بعضیها آنقدر فکر میکنند که خود را خسته، مضطرب و بیمار میکنند. این
افراد گرایش دارند که هر مسئله ساده ای را پیچیده، هر چیز آسانی را سخت و هر مشکل
کوچکی را بزرگ و بغرنج جلوه دهند. آنها عادت دارند وقتشان را برای آنالیز بیش از
حد هر چیز و هر کس هدر دهند. آنها متخصص تفسیر غلط حرفهای همه هستند و اگر
کوچکترین راهی وجود داشته باشد که احساساتشان جریحه دار شود، آن را پیدا میکنند.
حتی به دنبال آن میگردند. آنها معمولاً افرادی وسواسی و ایده آلیست هستند. بیش از
حد نگران میشوند. تقریباً درمورد همه چیز و همه کس.
آنها سعی میکنند همیشه همه را خشنود نگه دارند و میخواهند
که تغییر ایجاد کنند اما این فرایند تغییر آنها را میترساند. برای خراب کردن
امیال و آرزوهایشان به بقیه آدمها نیاز ندارند، خودشان هم خوب از پس آن برمیآیند.
آنها همانهایی هستند که بیش از حد فکر میکنند. بپذیرید که فکر و خیال هایی که
دارید بی مورد هستند. همانطور که به غذاخوردن برای زنده ماندن نیاز داریم، به فکر
کردن نیز نیاز داریم، لذا گاهی تشخیص اینکه فکرهای شما بی مورد هستند، کمی برایتان
دشوار می شود.
معیارهای
چندی برای تشخیص وجود دارند که به چند مورد از آنها اشاره خواهیم کرد:
- آیا بارها و بارها فکرتان درگیر یک موضوع مشابه
شده است؟ آیا با فکر کردن در مورد آن موضوع راه به جایی نبرده و راه حلی به ذهنتان
نرسیده است؟
- آیا موضوعی خاص را از زوایای بسیاری مورد تحلیل قرار
داده اید؟ آیا فکر کردن زیاد به همان موضوع، نتیجه ای معکوس را برای شما ایجاد
کرده و نتوانستید آن مشکل را حل و یا مدیریت کنید؟
- آیا تمام دوستان نزدیکی که می توانند در مورد موضوعی به
شما کمک کنند را در ذهن خود به صف کردید؟ آیا از آنها کمک خواسته اید؟
- آیا تمام دوستان شما به شما می گویند که فکر و
خیالی که دارید بی مورد است؟ آیا دوستانتان شما را به خاطر افکار بی مورد و پوچی
که دارید، دست انداخته اند؟
اگر احساس میکنید
خصوصیاتی که در بالا ذکر کردیم را در خود میبینید، نکات زیر به شما کمک میکند با
این مشکل خود کنار بیایید.
1. از صبر کردن برای ایده
آل هر چیز خودداری کنید. جاه طلب بودن خیلی خوب
است اما خواستن ایده آل غیر واقع بینانه و غیرعملی است. باید به دنبال پیشرفت
مداوم باشید و برای دست یافتن به تغییرات مثبت تلاش کنید.
2. فکر و خیال نکنید. روی فکر و خیال تکیه نکنید، برحسب واقعیات عمل کنید.
3. فعالتر باشید. از تئوری بیرون بیایید و وارد عمل شوید. از همین الان! هر روز حداقل
یک کار انجام دهید که شما را به هدفتان نزدیکتر کند. حتی اگر از آن واهمه دارید.
اجازه ندهید ترس تواناییهایتان را پایین بیاورد یا بر زندگیتان حکومت کند.
4. درستترین سوالها را از
خودتان بپرسید. سوالهایی که شما را از نظر ذهنی
در وضعیتی مثبت، عملی، کاربردی و متمرکز بر راه حل قرار دهد. مشکل را درک کنید
اما تمرکزتان بر راه حل باشد.
