نقاشی
کودکان، فرم تصاویر، ابعاد آن، محل قرارگیری اجزاء و نوع و ترکیببندی رنگها همگی
به نوعی بازتاب حالات و احساسات درونی کودک شماست. او دنیا و محیط اطرافش و حتی تخیلات
خود را آنگونه که احساس میکند و در خیال متصور میشود، ترسیم میکند. کودکی که
فضای نقاشی او غمگین، خشن و با رنگهای محدود است، بهطور حتم نگاهی متفاوت از
کودکی دارد که فضایی شاد و پر از رنگهای درخشان را با همان موضوع و امکانات میکشد.
خط خطیهای پرمحتوا
پرورش
قدرت بیان نقاشی کودک فقط وابسته به تکامل جسمی کودک نیست، بلکه با درک و شعور او
نیز در ارتباط است. این ادراک در بدو تولد بسیار جزئی است ولی با پیشرفت سن کاملتر
میشود. در حقیقت میتوان گفت؛ چون کودک هنوز مهارت کافی ندارد، بنابراین نمیتواند
خوب نقاشی کند. با این حال کودک از همان آغاز خط نگاری از اینکه سه وجه چشم، مغز و
دست خود را به کار میاندازد، لذت میبرد.
کودک
بعد از سنین پنج، شش سالگی قدرت بیشتری در جهت نظارت بر واقعیتهای بیرونی پیدا میکند
و چون لغات بیشتری آموختهاست بنابراین به راحتی میتواند اختلاف اشیا را با یکدیگر
درک و بیان کند. کودک در حدود این سنین هنگام نقاشی فقط جنبههایی از اشیا را میکشد
که آنها را شناختهاست و نه آنچه را که در ظاهر میبیند.
به
همین دلیل نقاشی کودکان در این سنین دارای دو خصیصه متضاد است.او از یک سو نسبت به
بیان برخی عناصر که قابل رویت هستند ولی از نظر او مهم جلوه نمیکنند، کوتاهی میکند
و از سوی دیگر عناصری را میکشد که قابل رویت نیستند اما برای او مهم هستند.
نقاشی کودکان حتی اگر از لحاظ شکل ظاهری بیاهمیت جلوه کند اما از
نظر محتوا هرگز بهطور کامل بیارزش نیست. روانشناسان معتقدند حتی پیش افتادهترین
نقاشیها هم میتوانند شناخت و تجارب کودک از دنیا و شکلگیری تدریجی اورا آشکار
کنند
نقاشی راهی بهسوی درون کودک
نقاشی
برای کودک فقط یک وسیله بیان برای تجزیه و تحلیل، یا توضیح و تشریح موجودات و اشیا
نیست، بلکه در عین حال وسیلهای است برای بیان زندگی عاطفی او. هنگامی که کودک با
آزادی و دلخواه خود نقاشی میکند، در واقع حالت روحی و احساسات زمان حاضر و
احساسات و تحریکات ریشهدار و ژرفتر خود را بیان میکند. در واقع روی کاغذ هم
مانند خواب و رویا، تمایلات خودآگاه و ناخودآگاه کودک ظاهر میشود.
نقاشی
کودکان حتی اگر از لحاظ شکل ظاهری بیاهمیت جلوه کند اما از نظر محتوا هرگز بهطور
کامل بیارزش نیست. روانشناسان معتقدند حتی پیش افتادهترین نقاشیها هم میتوانند
شناخت و تجارب کودک از دنیا و شکلگیری تدریجی اورا آشکار کنند.
بهطور
مثال هنگامی که کودکی در نقاشیهای خود از خانواده گاهی تصویر پدر را در کنار مادر
و خواهر و برادرهایش نکشد، ممکن است دلیل این کار او غیبت طولانی پدر در خانواده
باشد. گاهی پدر این خانوادهها به دلیل مشغلههای فراوان شبها دیر وقت به خانه میروند
و ساعات حضورآنها بسیار کم بوده و در این ساعات کم هم به دلیل خستگی حوصلهای برای
صحبت و بازی با فرزندانشان ندارند و همین امر باعث میشود کودکان جای خالی پدر را
احساس کنند.
کودک
نسبتاً خیلی زود متوجه میشود که رسم و نقاشی وسیله بیانی است که با افکار او
مطابقت میکند و او را در تخیلاتش آزاد میگذارد و در عین حال لذت سرشاری برای او
فراهم میکند. در ضمن نقاشی کردن به کودک این امکان را میدهد که افکار درونش را
نشان دهد.
