وقتی رقابت بین خواهر و برادرها برای تمام خانواده مشکل ایجاد می کند، زمان آن فرا رسیده که کاری انجام دهید. اما چه کاری؟
والدین برای برقراری صلح و کمک به فرزندان خود برای کنار آمدن با هم، چه قدم های مثبتی می توانند بردارند؟ والدین چگونه می توانند به فرزندان خود کمک کنند تا بین آنها پیوندی ابدی ایجاد شود؟
برای بهبود بخشیدن به اوضاع چهار اصل کلیدی وجود دارد که می توانید به کار ببندید:
- ریشۀ درگیری را پیدا کنید.
- احساسات فرزندان را درک کنید.
- فرزندانتان را تشویق کنید که احساسات خود را به شکلی سازنده ابراز کنند.
- برای هر یک از فرزندانتان به خاطر ویژگی های خودش ارزش قائل باشید.
ریشۀ درگیری را پیدا کنید
اگر می خواهید ریشۀ درگیری ها را پیدا کنید، اولین کاری که باید انجام دهید، گوش دادن است. به گفته های آنها با دقت گوش کنید؛ با این کار نسبت به چیزی که آنها را رنج می دهد بصیرت پیدا می کنید.
"تو همیشه طرف اون رو می گیری و تقصیر رو به گردن من می اندازی"! "تو هرگز وقت نمی گذاری تا در نقاشی کردن به من کمک کنی."
به کلمات کلیدی همیشه و هرگز توجه کنید. بچه ها همیشه همین طور صحبت می کنند، این طور نیست؟ بله، همین طور است ... . آیا این کلمات را زیاد به کار می برد؟ در چنین موقعیت هایی مهم این است که از خودتان بپرسید آیا در صحبت بچه ها حقیقتی وجود دارد یا خیر؟ ایا واقعاً در طرفداری از یکی از بچه ها، از عدالت خارج می شوید؟ آیا واقعاً یکی از آنها را بیش از حد مقصر می شمارید؟
گاهی برای ما وسوسه انگیز است که فرض کنیم می دانیم موضوع چیست، اما سعی کنید که از این وسوسه بپرهیزید. خانواده شامل گروهی از افراد است که با هم رابطۀ نزدیکی دارند و ما به طور طبیعی فکر می کنیم که می دانیم چه چیزهایی فرزندانمان را ناراحت می کند.
شاید پیش خودتان می گویید: این فرزندم عادت دارد به دیگران دستور دهد و آن یکی زود تسلیم می شود و ... . سپس براساس همین دانسته های خود قضاوت می کنید. شاید فکر می کنید که می دانید در ذهن فرزندتان چه می گذرد یا چه باید بگذرد. اما ممکن است اطلاعات مهمی را در نیافته باشید.
دختری تعریف می کرد:
"وقتی بچه بودم، خواهر بزرگترم همیشه سر به سرم می گذاشت و مرا اذیت می کرد. در خانوادۀ ما رسم بود که بچه ها سر به سر هم بگذارند و یکدیگر را اذیت کنند و من که از همه کوچک تر بودم بیشتر از بقیه هدف شوخی ها قرار می گرفتم. هر چقدر هم که شوخی ناراحت کننده بود، از ما انتظار می رفت به آن بخندیم.
من واقعاً از این موضوع ناراحت بودم و گاهی خواهرم مرا به شکلی بی رحمانه آزار میداد. اما اعضای خانواده ام فکر می کردند که من خودم را لوس می کنم و واکنشم به شوخی افراطی است. آنها به من می گفتند: مگر نمیبینی که شوخی است؟
وقتی می گفتم: به او بگویید بس کند، می گفتند: اینقدر حساس نباش، او فقط دارد شوخی می کند. اما ای کاش به حرف من گوش می کردند".
در آن زمان این دختر دوست داشت به او فرصتی بدهند تا به آنها بگوید که گرچه ممکن است این شوخی ها از نظر دیگران خنده دار باشد، اما اغلب برای او آزار دهنده است و او دوست داشت که دست از شوخی بکشند.
اما چون خانواده جلوی شوخی کردن ها را نمی گرفت و به نوعی حتی این کار را تشویق نیز می کرد، باعث شد که اعتماد به نفس این دختر ضعیف شود و در عین حال زورگویی های زیرکانۀ خواهر بزرگتر نیز تشدید گردد.