برای
رفتن به فرای ذهنمان باید هرج و مرج ذهنمان را دور بریزیم. ذهن جای خسته کننده
ای است و بعضی وقتها لازم است که از آن به تعطیلات برویم
5. یک مدیر داشته باشید (یک
مربی، دوست، یکی از آشنایان و ...) که بازخورد مرتبط، خاص، معقول و غیراحساسی به
شما بدهد. خودتان نمیتوانید درمورد خودتان
بیطرف باشید. این فرد باید کسی باشد که حرفهایی به شما بزند که باید بشنوید نه
حرفهایی که دوست دارید بشنوید.
6. برای اینکه از متوسط به
عالی تبدیل شوید، برنامه بریزید و کاملاً به آن پایبند شوید. رفتارهای عالی خود را پیدا کنید و به آنها متعهد بمانید.
7. دست از توجیه کردن برای
کارهایی که نمیکنید بردارید. صادقانه تلاش کنید
که تلاش صادقانه بسیار موثر است.
8. دفترچه ثبت موفقیت داشته
باشید. نوشتن افکار، تصمیمات، رفتارها و نتایجی
که به دست میآورید راهی عالی برای حفظ نگرش، ایجاد تمرکز و انگیزه است. همچنین
راه خوبی است که بفهمید چه چیزی برای شما موثرتر است.
9. از افکارتان بیرون
بیایید. جایی آرام و زیبا فرای افکارتان پیدا
کنید. جایی که آرامش، امنیت، لذت و آزادی وجود داشته باشد. دست یافتن به این نیاز
به تلاش و تمرین دارد اما با تمرین میتوانید تقریباً در هر مکانی و هر زمانی
اینکار را انجام دهید. تا زمانی که امتحان نکنیم نمیدانیم که دست از فکرکردن
برداشتن چقدر سخت است. برای رفتن به فرای ذهنمان باید هرج و مرج ذهنمان را دور
بریزیم. ذهن جای خسته کننده ای است و بعضی وقتها لازم است که از آن به تعطیلات
برویم.
10. بعضی از افکاری که در
ذهنتان میچرخد باید بیرون ریخته شود، بعضی از آنها گیر کرده اند و میترسند
بیرون بیایند.
به افکار ذهنتان مثل یک بلوک آپارتمان نگاه کنید. به طبقه دوم این
آپارتمان نگاه کنید، همینطور که در راهرو راه میروید، از پشت در آپارتمان شماره
22 صدای پیرزن دیوانه میآید که، «اینطوری باید آنرا انجام میدادی دیوانه...!»
کمی اینطرفتر، آپارتمان زن پر حرفی است که همیشه در خانه اش را باز میگذارد و
یکدفعه بیرون میپرد و حواستان را پرت میکند. انتهای راهرو مردی زندگی میکند که
همیشه شما را میترساند، «اگر میدیدی چقدر احمق به نظر میرسیدی دیگر هیچوقت
آنکار را انجام نمیدادی». این آدمها درواقع آن افکاری هستند که میل و انگیزه شما
را با احساس گناه و اضطراب از بین می برند.
شناسایی این افکار خیلی ساده است، ساکنینی که خیلی وقت است
اجاره خانه شان را نپرداخته اند و هیچ منفعتی برای شما ندارند و برای بقیه
ساکنین خوب آپارتمان هم ایجاد مشکل میکنند و باید سریعاً آنها را بیرون بیندازید.
همین الان شروع کنید. آزاردهنده ترین ساکنین آپارتمان را شناسایی کنید و حکم
تخلیه شان را تحویلشان دهید. اگر همکاری نکردند، گوششان را بگیرید و به زور
بیرونشان کنید. این ساکنین خیلی وقت است که آنجا ماندهاند و میدانند که چطور میتوانند
فریبتان دهند. اما شما تسلیم نشوید. یادتان باشد ساکنین عالی دیگری دارید که باید
به آنها رسیدگی کنید.
بیرون انداختن این ساکنین جا را برای آوردن ساکنین بهتر
باز میکند. این آپارتمان را از آنِ خودتان کنید. آن را دوباره به زندگی
برگردانید. دکوراسیون آن را عوض کنید، حتی میتوانید برایش استخر هم درست کنید.
این آپارتمان مال شماست و این شما هستید که تصمیم میگیرید چطور آن را بازسازی
کنید.