بدترين اشتباهي که در مورد يک پدر در خانوادهصورت مي گيرد اين است که پدر مسئول تنبيه مي شود . چنانچه مادرخانواده اي ازفرزند رنجيده شود ،او را به تنبيه شدن توسط پدر تهديد کند،به روابط پدر و فرزندآسيب رسانده است .اين کار از پدر يک انتقام گيرنده مي سازد .
در چنين خانواده اي پدر به عنوان مسئول تنبيه و خشونت شناخته مي شود .آيا چنينپدري دوست داشتني است ؟
وقتي مادر در خشم و ناراحتي نام پدر را مي برد و از او کمک مي خواهد دو جريانروي فرزند تاثير گذار مي گردد. يکي عکس العمل پدر است و ديگري تاثير اين شکايت وارجاع به سمت پدر .که دومي متاثر از اولي يعني متاثر از عکس العمل پدر مي تواند ازبد تا خيلي بد متغير باشد. به فرض آنکه پدر بهترين واکنش موجود را هم نشان بدهد،بازهم همين ارجاع خشم آلود به سمت پدر، نوعي نگرش منفي در فرزند نسبت به پدر بهوجود مي آورد .اگر پدر درخواست مادررا با خشونت به فرزند پاسخ دهد ،اين جريان بدترين تاثير خود را در روابط پدر وفرزند مي گذارد و او را از پدر متنفر و گريزان مي کند .اما اگر دخالت پدر نوعيارشاد همراه با محبت باشد ،اگر چه کار بسيار خوبي است اما باز هم بي اشکال نيست .اين کار فرصت يک برخورد آني و مناسب را در حين بدرفتاري فرزند از بين مي بردهمچنين پدر را نيز نزد فرزند ضعيف مي کند.
وقتي فرزندان را با واژه پدر تهديد مي کنيم ،هم به فرزند القاء کرده ايم که بايداز پدر بترسي و هم به پدر القاء کرده ايم که بايد خشونت نشان بدهي.اين القائاتتاثير رواني خود را خواهد گذاشت .لذا اگر قرار است از پدر کمک گرفته شود لازم نيستبه صورت تهديد به فرزند اعلام شود .بلکه مادر حتي وقتي به پدر مي گويد طوري حرف خودرا مطرح کند که معلوم باشد مادر نگران است و تنها قصد اصلاح دارد .نه اينکه خشمگيناست و قصد انتقام گرفتن دارد و پدر را وسيله انتقام قرا داده است .
بنابراين ما به هيچ وجه مخفي کردن کارهايفرزندان را از سمع و نظر پدر توصيه نمي کنيم بلکه تنها توصيه مي کنيم فرزندان را بهوسيله پدر تهديد نکنيد. از پدر يک عامل خشن نسازيد .حتي اگر پدرشخصيتي خشن دارد شما آن را بيش از حد جلوه نداده و به رخ فرزندان نکشيد .پدر درحالت معمول هم به دليل دور بودن نسبي از خانواده و نبودن در کنار فرزندان ،انسکمتري با فرزندان دارد لذا لازم است با تعريف از فرزندان نزد پدر، و تعريف از پدرنزد فرزندان، و زنده کردن فرصتهاي عاطفي بين پدر و فرزندان ،به رابطه بهتر بينايشان کمک کرد.
بهترين شکلتنبيه ،تنبيه طبيعي است که محصول فعل نادرست فرزند باشد.وقتي فرزندي چرخ خود را باوجود همه ي اخطارهاي والدين خراب مي کند ،بهترين تنبيه او اين است که چرخش خراببماند و نتواند از آن استفاده کند. در اين صورت او رابطه تنبيه را با فعل خوددرخواهد يافت و بدون اينکه کسي را جز خود مقصر بداند به نتيجه طبيعي اعمال بد معتقدخواهد شد
انضباط بخشي پدر، عامل پيش گيري از تنبيه
چنانچه پدري قصد تنبه دارد بهتر است اصولي را رعايت کند تا به عنوان عامل تنبيهمورد نفرت فرزندان قرار نگيرد.
بهترين شکل تنبيه ،تنبيه طبيعي است که محصول فعل نادرست فرزند باشد.وقتي فرزنديچرخ خود را با وجود همه ي اخطارهاي والدين خراب مي کند ،بهترين تنبيه او اين است کهچرخش خراب بماند و نتواند از آن استفاده کند. در اين صورت او رابطه تنبيه را با فعلخود درخواهد يافت و بدون اينکه کسي را جز خود مقصر بداند به نتيجه طبيعي اعمال بدمعتقد خواهد شد.
در اين صورت نقش پدر روشن است .اگر پدر لازم ميداند فرزندخود را تنبيه کند تنها کاري که بايد انجام دهد اين است که بگذارد فرزندشنتيجه طبيعي اعمال خود را درک و لمس نمايد و از دخالتهاي بيجابپرهيزد.
البته اين نوع تنبيه در برخي موارد کارساز است در بسياري از موارد ما نمي توانيمو نبايد صبر کنيم تا کار بجايي بکشد که فرزند ما با نتيجه منفي عمل خود روبرو شود .مثلا فرزندي که اوقات فراغت خود را به دور از محيط خانواده و با دوستانش سپري ميکند ،در صورتيکه تخلفي انجام دهد مثلا دير به خانه بيايد و مشکوک عمل کند،ديگر نميتوانيم او را به حال خود رها کنيم تا نتيجه طبيعي عمل خود را ببيند بلکه هر چهسريعتر بايد جلوي انحراف او گرفته شود.
در اين موارد بدترين کاري که پدر مي تواند انجام دهد اين است که از اقدامات پيش گيري کننده غافل شود و وقتي فرزند مرتکب عمل خلاف شد ،آن گاه با تنبيه او،قصد جبران داشته باشد .اگر پدر همگام با فرزندان در امرتربيت پيش رود و از وظيفه پدري خود غافل نشود و بچه ها از نظارت و کنترل دائمي پدرمطمئن باشند ،چه بسا از تخلفات پرهيز کنند و کار به مرحله تنبيه هم کشيده نشود. انضباط بخشي پدر به همراه قاطعيت او در اجرا ،مي تواند مانند واکسني ،فرزندان را از افتادن در دام انحرافات نجات دهد .مادر نيز بايد با اين رويه ،همکاري فعال و صحيحي داشته باشد اول اينکه خود مطيع پدر بوده و در برابر او سرکشي نکند تا الگوي بدي براي فرزندان نباشد .دوم مي تواند به شکل شورايي ،(نه به شکل دادگاهي) پدر را در جريان چگونگي رفتار فرزندان قرار دهد