سال تحصيلي جديد با دو روز تعطيلي پشت سرهم آغاز شد . امسال دانش آموزان به جاي اول مهر ، روز سوم مهر به مدرسه مي روند . از فروردين 90 بحث اصلي در آموزش و پرورش بحث تعطيلات است. در سه ماهه سوم سال تحصيلي گذشته ، دبستان ها را در روزهاي پنجشنبه تعطيل کردند تا کودکان زمان بيشتري را در کانون گرم خانواده به سر برند. اگر نيم ساعت براي مراسم آغازين و 20 دقيقه وقت نماز را هم به برنامه آموزشي دبستانها اضافه کنيم ، با داشتن 5 زنگ 45 دقيقه اي و سه زنگ تفزيح 15 دقيقه اي ،دانش آموزان مطابق طرح جديد بايد 5 ساعت و 20 دقيقه در مدرسه حضور داشته باشند. اين مدت به نسبت کشورهاي توسعه يافته زياد نيست، اما فراموش نکنيم که عمده وقت بچه ها در مدارس اين کشورها به ورزش ، سرگرمي ، فعاليت هاي هنري و بازي مي گذرد، در حالي که کودکان ما بايد 5 زنگ 45 دقيقه اي روي نيمکت هاي چوبي خشک با عرض 25 سانتي متر و بدون تکيه گاه در رديف هاي منظم پشت سر هم بنشينند و حرفهاي معلم را به حافظه بسپارند و بنويسند و تمرين حل کنند. اضافه شدن يکساعت به برنامه روزانه دبستانها و حضور در مدرسه از ساعت 7 و 30 دقيقه صبح تا ساعت 13 ، براي دانش آموزان به خصوص پايه هاي اول تا سوم دبستان خسته کننده است. اما نبايد خيلي نگران بود زيرا مديران مدارس ابتدايي مشکل را حل مي کنند و راهي پيدا مي کنند که دانش آموزان نوبت صبح ساعت 12 به منزل برسند. در مدارس دو نوبته برنامه آموزشي دبستانها به 4 ساعت و حتي کمتر در روز تقليل مي يابد. بسياري از دبستانهاي دولتي در سه ماهه آخر سال تحصيلي 89- 90 روزهاي پنجشنبه تعطيل شدند ، اما برنامه روزانه آنها هيچ تغييري نکرد. تعطيلي روز پنجشنبه به نفع آموزگاراني است که پيش از اين موظف بودند که 6 روز هفته را در مدرسه حاضز باشند. سخن وزير در جشن شکوفه هاي امسال كه "مدارس روزهاي پنجشنبه به طور كامل تعطيل نخواهد بود و در اين روزها فقط كلاسهاي درسي برگزار نميشود"، از حد يک تعارف فراتر نمي رود و هرگز در مدارس اجرايي نخواهد شد. در نظام آموزشي ما حضور دانش آموزان در مدرسه در غياب معلمان و بدون تشکيل کلاس غير قابل کنترل و خطر آفرين است و هيچ مديري زير بار مسئوليت آن نمي رود. تا دو ماه پيش اصلا قرار نبود که تعطيلي پنجشنبه ها به مدارس راهنمايي و دبيرستان ها تسري يابد . اما وقتي که رئيس جمهور در جلسه سراسري مديران آموزش و پرورش در 4 مرداد امسال ،خواستار تعطيلي همه مقاطع تحصيلي در روزهاي پنجشنبه شد، موضوع رنگ و بوي بار سياسي پيدا کرد. مدتي بعد از اين سخنراني، آموزش و پرورش اعلام کرد که مدارس راهنمايي و دبيرستانها هم با تصويب شوراي معلمان و موافقت مدير مي توانند روزهاي پنجشنبه را تعطيل کنند. اما مسئولان آموزش و پرورش صبر نکردند که مدرسه ها باز شود و شوراي معلمان تشکيل جلسه دهد ، به جاي آن در روزهاي آخر شهريور به مديران دبيرستانها و راهنمايي ها ابلاغ کردند که برنامه آموزشي مدرسه را بر اساس 5 روز کاري ببندند. پيش از اين دانش آموزان راهنمايي و متوسطه 6 روز درهفته و هر روز سه زنگ 90 دقيقه اي به کلاس مي رفتند. با توجه به اينکه هر زنگ 90 دقيقه اي دو ساعت درسي محاسبه مي شود ، برنامه آموزشي دانش آموزان 36 ساعت در هفته بود. با تعطيل شدن پنجشنبه ها دو اتفاق ممکن است رخ دهد. اول اينکه ساعات آموزشي مدارس به 30 ساعت تقليل يابد و برخي دروس از برنامه حذف و برخي ديگر تقليل ساعت پيدا کنند. کاهش ساعات برنامه هفتگي هرچند مورد استقبال معلمان و دانش آموزان قرار مي گيرد، اما مشکلاتي هم ايجاد مي کند. در حال حاضر با 36 ساعت برنامه آموزشي در هفته ، معلمان از پس تدريس کتابها بر نمي آيند و در اغلب مدارس کلاس هاي فوق برنامه با هزينه دانش آموزان برگزار مي شود . در صورتي که زمان آموزشي کوتاه تر شود معلمان مجبورند از تمرين و پرسش هاي