از آنجا که دختران، همسران و مادران آينده خواهند بود، خداوند در فطرت آنهاشرايط و روحيات لازم مادري و همسري را قرار داده است.
امروزه بيش از هر زمان ديگر بايد به تربيت دختران همت گماشت؛ زيرا از يک سونزديک به نيمى از نيروهاى فعال و کارآمد جامعه را قشر زنان و دختران تشکيل مى دهندو از سوى ديگر، گستره فعاليت آنان، همه امور فردى و اجتماعى را در برمى گيرد. ضمنآنکه پرهيز از اختلاط زن و مرد در بيشتر مراکز و اداره هاى خصوصى و دولتى، امرى سختشده است، در چنين شرايطى بايد دانست که تنها در صورت تربيت درست و اسلامى دختراناست که جامعه در امنيت به سر مى برد و نابهنجارى هاى اخلاقى و اجتماعى کاهش مىيابد.
در پرورش و تربيت دختران بايد اين اصل مورد توجه قرار گيرد که آنها را براي چهنوع زندگي و داشتن چه تحليل و ديدگاهي از حيات آماده مي کنيم؟ آيا از آنها زناني ميسازيم که فقط در صدد رفع نيازهاي مادي و جسمي خود هستند؟ و يا زناني که کسب مکارم ومحاسن اخلاقي و ارزشهاي معنوي را وجهه هدف خويش دارند؟
در تربيت دختران، اصل بر آموزش مسايلي است که در حال يا آينده بدان نيازمندند. مهم ترين هدف از تربيت دختران افزون برخودسازى و پرورش باورهاى دينى، آشنا کردن آنان با فنون و شيوه هاى زندگى مانند شيوهشوهردارى، فرزندپرورى، همسايه دارى و معاشرت با مردم است. بدين معنا که دختران درکنار فراگيرى انديشه هاى دينى و آموختن رفتارهاى اسلامى، نقش آفرينى در عرصه هاىگوناگون زندگى را نيز بياموزند. وظيفه مادر است که از کوچکى بهآموختن نقش ها به فرزندان و دختران شان بپردازد؛ زيرا محيط خانه مناسب ترين فضابراى نقش آموزى دختران است و مادر، شايسته ترين معلم و راهنما براى دختر به شمار مىرود.
در تعبيراتاسلامي پسر به عنوان «نعمت خدا» و دختر به عنوان «حسنه» معرفي شده است. اگر کسي «نعمتي» در اختيارش قرار گرفت به خاطر استفاده صحيح يا غلط از آن مورد سؤال قرار ميگيرد. اما «حسنه» تفضلي است از طرف خدا که بايد با عنايت بيشتري به آننگريست
از طرف ديگر نيازها و روحيات پسران و دختران يکسان نيست. از مطالعات مختلف چنينبدست آمده است که محبت، رفتار انفعالي، عاطفي و حمايت کننده بيشتر به عنوانويژگيهاي زنانه، و پرخاشگري، استقلال، رقابت و سلطه و حاکميت، بيشتر به عنوانخصوصيات مردانه مطرح شده اند.
«دختران در مقابل خواسته هاي والدين و ساير بزرگسالان، بيشتر فروتني نشان ميدهند و اين مسأله حتي از سنين کودکي اول نيز کاملاً محسوس است. مدارکي وجود دارد که نشان مي دهد که دختران بيش از پسران درمقابل ناسازگاريهاي خانوادگي و فشارهاي عاطفي تحمل دارند. همچنين پسران، بيش ازدختران، داراي مشکلات عاطفي و يادگيري در محيط مدرسه مي باشند. مشکلاتي مانند: ناتواني در نوشتن و خواندن، نقايص تکلمي و مشکلات رفتاري و عاطفي.» (1)
لطافت روح دختران و دستورات اسلام در مورد حفظ احترام آنها بيانگر تفاوت ساختاريدختر و پسر است. اسلام در برآوردن نيازهاي رواني و عاطفي هر يک، مطابق زمينه هايفطري و غريزي آنها عمل مي کند.
