بچهها وقتی به دنیا میآیند، مدتی طول میکشد تا چرخه خواب و بیداریشان تنظیم شود و مغز به این ریتم برسد که تشخیص دهد خواب روز و شب چیست و کمکم خواب شب طولانیتر شود. بعد که بزرگتر میشوند؛ عادتهای مختلف روی چگونگی خوابیدنشان تاثیر میگذارد مثلا بعضی بچهها عادت میکنند در سکوت مطلق بخوابند و مدت طولانی باید برای خواباندن در کنارشان ماند. بچهای که تا چشم باز میکند، پدر و مادر کنار او میروند، به این روال عادت میکند ولی اگر این کار را نکنند، یاد میگیرد مثلا چند غلت بزند و دوباره بخوابد بنابراین اتفاقهای مختلف درسهای مختلف میتواند روی خواب آنها تاثیر بگذارد. مثلا بعضی از بچهها در مقابل خوابیدن مقاومت میکنند و دوست ندارند به رختخواب بروند. این بیعلاقگی علتهای خیلی مختلفی دارد؛ مثلا ممکن است دلشان بخواهد وقت بیشتری را با پدر و مادر بگذرانند و تا وقتی آنها بیدار هستند در کنارشان باشند. گاهی مساله اضطرابهایی است که در سنین مختلف تجربه میکنند؛ مثل اضطراب جدایی و این فکر که نکند وقتی از خواب بیدار میشوم، پدر و مادر نباشند، اضطراب و ترس از تاریکی و...
خیلی وقتها هم بچهها اصلا بلد نیستند بخوابند و آنقدر پدر و مادر در خوابشان مداخله کردهاند که دیگر نمیدانند خودشان چطور باید بخوابند؛ مثلا زمانی که کوچکترند، آنها را روی پایشان تکان میدهند و میخوابانند؛ از پستانک و شیشه شیر استفاده میکنند.
این بچهها یاد نمیگیرند خودشان چطور بیکمک میتوانند بخوابند و حتما باید برای خوابشان کمک داشته باشند.
بعضی از بچهها هم روتینی برای خواب ندارند و مغزشان طوری تنظیم نمیشود که بداند در یک ساعتی باید خاموش شود؛ ممکن است یک شب ساعت 12 بخوابند و شبی دیگر 10 شب به خواب روند. پدر و مادر مکان مشخصی برای خوابیدن آنها در نظر نمیگیرند و هر جا که بشود، آنها را میخوابانند.
علاوه بر اینها، اگر بچهای قبل از خواب به اصطلاح خیلی بدوبدو کرده باشند یا مثلا با پدر کشتی بگیرد، زیاد تحرک داشته باشد، شام زیاد بخورد، نور و صدای تلویزیون هم زیاد شود، برنامه خوابش مختل میشود. مخصوصا اگر بچهای در زمانی که خوابش گرفته، نخوابد، خوابش منتقل میشود، دیرتر به خواب میرود و بیشتر از خواب بیدار میشود و خواب ناآرامی خواهد داشت.
پدر و مادر باید زمان و مکان مشخصی را برای خواب کودک در نظر بگیرند تا روتین خواب پیدا کنند. مثلا ساعت 10 شب کودک را در مدت زمان کوتاه به حمام ببرند، کمک کنند مسواک بزند و او را به رختخواب ببرند. در ضمن حواسشان باشد تحرک بچه قبل از خواب زیاد نباشد. لازم نیست صبر کنند بچه بخوابد و بعد از اتاق خوابش بیرون بیایند چون کودک میفهمد که یک نفر دارد تلاش میکند او خوابش ببرد و فکر میکند لزومی ندارد خودش برای خوابیدن سعی کند. از طرفی، بچهها خوب میدانند چطور میتوانند پدر یا مادر را در کنار خود نگه دارند با گفتن اینکه «مثلا یک قصه دیگه بگو!»، «آب میخوام» و... این دور ادامه پیدا میکند و درخواستها بیشتر میشود.
باید زمان کوتاهی را صرف این کار کرد و بعد کودک را بوسید و از اتاق بیرون آمد و شب بخیر گفت. علاوه بر اینها، باید صدای تلویزیون را کم و محیط را کم نور و آرام کرد و فعالیتها کمتر شود تا بچه بفهمد وقت خواب است. وقتی هم او را در تخت گذاشتند دیگر کنارش برنگردند و کنارش نخوابند و اجازه ندهند او هم به بهانه خواب، برخیزد و به رختخواب آنها برود و اگر این اتفاق افتاد، او را بلند کنند و سرجایش برگردانند تا عادت کند. مسلما زمانی طول میکشد تا این اتفاقها بیفتد اما پس از مدتی شرایط خیلی بهتر خواهد شد.