کودک
به کمک نقاشی، کشمکشها و دلهرههای درونیاش را آشکار میسازد و به این شکل اثر
آن را کاهش میدهد.
گاهی
دیده میشود که خود کودک در نقاشی شرکت ندارد، دلیل این امر ممکن است احساس عدم
راحتی او در خانواده باشد و یا نشانهای از میل کودک به تغییراتی در خود مانند سن
و جنس و… باشد. در اینگونه مواقع کودک یا خود را در نقاشی شرکت نمیدهد و یا در
نقش شخصیت دلخواهش ظاهر میشود اما شخصی که برای کودک ارزش ندارد، همیشه در آخرین
لحظه و با کمترین جزئیات و کوچکتر از همه و خارج از گروه خانواده در حالتی کاملاً
ثابت کشیده میشود. البته روشهای دیگری هم برای بیارزش نشان دادن یک شخصیت در
نقاشی کودکان وجود دارد.
توسل به معجزه تشویق
غلط
گیری در عرصه نقاشی کمترین اهمیت را در عرصه خلاقیت هنری دارد. با وجود این هنوز
بسیاری از والدین و مربیان، نقاشی کودکان را به کپی کردن محدود میکنند. برای
کودکان کوچکتر معمولا از آلبومهایی استفاده میشود که کودک باید یک شکل را از روی
شکل رنگ شده، رنگآمیزی کند و یا از روی شکل دیگری شکل ناقصی را تکمیل کند.
کودکان
بزرگتر نیز از منظره یا صورت کپیبرداری میکنند. به این ترتیب همه فکر میکنند که
با این روش آموزش واقعگرایانهای را براساس حقیقت بیرونی و شکلهای منظم و رنگهای
دقیق به کودک دادهاند در حالیکه این واقعگرایی با مهمترین بخش هنر مدرن مغایر
است و از سوی دیگر این کودک دارای خصوصیات مخصوص سن و سال خود است و نباید او را
به عنوان یک بزرگسال ناکامل در نظر گرفت. یادمان باشد این کودک هم روزی بزرگ میشودو
اصلا لازم نیست به هر قیمتی او هم دارای معیارها و احساسات و ادراکهای هنری معینی
باشد.
از
طرفی هر کودکی دارای خواستهای مخصوص به خلق و خوی خود است و زمانی که این خواستها
با خصوصیات سنی او مخلوط شود، باعث میشود او دنیا را با نگاهی کودکانه و مخصوص
خود بنگرد، دنیایی که بزرگسالان قادر به دیدن آن نیستند.کپی کردن نقاشی سایر
کودکان هم مانع از بروز خلاقیت در بچهها میشود و این امر گاه ناشی از عدم اطمینان
کودک به خود است و گاهی به دلیل نداشتن چیزی برای ارائه از سوی کودک. این سبک نقاشی
اغلب بعد از مدتی به دلیل فقدان انگیزه شخصی باعث یاس و خستگی کودک شده و ممکن است
کار را نیمه تمام رها کند. تشویش مهم ترین و اولین و آخرین راهکاری است که بیشتر
روانشناسان را به والدین در هر زمینهای توصیه میکنند. حتی اگر بچه شما کپی میکند
و یا علاقهای به نقاشی ندارد هرگز او را مجبور به کاری نکنید بلکه سعی کنید با
توسل به معجزه تشویق او را در راهی که مناسب میدانید هدایت کنید. میتوانید ساعاتی
را به همراه کودکتان نقاشی کنید البته در نقاشی او دخالت نکنید.
بهتر
است هر کدام برای خودتان چیزی بکشید از موضوعات آزاد و یا از چیزهای کلی میتوانید
استفاده کنید. مثلا یک مزرعه خوشحال، یک دریای بزرگ و… در آخر کار هم به حدی از دیدن
نقاشی کودکتان هرچه که هست ذوق کنید و به شعف بیایید که بیشتر از آن ممکن نباشد حتی
میتوانید نقاشی را قاب کنید و یا همانطور بدون قاب به دیوار یا در کمد آویزان کنید
تا بچه متوجه اهمیت کارش شود.
به یاد داشتهباشیم که همواره در نقاشی کودکان بیش از آنکه نتیجه و
محصول کار مهم باشد، اجرای آن اهمیت دارد، چون کودک احساس میکند کاری مربوط به
خود انجام دادهاست. کودک باید توانایی کسب تجربههای مخصوص خود را و نه تجارب ما
را داشته باشد. پس ما بزرگسالان بهتر است در پی تصحیح وسواس گونه نقاشی آنها از
نظر صوری نباشیم.