پيامبر اکرم(ص) ميفرمايد:
«مَنْ دَخَلَ السّوقَ فَاشْتَري تُحْفَةً فَحَمَلَهَا اِلي عيالِهِکَانَ کَحَامِلِ صَدَقَةٍ اِلَي قومٍ محاويج وَ لْيبْذأ بِالأنَاثِ قَبلَ الذکور.» (2)
هر کسي که از بازار هديه اي خريداري کند و براي خانواده اش ببرد همانند کسي استکه صدقه اي را براي نيازمندان با خود مي برد. اين فرد در هديه خود، دختران را برپسران مقدم بدارد.
در اين کلام، روح لطيف و عاطفي دختران مورد توجه رسول اکرم(ص) قرار گرفته است وپدران را به تأمين اين نياز روحي آنها توجه داده است.
اصرار به حفظ حرمت دختران به خاطر نقشآينده آنهاست. دختري که در آينده اي دور يا نزديک در مقام مادري، همسري و مديريتخانه قرار مي گيرد بايد دانستنيهاي ضروري اين مقام را بداند، بايد روح و روانش بهگونه اي تربيت شده باشد که بهترين مادر و بهترين همسر باشد.
از نظر اسلام، زن عامل مودت و رحمت و سببآرامش است.در تنگناهايزندگي، مرد را پناه مي دهد و اضطراب او را فرو مي نشاند. از اين رو نقش عمدهسازندگي در جامعه به زن برمي گردد و انسانها، هستي و رشد و کمال خود را مديون اوهستند.نقش زنان در پيشبرد تمدن و هويت ملتها بسيار اساسي است. بسياري از صفات و روحيات فردي و اجتماعي دختران در برخورد با مسايل فرهنگي، اقتصاديو مذهبي، در دامان مادران شکل مي گيرد.
نظم، انضباط، صرفه جويي، برنامه ريزي اقتصادي، پاي بندي به مذهب، چگونگي برخوردبا اقوام و همسايگان، معاشرت با همسر و ... نمونه هايي از رفتار مادران در شيوهتربيت دختران است.
پرورش رواني و فرهنگي
ارتباط جسمي و روحي و رواني دختر به مادر بيشتر و عميق تر است. دختر نميتواند خود را جداي از مادر بداند و زندگي بدون مادر براي او مشکلات روحي و رواني بهبار مي آورد.
مادر محرم اسرار دختر است، چون بلوغ او زودتر از پسران است به ناچار نيازضروري به همدلي و صميميت با مادر دارد و از نظر محيطي هم ارتباط دختر با مادر بيشتراز پدر است. به همين جهت در پرورش رواني دختران بايد در آنها مصونيتي را ايجاد کردتا در برابر نابسامانيها، مظاهر ضد ارزش، انحرافات موجود و نيرنگهاي مکاران درجامعه، شخصيت و هويت خود را از دست ندهند. از اين رو والدين بويژه مادران در خط مشيتربيتي خود در کنار محبت کافي به آنها، دسيسه هاي انحرافي جامعه و ضرورت حفظاستقلال فرهنگي را با منطق و با استفاده از نمونه هاي واقعي و تاريخي، بر ايشانتبيين کنند تا در ادامه راه خود دچار تزلزل و سستي نشوند. شخصيت و متانت خود را حفظکنند و در برخورد با همنوعان خود، الگوي رفتاري قابل قبولي براي آنها باشند.
ايجاد روحيهميانه روى در دختران، از عوامل مهم در اداره اقتصاد خانواده است، به گونه اى که اينويژگى در موفقيت و پيدايش رضايت اعضاى خانواده و سازگارى با نان، به ويژه تأمينرضايت شوهر نقش حياتى دارد
از آن جا که دختر زودتر از پسر به تکليف مى رسد، آموزش هاى ويژه اى را مىطلبد. بدين معنا که احکام عملى ويژه زنان و دختران، بايد پيش از بلوغ، به آنانآموزش داده شود تا هنگام روبه رو شدن با آنچه به زودى برايشان پيش مى آيد، دچارمشکل روحى نشوند. چه بسا دخترانى کهبر اثر بى خبرى از آنچه هنگام بلوغ براى دختران اتفاق مى افتد، دچار نگرانى وپريشانى روانى و گاه گرفتار پى آمدهاى ناگوارى چون بيمارى مى شوند. اين مسئله را باتربيت و آموزش به موقع وظايف دينى و آگاه سازى او مى توان کنترلکرد.
