در مواجهه با این احساس پاک و عمیق خرده گیری از کارهای والدین گاه
بسیار مشکل می شود و شاید حتی گستاخانه به نظر برسد، اما گاه همین پدر و مادر عاشق
مرتکب خطاهایی در پرورش فرزند خود می شوند و ناخواسته به کودک عزیزشان لطمه می
زنند. این لطمات گرچه از سر مهر و علاقه است اما برای تربیت کودکان مضر می باشد و
می تواند به شخصیت کودک صدمات غیرقابل برگشت بزند. آشنایی با این خطاها می تواند
والدین را در تربیت یک کودک سالم راهنما باشد.
لوس کردن کودکان: همه می دانند که والدین همواره بهترین ها را برای فرزندشان طلب می
کنند و حتی گاه آن چه را که خود در آرزوی آن بوده اند برای فرزندشان فراهم می کنند
تا او احساس کمبودی نداشته باشد. اما گاه زیاده روی در این نوع محبت، کودک را از
واقعیت جهانی که در آن زندگی می کند دور ساخته و موجب می شود کودک در دنیای خیالی
و فانتزی حاصل از تلاش و محبت افراطی والدین اسیر شده و از دنیای حقیقی و واقعی
دور بماند و حتی دچار احساس عدم رضایت از داشته هایش شود.
اما زیاده طلبی شاید در دوران کودکی به وسیله والدینش برطرف شود ولی
کودک وقتی بزرگ شد و به اجتماع پیوست محلی برای ارضای خواسته های بزرگ و کوچک خود
نمی یابد و این موضوع موجب سرخوردگی و احساس کمبود و درنهایت به افسردگی فرد منجر
می شود.
تنبیه و تربیت کودکان: نظم و قانون دو اصل جدائی ناپذیر اجتماعی هستند و نبود یکی از آنها
جامعه را به محلی غیرقابل تحمل و مغشوش بدل می کند. نکته جالب این جاست که این
قانون از مراجع بزرگ قضائی شروع نمی شود بلکه از خانه شما و خانواده شما نشأت می
گیرد. اگر در منزل شما قانون خاصی برای همه چیز وجود داشته باشد پس نظمی هم در کار
نخواهد بود و این نشانه عدم کفایت شما در اداره کردن خانواده است.
شاید برای پدر و مادر رفتار بی ادبانه و نامنظم بودن کودک به علت عشق
و علاقه وافر به او قابل تحمل و گذشت باشد ولی در دنیای بیرون این گونه نخواهد
بود. مسلما مطلوب نیست که کودک با برخورد خشن و منزوی شدن از طرف سایرین پی به رفتار
غلط خود ببرد بلکه راه درست آن است که با نظم و ادب در سال های کودکی در خانواده
آشنا شود تا کمتر آسیب اجتماعی ببیند. بنابراین سعی کنید خود شما زیستن در لوای
قانون را با گذاشتن قانون در خانه به وی بیاموزید.
جدایی از مدرسه: مدرسه مکانی است که بعد از خانه و محیط خانواده بیشترین وقت فرزند ما
در آنجا می گذرد. به عبارتی مدرسه خانه دوم هر دانش آموز محسوب می شود. علاوه بر
این مدرسه نخستین مکانی است که مسئولیت و استقلال را به کودک ما می آموزد. در
مدرسه شخصیت کودک شکل می گیرد و همه عوامل و دست اندرکاران آن بر شخصیت و در نتیجه
بر سرنوشت کودک شما تأثیرگذار هستند. بنابراین شما وظیفه دارید که با مسئولان
مدرسه کودک خود، همکاری لازم را داشته باشید. با قوانین مدرسه کودک خود آشنا شوید
و در هماهنگ کردن کودک خود با این قوانین نهایت همکاری را داشته باشید. ارتباط
نزدیک و مداوم با آموزگار کودکتان برقرار کنید.
