جوامع بشری از ابتدا تاکنون برای برقراری ارتباط با یکدیگر از ابزارهای متعددی استفاده میکردهاند که در این میان زبان تنها وسیلهای است که میتوان از طریق آن پیچیدهترین مفاهیم را به شکلی ساده و کامل انتقال داد، اما نکتهای که در اینجا به ذهن خطور میکند این است که مردم سراسر این کره خاکی با زبانهای مختلفی با هم صحبت میکنند و این موضوع خود برقراری ارتباط میان جوامع مختلف را مشکل میسازد. لذا باید زبانی مشترک در سراسر دنیا وجود داشته باشد تا مردم برای برقراری ارتباط با یکدیگر از آن استفاده کنند. در طی سالیان اخیر بنا به دلایل مختلف زبان انگلیسی بدین منظور برگزیده شده و امروزه در فعالیتهای مختلف به عنوان ابزار اصلی انتقال مفاهیم به کارگرفته میشود. از این رو اهمیت یادگیری زبان انگلیسی در جهان کنونی بر هیچکس پوشیده نیست و روز به روز نیز با گسترش ارتباطات بین جوامع مختلف بر اهمیت آن افزوده میشود.
امروزه یادگیری زبان انگلیسی یک ضرورت انکار ناپذیر است چراکه زبان انگلیسی، زبان علم است و آموزش رشتههای مختلف در سطوح عالی و تولید علم به زبان انگلیسی صورت میگیرد. با افزایش روند جهانی سازی ارتباطات بین المللی، برنامههای رادیويی و تلویزیونی، تجارت جهانی و آموزش علوم جدید همگی به زبان انگلیسی صورت میگیرند و عدم آشنایی با این زبان برابر با عدم زندگی در دنیای مدرن امروزی است. آنچه ذکر شد به خوبی نشان میدهد که ضرورت فراگیری زبان خارجی امری لازم و ضروری است. حال که نیاز جامع در این راستا تعریف شد نیاز است تا برنامهای عملی با جایگاهی علمی برای نظام آموزشی کشور تعریف کرد تا به این خواسته نزدیک شویم. نتایج حاصله تا به امروز نشان میدهند آنچه تاکنون در نیل به این خواسته انجام شده ناکارآمد بوده است. آمارها میگویند: كمتر از 5درصد ايرانيها ميتوانند به زبان انگليسي تكلم كنند. همچنين بيش از 92درصد از داوطلبان ورود به دانشگاهها كمتر از 10درصد تستهاي مربوط به درس زبان انگليسي را درست جواب ميدهند. آموزش و پرورشی که معتقد است فردای کشورش را کودکان امروز آن میسازند باید هر تحولی را در نظام آموزشی نپذیرد مگر آن که از جایگاهی علمی برخوردار باشد. متاسفانه سالها شاهد آن بودیم که این نظام آموزشی به آزمایشگاهی بدل شده است که برای راهیابی به مسیر درست از طریق آزمون و خطا عمل میكند. از این مقوله با طرح سوالی خروج میکنیم. حال که نیاز جامعه به فراگیری زبان خارجه مشخص شد، این سوال مطرح میشود که این آموزش باید از چه مقطعی آغاز شود؟ چندی پیش سخنگوی آموزش و پرورش شهر تهران از ممنوعیت برگزاری کلاسهای آموزشی زبان خارجه به صورت فوقبرنامه در تمامی مدارس ابتدایی شهر تهران اعم از دولتی و غیردولتی خبر داد. این در حالی بود که سالها شاهد دو زبانه بودن بعضی مدارس در سطح کشور بودیم. بسیاری از کارشناسان معتقدند کودکی که هنوز استخوان بندی ملیاش محکم نشده نباید در معرض یک زبان و فرهنگ دیگر قرار گیرد. ضمن این که انجام این طرح اساساً یک خطر بزرگ برای زبان فارسی و فرهنگ ملی بهشمار میرود. اما عدهای نیز مصرانه بر این باورند که به علت آمادگی ذهنی کودکان در این سنین بهتر است آموزش زبان هم از نخست آغاز شود. اما آنچه از مجموع این گفتهها به دست میآید این است كه اشکال اساسی نظام آموزشی ما نه بر سر زمان و مقطع یادگیری، که اساسا بر سر روش آموزشی ماست.
به گمانم بچهها باید به حضور در کلاس و یادگیری، علاقهمند شوند و با درس خواندن انس و الفت برقرار کنند تا در ذهنشان نهادینه شود. این بهترین زمان آموزش و بهترین نوع آن است. این نکته قابل تامل است که تمام رفتارها و شخصیت بچهها در دوران ابتدایی شکل میگیرد، هر نوع آموزشی نیز در این تغییر رفتار تاثیر بسزایی دارد. پس بجاست اگر آموزش در این مقطع صورت میگیرد به این مهم در روش تدریس توجه کافی شود. بنابراین اجرای طرحهای مختلف نیاز به کار کارشناسی بسیار دقیقی دارد. همانطور که اشاره شد برگزاری این کلاسها و عدم برگزاریشان به دلیل اهمیت موضوع، چیزی نیست که به سادگی بتوان درباره آن تصمیم گرفت. در یک نگاه کلی، نظام آموزشی ما نیاز به یک تحول اساسی دارد. استفاده از روشهای قدیمی و منسوخ گرهگشای مشکل ما نیست. نظام آموزشی باید بر اساس ایجاد علاقه و براساس روشهای نوین جهان عمل نموده و با ترغیب و تهییج نوآموزان ابتدا بذر اشتیاق را در دلهای آنان بکارد سپس دست به کار آموزش شود. اینگونه بسیاری از موانع امروز از مسیر برداشته خواهد شد. توجه کافی داشته باشید که اساسا بزرگترين وظيفه آموزش و پرورش ياد دادن نيست، بلكه ايجاد شوق يادگيري است. نکته قابل تامل دیگر این است که در اكثر مدارس ما تدريس زبان با نوشتن الفباي انگليسي و خواندن از روي كتاب آغاز ميشود. درحالي كه بر اساس توصيه زبان شناسان، يادگيري زبان دوم با يادگيري همزمان مهارتهاي چهارگانه گوش دادن، صحبت كردن، خواندن و نوشتن همراه است، بدین معنی که در دو هفته آغازين تدريس نبايد كتابي در كار باشد و آموزش بايد با تصاوير كه به فلش كارت معروف هستند آغاز شود. زیرا بنا به اعتقاد زبانشناسان اين چهار مهارت بايد به ترتيب به كار برده شوند در غیر اینصورت فراگیری، بازده بالایی نخواهد داشت.