض تبعيض والدين است،
نوعي احساس تنهايي ترس آور و نداشتن پشتيبان و تکيه گاه مطمئن در او به وجود مي آيد.
عدم اعتماد به نفس: اعتماد به نفس مهم ترين حالت عاطفي براي رشد کامل
شخصيت است اگر فرزندي در دوران کودکي موفق به کسب آن شود، اعتماد به نفس جاي خود
را به حس حقارت و سرخوردگي مي دهد.
تبعيض بين فرزنداناز طرف والدين حس ناتواني و عدم اعتماد به نفس را در فرزند به
وجود مي آورد و به کلي نااميد و مايوس مي شود.
ايجاد فاصله: تبعيض در بين فرزندان از طرف والدين باعث مي شود که فرزند
احساس کند، پدر و مادرش او را دوست ندارند. از اين لحاظ سعي مي کند زياد
همراه والدين خود نباشد تا کم تر ديده شود و مورد سرزنش قرار نگيرد و هر روز فاصله
او با والدينش بيشتر مي شود. بنابراين فرزند براي يافتن پناهگاه براي محبت و دوستي
جايي غير از خانواده و والدين را جستجو مي کند والدين بايد آگاه باشند که ايجاد
فاصله آنان و فرزندان شان با وجود اين که زير يک چت و در يک خانه هستند، چه اثرات
منفي براي فرزندان آنان دارد.
پس نبايد اجازه هيچ گونه فاصله اي را بدهند و دوستان خوبي براي فرزندان شان باشند.
کمبود محبت: کودکي که در معرض تبعيض والدين است، نوعي احساس تنهايي ترس
آور و نداشتن پشتيبان و تکيه گاه مطمئن در او به وجود مي آيد.
محبت همچون آب که در رشد و نمو جانداران حياتي است، در پرورش آدمي ضروري است. کودک
ما براي رشد عاطفي و هيجاني خويش بايد سيراب محبت شود.
اما متاسفانه تبعض والدين اين حق حياتي را از او سلب مي کند و او را تشنه محبت،
تحويل اجتماع مي دهد. چه بسا در آينده براي جبران اين کمبود دست به سوي هر آب گل
آلودي دراز کند و با محبت هاي کاذب خياباني جبران مافات نمايد.