احساسات بچه ها را درک کنید
فرزندانتان به صورت روزمره بر سر مسائلی مانند اینکه چه کسی اول با کامپیوتر بازی کند یا ماهی بیشتر نصیب چه کسی شده است، بگومگو می کنند، اما اگر احساس کردید که دعواها بر سر موارد عمیق تری است، چه؟
باز هم تاکید می کنیم: گوش دادن به حرف آنها ضروری است. به آنها بگویید که منظورشان را درک می کنید و نام احساس آنها را به زبان بیاورید. به نکات زیر توجه کنید:
- نظر شخصی خود را نسبت به موضوع دعوا بیان نکنید (نگویید: فکر نمی کنم واقعاً منظوری داشته باشد)
- راه حل شخصی ارائه ندهید (نگویید: خوب تو هم می توانی صحنه را ترک کنی و از او دور شوی)
- انتقاد شخصی خود را بیان نکنید (نگویید: آنقدر حساس نباش)
نام احساس آنها را به زبان بیاورید
گوش کردن به حرف بچه ها و درک احساس آنها، برای حل مشکلاتشان ابزار بسیار مؤثری است. شاید هنگامی که می خواهید نام احساسی را که فرزندتان تجربه می کند به زبان بیاورید، از اینکه چنین احساسی دارد تعجب کنید.
اگر والدین آن دختری که خواهر بزرگترش او را اذیت می کرد نیز احساس او را درک می کردند و به زبان می آوردند، احتمالاً احساس او را نادیده نمی گرفتند.
مثلاً اگر می گفتند: به نظر می رسد از حرف های خواهرت ناراحت شده ای، احتمالاً خودشان نیز تصمیم می گرفتند که مانع آزارهای دختر بزرگترشان شوند، چون این رفتار را ناراحت کننده می دیدند، نه خنده دار.
نکته: اگر می خواهید فرزندتان را تشویق کنید که احساسات خود را به زبان بیاورد، به او توجه کنید؛ هر بار که خواست حرف بزند به او گوش بسپارید و انتظار نداشته باشید که صرفاً وقتی زمان برای شما مناسب بود، حرف بزند.
ممکن است فکر کنید نام بردن از احساس فرزندتان آن را تشدید می کند، اما در واقع عکس این موضوع صدق می کند. اگر به فرزندتان بگویید که احساس او را درک می کنید، به ویژه وقتی احساس او مانند حسادت، خشم یا تنفر، منفی است؛ این پیام را به فرزندتان می دهید که داشتن چنین احساس هایی اِشکال ندارد. لزومی ندارد احساسش را پنهان کند؛ بلکه می تواند آن را ابراز کند تا آن را برطرف سازید.
فرزندان خود را تشویق کنید که رفتار سازنده ای داشته باشند
وقتی به حرف های فرزندانتان به دقت گوش می کنید، در واقع آنها را تشویق می کنید که با نگرانی ها و احساسات خود رو به رو شوند. این کار به آنها کمک می کند تا عواطف خود را درک کنند. بدین ترتیب هوش عاطفی آنها رشد می یابد و به عبارت دیگر خودشان نیز بزرگ می شوند.
نکته: اولین قدم برای رویارویی با یک نگرانی، آشکار کردن آن است.
از حالا به بعد می توانیدبه فرزندتان کمک کنید که با مشکل رو به رو شود و احتمالاً برای آن یک راه حل پیدا کند.
تشخیص و ابراز کلامی احساس ها کار خوبی است و به کاهش تنش ناشی از آنها کمک می کند. احساس فرزند خود را نمی توانید تغییر دهید اما برایش روشن کنید که برای ابراز احساسش نمی تواند از هر روشی که دلش خواست استفاده کند.
مثلاً اشکالی ندارد که فرزندتان از دست خواهر کوچکترش که دفتر تکالیف او را پاره کرده است عصبانی شود، اما اجازه ندارد او را کتک بزند.
ابراز وجود خوب است، پرخاشگری نه
به فرزندانتان مهارت هایی را بیاموزید تا در درگیری با هم شیرهای خود از آنها استفاده کنند و خودتان نیز در رفتاری که با فرزندانتان دارید، الگویی از همین مهارت ها را ارائه دهید. بچه ها می توانند بیاموزند که چگونه، بدون اینکه کسی را کتک بزنند یا به او ناسزا بگویند، از حق خود دفاع کنند و خشم خود را ابراز نمایند.
به فرزندانتان بیاموزید که به جای ناسزا گفتن به دیگران، ناراحتی خود را با لحنی محکم و مؤثر ابراز کنند. مثلاً به آنها بیاموزید که وقتی از دست هم شیر خود ناراحت می شوند، به جای اینکه بگویند: چقدر لوس و بچه ننه هستی، تازه هر شب هم رختخوابت را خیس می کنی، بگویند: هر وقت که اوضاع مطابق میل تو نیست می روی و پیش مامان گریه می کنی، از این کار تو خوشم نمی آید.