ستایش بی حد و مرز: البته هر کودکی نیاز به تشویق و ستایش دارد و با تشویق و ستودن
فرزندمان، عزت نفس و اعتماد به نفس را در آنها شکل می دهیم. ولی باید دقت کرد که
این تشویق ها و تحسین ها موجب بروز اعتماد به نفس کاذب در او نشود. بنابراین بهتر
است برای صدمه ندیدن فرزندانمان و تضمین روابط اجتماعی ایشان از تحسین بیش از حد
آنان خودداری کنیم.
بهتر است همان طور که آنها بزرگ و بزرگتر می شوند
مسئولیت های بیشتری در خانه به آنها محول شود تا در آینده در زندگی فردی و اجتماعی
خویش مسئول و موفق باشند
ندادن مسئولیت به کودکان: گاه دیده می شود که والدین همه کارها را به تنهایی انجام داده و
انجام هیچ کار و مسئولیتی را به عهده کودک خود نمی گذارند. این گونه والدین با
نگاه به سن و جثه کوچک کودک آنها را بری از هرگونه مسئولیتی در قبال خانواده می
دانند. درحالی که با انجام کارهای کوچک در خانه، فرزندان ما می آموزند که در زندگی
مسئول باشند. آنان نباید در قبال انجام کار در منزل پولی دریافت کنند. زیرا مکان
زندگی شما یک خانه است نه یک هتل و آنها باید مسئولیت خود را به عنوان فردی از
افراد خانواده به دوش بکشند. بنابراین بهتر است همان طور که آنها بزرگ و بزرگتر می
شوند مسئولیت های بیشتری در خانه به آنها محول شود تا در آینده در زندگی فردی و
اجتماعی خویش مسئول و موفق باشند.
انتظارات نامعقول: وقتی سر و کار شما با کودک است باید توقع و انتظارخود را از توانایی
او در حد سنش پائین بیاورید. گاه والدین از سر علاقه ای که به فرزند خویش دارند
انتظارات زیادی از او دارند. بنابراین سطح توقع والدین نیز باید در تناسب با توان
و کشش کودک باشد. مثلا وقتی برای شام با کودکتان بیرون می روید نباید انتظار داشته
باشید مدت 3-2 ساعت مثل یک فرشته ساکت و آرام در رستوران مقابل شما بنشیند.
نیاموختن دفاع از خود در برابر دیگران: امروزه بسیاری از والدین، فرزندان خود را همان کودک سابق می بینند،
کودکی که برای برآورده شدن تمام نیازهایش متکی به والدین است در این حالت کودک در
دنیای فانتزی رشد می کند و خبر از دنیای واقعیت بیرونی ندارد. بنابراین کودک قدرت
دفاع از خود و مقاومت با دنیای خشن بیرون را ندارد. این کودکان همواره از پدر و
مادر خود انتظار دارند همواره همه چیز را برایشان فراهم کنند. اگر آنان نیاموزند
که چگونه از خود دفاع کنند هرگز انسان های مستقلی نخواهند شد. بنابراین دادن
مسئولیت به آنان در دفاع از خود، به این معنا نیست که شما آنها را کمتر دوست دارید
بلکه نشان دهنده عشق شما به آنها خواهد بود.
پرستاری بیش از حد از کودک: اجازه دهید کودکان کودک بمانند. والدین نباید مدام با پرستاری یا
سپردن کودک به یک پرستار سعی کنند رفتارهای بزرگانه به ایشان بیاموزند. فرزندان ما
مسئول برآورده کردن خواسته های دور و دراز ما نیستند. اگر شما روزی آرزو داشته اید
که دانشمند شوید به این معنا نیست که کودک 4 ساله شما باید بیش از سن خود اطلاعات
ریاضی یا فیزیک کسب کند. توضیح مسائل و مشکلات زندگی شما برای کودکتان مفید است
ولی در نهایت شخصیت اوست که باید جدا و مستقل از شما شکل گیرد. فرزندتان برای
شناخت خویش از دنیای اطراف به اندازه کافی مشکل دارد و سعی شما برای شکل دادن
شخصیت او تنها مشکل او را سخت تر می کند.