امروزه مردان به دلایل مختلف از برنامههای مراقبت از کودکان، بهخصوص فرزندپروری، کنار گذاشته شدهاند. همین مساله باعث شده هم اعتماد بهنفس مردان در کار و ارتباط با فرزندان خود تخریب شود و هم خانوادهها در معرض آسیب قرار بگیرند. حالا چرا این اتفاق افتاده و مقصر چه کسی است، بماند اما به نظرم در آستانه روز پدر، تلاش برای بازگرداندن مردها به نقش و جایگاه واقعیشان و مراقبت و حمایت از آنها که اعتماد بهنفس کمی در این راه دارند، میتواند بهترین هدیه باشد. اعضای خانواده نباید در حمایت از هم کمکاری کنند چرا که فاصله گرفتن مردان از خانواده خود، به نفع هیچ کس نیست. اگر با من موافقید و میخواهید چنین هدیهای به پدرها بدهید، از توصیههای دکتر میترا حکیمشوشتری، روانپزشک کودکان و نوجوانان و عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران، بهره بگیرید.
شاید برای شروع لازم باشد علتیابی کنیم و ببینیم چرا این اتفاق افتاده است؟ یکی از دلایل مهم مشکلات اقتصادی است. با اینکه امروزه مرد و زن هر 2 کار میکنند اما وظیفه تامین هزینههای زندگی بر دوش پدرهاست و بهخصوص بعد از تولد بچه و اضافه شدن نقش جدید، اغلب آنها 1 یا 2 شیفت کار میکنند تا بتوانند خانواده خود را تامین کنند. این یعنی نبودن پدر با اعضای خانواده و کمرنگتر شدن روابط همسران و حتی پدر و فرزندی که به هر حال باید برایش دنبال راهحل بود تا زمانهای با هم بودن اعضای خانواده را بیشتر شود.
اما برای تامین زندگی آن هم در این شرایط سخت مالی راهحلی جز کار کردن بیشتر هم هست؟ نه، چارهای نیست اما گاهی واقعا یادمان میرود برای چه داریم تلاش میکنیم و پول درمیآوریم. در واقع فقط تامین رفاه اقتصادی به هر قیمت نمیتواند حس خوب، آسایش و آرامش را در پی داشته باشد. درست است که خط فقر در جامعه بالا رفته اما رفاهزدگی هم بالاتر رفته و بسیاری از ما یادمان رفته آسایش با آرامش متفاوت است. گاهی رفتارمان شبیه کسی است که سکهای در تاریکی پیدا میکند و کاغذی از جیبش درمیآورد و میسوزاند تا ببیند ارزش سکه چقدر است و زمانی تاسف میخورد که معلوم شود، او برای سکه ۵ تومانی، اسکناس هزار تومانی خود را سوزانده. گاهی ما بهایی که برای چیزهای مختلف در زندگی میپردازیم، خیلی بیش از ارزش آنهاست. بسیاری از پدرها از صبح تا شب سرکار هستند و وقتی به خانه برمیگردند، در حد یک سلام و احوالپرسی هم نمیتوانند همسر و بچهها را ببینند. بعضی از آقایان رسما تبدیل شدهاند به ماشین پولسازی و مدام در حال دویدن برای کسب درآمد بیشترند تا شبیه دیگران شوند، فرزندشان کفش و لباسش از بقیه کم نباشد، وسایل خانهشان از فلانی کمتر نباشد و... ولی یادشان میرود که قرار است از بودن با همدیگر لذت ببرند و از کودکشان که هر روز بزرگتر میشود، از او که نیاز دارد با پدر بازی و درددل کند، دورند.
اما توجیه خانوادهها این است که حالا بچهمان کوچک است و فقط رسیدگی مادرانه میخواهد. درست نیست زیرا از همان آغاز تولد کودک حمایت و رسیدگی هر دو والد را میخواهد. دخترها و پسرهایی که رابطه خوبی با پدر دارند، به دلیل ثبات رفتاری موجود در خانواده و رابطه خوب والدین در آرامش بیشتری هستند. کمتر دیده میشود آنها در دام دوستها یا گروههای پرخطر بیفتند و حتی آمار کودکآزاری در این پدرها نزدیک به صفر است. خانوادههایی که این تفکر را دارند و قرار است بعدها پدری کنند، نمیدانند که این امروز و فرداکردنها خطرساز است چرا که در آن روز، آنقدر شما از همسر و بچهها دورید که حتی حوصله حرف زدن با هم را ندارید. شاید آن روز خیلی دیر باشد. کودک، خیلی زود بزرگ میشود بدون اینکه رابطه خوبی با پدرش برقرار کند. او طعم خوش وقت گذراندن با پدر را نچشیده و انگار از پدرش فرسنگها دور است. از پدر فقط یک نام برای مواقعی که نیاز به پول داشتهاند یا یک ابزار هراسآور شبیه لولو برای مواقعی که کار بدی انجام میدادند، شنیده. حتی مسائل بلوغ را با مادر و شاید دوستان و... مطرح میکند و همه اینها یعنی آسیبهای جبرانناپذیری که در نبود پدر به بچهها وارد میشود.
به نظر شما پدرها میدانند که چنین بهای سنگینی را در ازای کسب درآمد بیشتر میپردازند؟ واقعا در معرض خطر قرار گرفتن بچهها و دوری از خانواده معادل چه عدد و رقمی در ماه است؟ نهتنها پدرهای ما، بلکه مادران و دیگر اعضای خانواده هم متوجه نیستند آسیبی که بچهها از دوری پدر و وقت نگذراندن با او میبینند، چقدر است. اتفاقا فیلم کوتاه جالبی میدیدم که کودک از پدرش پرسید شما برای اضافه کار ساعتی چند میگیری و بلافاصله پس از اینکه پدر رقم را گفت، پول توجیبیهایی را که جمع کرده بود به پدر داد و گفت: «من پول 2 ساعت را میدهم، فقط کنارم باش و بیا با هم بازی کنیم.» حتی مادرها هم متوجه نیستند مدت زمانی که بچه با پدر و مادرش وقت میگذراند، با آنها حرف میزند، پارک میرود، غذا میخورد و... چقدر در رشد جسمی و روانی او اثر دارد و این نیاز به هیچوجه با پول و امکانات دیگر جایگزین نمیشود. خود مادرها باید تلاش کنند تا پدر کمکم وارد برنامههای مراقبت از کودک و فرزندپروری شود.
درست است، اما بسیاری از مادرها، همسرشان را در این مورد قبول ندارند و معتقدند او نمیتواند به بچه رسیدگی کند. اشتباه بزرگ خانمها همین است. اگر حس پدرانه مردها را باور کنیم و بپرورانیم همه خانواده از آن سود میبرند. قطعاً همکاری در فرزندپروری به تحکیم و بهبود رابطه با همسرتان هم کمک میکند، پس تلاش کنید پدر را بیشتر و سریعتر درگیر حوزههای مختلف فرزندپروری کنید. البته بعضی از مردها نیاز دارند حمایت شوند تا اعتماد بهنفس خود را در این راه به دست آورند. باید شیوه درست برای بازگرداندن مردها به خانواده را بدانیم.