يکي از انحرافاتي که موجب شکايت والدين از فرزندان خود ميباشد، درغگويي است. اکثر والدين از اين شکايت دارند که فرزندانشان ، با وجود اينکه از هيچگونه رسيدگيدر تربيت وي قصوري سر نزده دروغگو بار آمده يا مغلطه و اغراق ميکنند. آنان از اينبابت ناراحتند که آدمهاي متديني هستند، پرهيزگارند، دروغ نميگويند. لقمه حرامنميخورند و براي تربيت صحيح کودکان حتيالمقدور از تمام امکانات تربيتي استفادهميکنند، او را از بچههاي درغگو و کم تربيت دور نگه ميدارند، براي راستگويي تشويقميکنند، ولي با اين وصف چرا بايد درغگو از آب درآيد.
دروغگويي در کودکان پيش دبستاني، بسيار شايع است؛ کودکان در اين سن، نميداننددروغگويي اشتباه است؛ در کلام اغراق ميکنند، حقايق را ميپيچانند، وقايع را پنهانميکنند، داستان ميسازند و بديهيات را انکار ميکنند؛ بههمين دليل، پدر و مادراننبايد بچهها را بهخاطر اين دروغگويي تنبيهکنند، بلکه بايد آن را موقعيتي جهتفرصتهاي آموزشي بدانند و درواقع، به آنان يادبدهند که چرا دروغگويي اشتباهاست.
بهطور معمول، پدر و مادران در برابرداستانسرايي (چرندگويي) کودکان، وقتي داستاني را که خلاف واقع است، ميسازند وبسيار اغراق ميکنند، ممکن است دو عکسالعمل نشاندهند:گروهي بهداستانهاي فرزندانشان گوشميدهند و آن را تأييد ميکنند و عدهاي ديگر اعتناييبه آن نميکنند. گروه دوم، داستانهاي غيرواقعي بچهها را به دروغگويي نسبتميدهند و به فرزندانشان گوشزد ميکنند که: «اين داستانها، دروغ است و ديگر آن راتکرار نکن!»
هر دو گروه مذکور از والدين، در مواجهه با فرزندانشان، ناآگاهانه عمل ميکنندزيرا در اين سن، کودک خيالباف است و خيالبافي، لازمهي رشد ذهني، عقلي و خلاقيتاوست. از آنجاکه کودک در اين سن، نميتواند بين خيال و واقعيت تفاوتي قائل شود،وظيفهي پدر و مادر، اين است که هم در جهت تفکيک خيال از واقعيت و هم اجتناب ازدروغگويي، آموزشهاي لازم را به کودک بدهند.
دروغگويي درکودکان پيش دبستاني، بسيار شايع است؛ کودکان در اين سن، نميدانند دروغگويياشتباه است؛ در کلام اغراق ميکنند، حقايق را ميپيچانند، وقايع را پنهان ميکنند،داستان ميسازند و بديهيات را انکار ميکنند
براي نمونه وقتي کودک ميگويد: «من امروز در مدرسه بادوستانم خيلي بازيکردم و خوشگذشت.» پدر و مادر بايد پاسخ دهند: «راستي! خيليدوستداري به مدرسه بروي و دوستان زيادي پيدا کني؛ اينطور نيست؟» با اين بيان، همبه احساس کودک احترام ميگذاريم و هم به غيرواقعيبودن فکرش اشاره نموده و به اوکمکميکنيم تا کمکم خيال را از واقعيت متمايز نمايد و رشد ذهني سالمي را در جهتقوهي خلاقه پيش بگيرد.
پدر و مادراني که خيالبافي کودک را به دروغگويي نسبتميدهند، کودکانشان راسرکش و بدرفتار مينمايند و خود نيز نسبت به آنان شکاک و بدگمان ميشوند؛ اين امر،بهنوبهي خود، يک چرخهي دروغ و عدم اعتماد ايجاد ميکند که چرخهاي بسيار ناسالماست و بايد هرچه سريعتر، آن را متوقف نمود تا خيالبافي کودک، در ورطهي دروغ ودروغگويي نيفتد زيرادروغگويي مانند يکبيماري جسمي ساده، شروع و کمکم تبديل به يک بيماري لاعلاج ميگردد که براي والدين،بسيار دردناک است و تبعات آن ميتواند خطرات زيادي براي خود کودک و خانوادهاشايجاد نمايد؛به همين دليل،ابتدا بايد انگيزه و علت دروغ را شناسايي نمود و سپس به درمانآن پرداخت.
چند توصيه به پدر ومادرها
*سؤالهايي که کودکرا وادار به دروغگويي ميکند، طراحي نکنيد.
*براي راستگويي، کودک راتشويق نماييد و ارزش سخن راست را برايش توضيح دهيد. کودک بايد ارزش راستگفتن را درعمل، تجربه نمايد.
*انتظارات و خواستههاي خودرا با توجه به توان کودک تعديل نماييد.
*کودکان را با يکديگر مقايسهنکنيد زيرا موجب رشد حسادت و درنتيجه، تشديد دروغگويي ميشود.
*کودکان خود را سرزنش وتحقير نکنيد زيرا کودک براي جبران آن، به دروغگويي رويميآورد.
*به سخنان آنان خوب گوشکنيدو اجازه دهيد احساسات خود را آزادانه بيان کنند.
*الگوي مناسبي براي فرزندانباشيد. (فرزندان ما آنچيزي ميشوند که ما هستيم، نه آنچه که ميخواهيم.)
آيا ميتوان دروغگو را تنبيه نمود؟
پيش از هرچيز براي درمان دروغگويي، يافتن علل و انگيزهي آن بسياربااهميت ميباشد؛ براي نمونه دروغهايي که بر اثر ترس گفته ميشود، با تنبيهتشديدميگرددزيرا کودک خردسال، قدرت تشخيص کافي ندارد و وقتي تنبيهميشود،نميداند بهخاطر دروغگويي تنبيه شده، بلکه تصور ميکند بهخاطر اعمالي که انجامداده، تنبيه شده است؛ درنتيجه تلاش ميکند راه بهتري براي پوشاندن حقيقت پيداکند؛بههمين دليل، در استفاده از تنبيه، بايد احتياطهاي لازم را رعايت نمود.
پدر و مادرانيکه خيالبافي کودک را به دروغگويي نسبتميدهند، کودکانشان را سرکش و بدرفتارمينمايند و خود نيز نسبت به آنان شکاک و بدگمان ميشوند
چند نکته
**تنبيه ميتواند مؤثرترينروش براي دروغگوييهاي يادگرفتهشده باشد؛ مشروط بر اينکه با جهت و آموزش لازمهمراهگردد.
**تنبيه براي دروغگوييهاييکه بر اثر ترس، فراپيشگويي و الگوبرداري ميباشد، در طولانيمدت، بياثر ميگردد؛بايد علت و انگيزهي دروغ را مشخص نمود و سپس به درمان آن پرداخت.
**يادمان باشد که تنبيه بايد بهعنوان آخرينابزار ممکن درنظر گرفته شود، نه اولين ابزار!