نکته: شما خواهی نخواهی الگوی رفتاری فرزندانتان هستید، چه در هنگام حل درگیری و چه در هنگام بروز مشکلات دیگر.
به جای درگیر شدن راه حل پیدا کنید
هنگامی که می خواهید به فرزندان خود بیاموزید که رفتار سازنده ای داشته باشند، بسیار مهم است که تاکید کنید هر دو طرف دعوا باید خود را کنترل کنند و از خودگذشتگی نشان بدهند.
کسی که خشمگین است باید خشم خود را کنترل کند و رفتار آرامی داشته باشد و کسی که اشتباه کرده است باید رفتار سازنده ای از خود نشان دهد و مسئولیت حل مشکلی را که به وجود آورده است، برعهده بگیرد. احتمالاً باید تلاش زیادی کنید تا هر دو طرف متقاعد شوند که مسئولیت خود را بپذیرند.
اگر مشکل بچه ها تکراری است، بعد از فرو کش کردن دعوا، آنها را به کناری بکشید و از آنها بخواهید که برای آن مشکل یک راه حل دائمی پیدا کنند.
برای اینکه فکرهایشان را روی هم بگذارند و برای پیدا کردن راه حل با هم همکاری کنند، معمولاً کافی است آنها را تهدید کنید که اگر چنین نکنند، از چیزی که دوست دارند محروم یا به انجام کاری جریمه خواهند شد. اگر همکاری کردند و راه حلی برای مشکل خود یافتند، آنها را تحسین کنید.
جلسۀ خانوادگی
اگر مشکلات عمده ای وجود دارد که باعث نگرانی شماست و در کل خانواده اختلال ایجاد کرده است، شاید تشکیل یک جلسۀ خانوادگی برای گفت و گو دربارۀ مشکلات به حل آنها کمک کند. اکثر خانواده ها معتقدند که رعایت اصول زیر به برگزاری جلسات خانوادگی کمک می کند.
- ابتدا بر سر مجموعه ای از قوانین توافق کنید: به هم ناسزا نگویید، بر سر هم فریاد نزنید و در حرف هم نپرید.
- مشکل را به شکلی بیان کنید که مورد توافق همه باشد.
- راه حل هایی را که اعضای خانواده پیشنهاد می کنند یادداشت کنید و نظر شخصی خود را دربارۀ آنها به زبان نیاورید.
- دربارۀ هر یک از گزینه ها گفت و گو کنید.
- دربارۀ اجرای راه حل گفت و گو کنید.
برای هر یک از فرزندانتان به خاطر ویژگی های خودش ارزش قائل باشید
هرگاه مادر یا پدری به ویژگی های یکی از فرزندانش بیش از حد افتخار کند، باعث شعله ور شدن آتش حسد در فرزندان دیگرش می شود. همۀ بچه ها و همۀ بزرگسالان می خواهند که به خاطر شخص خودشان مورد علاقه باشند و ارزشمند شمرده شوند.هیچ کس دوست ندارد که در مقایسه با خواهر یا برادرش احساس کند در درجۀ دوم قرار دارد یا برای او ارزش کمتری قائلند.
بسیار اهمیت دارد که به فرزندانمان به خاطر ویژگی های خاص خودشان علاقه داشته باشیم؛ ارزش تفاوت های آنها را بدانیم، اما محبت مان را به شکلی برابر نشان دهیم.
آنچه هر فرزندی می خواهد
بچه ها نیز مانند بزرگسالان می خواهند برای ویژگی های خودشان برایشان ارزش قائل شویم و ویژگی های منحصر به فرد آنها را بشناسیم و قدرشان را بدانیم. از خودتان بپرسید: فرزند من چه ویژگی هایی دارد؟
شاید ویژگی های او را امری طبیعی می دانید، مثلاً شوخ طبع بودن یا توانایی دوست شدن. مهارت های عملی مانند آشپزی، توانایی سازمان دهی، توانایی گوش کردن به درد دل دیگران و دلسوزی برای آنها یا توانایی سرگرم کردن افراد، همه استعدادهایی هستند که باید پرورش یابند تا بخشی از شخصیت کودک را شکل دهند.یک مادر یا پدر خوب به فرزند خودش تصویری ارائه می دهد که نشان دهندۀ ویژگی های منحصر به فرد اوست. وقتی که هر یک از کودکان احساس کند که به خاطر ویژگی های منحصر به فردش ارزشمند محسوب می شود، لزومی نمی بیند که از توانایی های هم شیرهای خود احساس ناراحتی کند یا به آنها رشک بورزد.