پرورش ديني واجتماعي دختران
نقش معنوي مادر در شکل دهي نيازهاي دروني دختر، بسيار ارزنده است. از اين روپرورش ديني دختران بايد به گونه اي باشد که او را به خداوند نزديک سازد، مادر بايدمسايل اعتقادي مانند توحيد، نبوت، عدل، معاد، بهشت و جهنم، ثواب و عقاب را با زبانيساده و متناسب با فهم آنان برايشان بيان کند.
آموزش مکارم و محاسن اخلاقي از ضروريات زندگي انسانها بويژه زنان و دختران است،زيرا زندگي بدون اخلاق و تربيت بدون معنويت بي معناست و انسان را به جنايت و نگرانيسوق مي دهد.
خلقياتي که معيار انسانيت و حاکي از بزرگواري طبع و تعالي و رشد روحاني است،مکارم اخلاقي ناميده مي شوند. مانند رعايت انصاف و عدالت، گذشت، فداکاري، وفاء بهعهد و امانتداري و ... اوصافي که مايه حسن روابط اجتماعي و باعث جلب منافع مادي وبهبود زندگي است، محاسن اخلاقي ناميده مي شوند. مانند: خوشرويي و تبسم با مردم،احترام به ديگران، پاکيزگي لباس و بدن، ادب در گفتار، عيادت بيماران، تسليت مصيبتزدگان و رسيدگي به امور محرومان و ... اگر چه اين صفات دليل بر حقانيت صاحبان آنصفات نيست.
مادري که دايم درگير نزاع با شوهر است وبا او کنار نمي آيد، روح اميد به داشتن يک زندگي خوب را در دخترش مي ميراند و او رانسبت به زندگي آينده اش مأيوس مي کند، زيرا دختران براي رفتارهاي آينده اجتماعيخود، برخوردهاي مادران را الگو قرار مي دهند و شيوه هاي برخورد با همسرانشان را ازمادرانشان ياد مي گيرند.
تربيت اقتصادى دختران
يکى از جنبه هاى تربيت زنان و دختران، تربيت اقتصادى آنان است. اگر زنانو دختران از دانش اقتصاد خانواده بهره مند باشند، بهتر مى توانند به ايفاى نقش خانهدارى بپردازند.
تربيت اقتصادىبه معناى کارآموزى فنون خانه دارى و فراگيرى شيوه هاى درست مصرف مالى است. آشناساختن دختران با آشپزى و تهيه غذاى مناسب بدون اسراف و تباه کردن مواد اوليه، ازوظايف مادران است
ايجاد روحيه ميانه روى در دختران، از عوامل مهم در اداره اقتصاد خانواده است، بهگونه اى که اين ويژگى در موفقيت و پيدايش رضايت اعضاى خانواده و سازگارى با آنان،به ويژه تأمين رضايت شوهر نقش حياتى دارد. اگر دختر در خانه پدر با روحيه ميانه روى و آينده نگرى بزرگشود، مى تواند آن روش را در خانه شوهر نيز ادامه دهد و زندگى آبرومندى را براى خودو اعضاى خانواده اش فراهم کند. در مقابل، اگر پدر و مادر به تربيت دختر توجه نکنندو او تجمل گرا و خودسر بار آيد، چنين دخترى در اداره امور خانه موفق نخواهدبود،چنان که دختران خانواده هاى سرمايه دار که بيشتر در ناز ونعمت بزرگ مى شوند، توانايى چندانى در اداره خانه ندارند.
پي نوشت:
1ـ روانشناسي رشد، جمعي از مؤلفان، انتشارات سمت، ج1، ص331.
2ـ مستدرک الوسائل، ج15، ص118.