کلاسي بکاهند و همين امر باعث افت تحصيلي بيشتر دانش آموزان مي شود. اگر ساعات درسي روز پنجشنبه به برنامه درسي روزهاي ديگر اضافه نشود اين طرح قابل تسري به مدارس دو نوبته هم هست. دوم اينکه بين دو تا 6 ساعت از برنامه روز پنجشنبه روي ساعت آموزشي 5 روز ديگر هفته سرشکن شود. در اين صورت دو تا سه روز هفته اين مدارس 8 ساعته خواهند شد يعني برنامه آموزشي تا ساعت 2 و 30 دقيقه بعد از ظهر طول مي کشد . در مدارسي که فوق برنامه اجرا شود احتمالا همه روزهاي کاري هفته 8 ساعته خواهد بود. اين طرح مزايا و معايبي دارد. عيب آن طولاني بودن ساعات آموزشي و خستگي معلم و دانش آموز و گرسنگي بچه ها در زنگ بعد از ظهر است. زنگ آخر که از ساعت 1 تا 2 و نيم بعد از ظهر خواهد بود ، معلم انرژي کافي براي درس دادن و شاگرد کشش و ظرفيتي براي ياد گرفتن ندارد. در کشورهايي که دانش آموزان 8 ساعت در مدرسه حضور دارند ، برنامه نهار و استراحت دانش آموزان در مدرسه نيز پيش بيني شده است. در روزهاي 8 ساعتي دبيرستانها ، غيبت دانش آموزان در زنگ آخر بالا مي رود. اما دبيران و مديران مدارس راهنمايي و دبيرستان ها از زاويه ديگري هم به طرح تعطيلات نگاه مي کنند. دبير يکي از مناطق تهران مي گويد : « منطقه ما دبيرستانهاي تک شيفت پنجشنبه را تعطيل کرده اند ولي معادل زماني آن به ساعات هفته اضافه شده و به نفع معلمين هم مي باشد که به جاي 4 روز 24 ساعت کاري خود را در 3 روز برنامه ريزي کنند». يک مدير مدسه راهنمايي هم مي گويد: «به نظرمن تعطيلي پنجشنبه طرح خوبي است زيرا من به عنوان مديرموقع برنامه ريزي واقعا با اين روزمشکل داشتم چون اکثردبيران مي خواهند که پنجشنبه تعطيل باشند و دانش اموزان دراين روزخيلي غيبت مي کنند و کلاپنجشنبه روزخسته کننده اي است و ناچارا بيکاري ها ودرس هاي سبک دراين روز برنامه ريزي مي شوند». مهم ترين دليلي که از سوي مسئولان آموزش و پرورش در توجيه اين طرح ابراز شده موافقت 80 تا 90 درصدي معلمان با طرح تعطيلي پنجشنبه ها است در حالي که رضايت معلمان تنها يک فاکتور در بررسي کارشناسي اين طرح است. در پاسخ مدير محترم بايد گفت که هيچ تضميني وجود ندارد که روز چهارشنبه به عنوان آخرين روز کاري مدرسه به سرنوشت روز پنجشنبه دچار نشود. آنچه که اهميت دارد تاثير اين طرح بر آموزش و پرورش دانش آموزان است. چنين طرح هايي بايد قبل از اعلام عمومي در حوزه کارشناسي وزارتخانه مورد بررسي قرار گيرند و در صورتي که کارشناسان با دلايل مستند مفيد بودن آن را پذيرفتند به افکار عمومي عرضه شوند. اگر تعطيلي هاي رسمي مانند 13 روز تعطيلات نوروزي ، تعطيلات به مناسبت اعياد و سوگواري هاي مذهبي ، تعطيلات به مناسبت هاي انقلابي و ملي و تعطيلات غير رسمي مانند تعطيلات بين التعطيلين ، تعطيلي مدارس يک هفته قبل از شروع تعطيلات نوروزي ، تعطيلي به خاطر بارندگي و لغزندگي خيابانها ، آلودگي هوا و استقبال از مقامات در سفرهاي استاني و تعطيلات بين امتحانات و .... را به تعطيلات روزهاي پنجشنبه اضافه کنيم، به اين نتيجه مي رسيم که دانش آموزان ايراني به جز سه ماه تعطيلي در طول سال تحصيلي هم تعطيلات فراواني دارند. به طوري که تقويم رسمي آموزشي 190 روزه ما به حدود 120 روز تقليل مي يابد! پرسش اين است که دانش آموزان در ايام تعطيل به چه فعاليت هايي مشغولند و اوقات فراغت خود را چگونه پر مي کنند؟ واقعيت اين است که اکثر خانواده ها و نهادهاي مسئول هيچ برنامه اي براي غني کردن اوقات فراغت بچه ها ندارند و وقت بچه ها در خانه و کوچه و خيابان عمدتا به بطالت مي گذرد. افزايش تعطيلات معلمان هم نتيجه اش وسوسه آنها براي روي آوردن به کارهاي متفرقه و دور شدن از فضاي آموزشي است درحالي که ما به معلماني حرفه اي و تمام وقت نيازمنديم که از نظر معيشت و رفاه در حد قابل قبولي به آنها توجه شود.