بزرگ کردن و تربیت
نیکوی فرزندان، سخت ترین و مهمترین کاری است که والدین انجام می دهند. در این کار
مهم لازم است هر دوی والدین، همکاری کنند. شاید اغلب افراد گمان کنند که بزرگ کردن
فرزندان، به خصوص دختر، وظیفه ی مادر است ! اما در این مقاله می خواهیم به
نقش و وظایف خطیر یک پدر در تربیت دختر خود بپردازیم.
پدرهای دختران خوشبخت!
در اینکه نقش مادر در
تربیت و الگودهی به دخترش مهم است، شکی نیست. مادران، الگو دهندگان خوبی برای
دخترشان هستند و لذا باید چند قدم از او جلوتر باشند تا دخترشان مسیر را ببیند.
اما شما به عنوان یک پدر باید برای دختران، یک حامی فوق العاده باشید. شما
باید پنج قدم عقب تر از او حرکت کنید تا اگر خواست بیفتد مراقب او باشید! قدم به
قدم با دخترتان بزرگ شوید. به او جرأت و شهامت، اعتماد به نفس، راهنمایی، کمک و
حمایتی را بدهید که نیاز دارد.
گام اول- بهترین آموزش ها را به او بدهید
می گفت «دخترم تازه
دیپلم گرفته است. می خواهم او را به یک دوره آموزش کامپیوتر بفرستم. زیرا پس از دو
یا سه سال آموزش می تواند شغل خوبی برای خودش پیدا کند که درآمد قابل توجهی هم
داشته باشد. از اینکه به دانشگاه برود و بعدا با مدرک بخواهد دنبال کار بگردد خیلی
بهتر است!»
شاید شما هم برخی از
پدرانی را دیده باشید که عقیده ای شبیه به این داشته باشند. واقعاً چرا بعضی ها
دوست دارند فرزندشان آنقدر سریع بزرگ شود که وقتی به عقب بر می گردد احساس پشیمانی
کند که چرا نگذاشته اند متناسب با سن و علاقه ی خودش، آینده اش را رقم بزند؟
برخی از والدین،
کودکان خود را از 3-4 سالگی، در کلاس آموزش زبان ثبت نام می کنند. برخی دیگر،
اصرار دارند که فرزندشان در سن 5 سالگی، آموزش های مدرسه را آغاز کند و ...
باور کنید فرزندتان
بعداً ازاینکه بهترین روزهای بازی و کودکی اش را در راه کلاس زبان یا
آموزشهای پیش از موعد، تلف کرده اید از شما تشکر نخواهد کرد! اگر کودکتان، باهوشتر
از همسالانش باشد، بعدا خودش جلو خواهد زد، پس نیاز نیست زودتر شروع کنید. اگر هم
هوشی معمولی دارد، فشارهای اینچنینی، سبب زخم معده، ناراحتی های روحی، اضطراب و مشکلاتی
از قبیل شب ادراری، ناخن جویدن، تیک عصبی، پرخاشگری شدید در نوجوانی و ... خواهد
شد.
پدر دختر 8 ساله ای
که در کلاس سوم ابتدایی درس می خواند، تعریف می کرد: «روزی او را دیدم که با خودش
حرف میزد و می گفت: بابا خیلی خوشبخت است. به خانه می آید، چای می نوشد، تلویزیون
تماشا می کند، روزنامه می خواند، شام می خورد و می خوابد! اما من را ببین! باید تکالیفم
را انجام دهم، مشق بنویسم، برنامه درسی ام را برای فردا آماده کنم، و همیشه باید
از مادر و معلمم بترسم که مبادا نمره ی بدی بگیرم.»
«روزی عروسم را دیدم
که بر سر دخترش فریاد می کشد چرا به جای نمره 19، هفده گرفته است؟»
دختری که مدام در ترس
است چه نمره ای می گیرد؟ از اینکه مجبور است تکالیفش را بدون علاقه و میل انجام
دهد ولی پدرش تلویزیون می بیند و ... چنین دختری واقعاً وقتی مادر شود، می تواند
از کودکی اش با افتخار برای فرزندش تعریف کند؟
شما ترجیح می
دهیددخترتان نمره 17 بگیرد ولی خانه هر روز پر از خنده های شادی آفرین او باشد یا
نمره 19 و 20 بگیرد ولی افسرده و مضطرب، ساکت بنشیند؟
نمره ی معدل دیپلم
دخترتان مهمتر است یا اینکه او توانایی معاشرت صحیح با عمو و دایی و پدربزرگ، مادر
بزرگش را داشته باشد؟
رشته ی تحصیلی
دخترتان مهمتر است یا مهارت او در انتخاب دوستانی شایسته ؟
اشتباه نکنید! منظور
ما این نیست که تحصیلات مهم نیست! نه! اتفاقاً برعکس! ادامه تحصیل و موفق بودن در
آن، دارایی با ارزشی است که می تواند دخترتان را کاملتر و شادتر کند و آینده ی
بهتری را برایش رقم بزند. اما به شرطی که مهارت های مهمتری که روح و روان او را
سالم نگه می دارد و به او توانایی زندگی و معاشرت بهتر می دهد را پیش از آن به او
آموخته باشید! این وظیفه ای است که از عهده ی پدر یک دختر، بهتر بر می آید تا مادر
او.
مرد
مهم زندگی او – یعنی پدرش- باید زیبایی او را تحسین کند، به او بگوید که باهوش و
داناست، اخلاق او را دوست بدارد و دخترش بتواند عشق خود را به او ابراز کند. دختری
که چنین محبتی را در زندگی خود تجربه نکرده باشد، بسیار محتمل است که بعدها با
مقداری لفاظی عاشقانه از مردی دیگر، به دنبال سیراب کردن این عطش خود باشد
گام دوم – موفقیت چیست؟
تاکنون درباره
موفقیت، تعاریف متعددی ارائه شده است که با هم متفاوتند. بسیاری از مردم، ظاهراً
خوشبخت و موفق هستند ولی در درون، واقعاً بیچاره و درمانده می باشند. در روانشناسی
معاصر، موفقیت، نگرشی ذهنی است که نه تنها شامل عوامل بیرونی می شود، بلکه باید در
احساس و اندیشه های یک فرد موفق موج بزند.
شما به عنوان یک پدر
باید به دخترتان بیاموزید که عاقل باشد، مردم را درک کند، برداشت درستی از دنیای
اطرافش داشته باشد و عاقبت اندیشی نماید. او نمی تواند این مطالب را در دانشگاه
بیاموزد! مشاهدات خود را با او در میان بگذارید، کتاب هایی را که خوانده اید، به
او نشان دهید و درباره اش با او حرف بزنید. به او اجازه دهید مرتکب اشتباهات کوچک
شود و بعد به او کار درست را آموزش داده و سپس از او بخواهید که آن کار را دوباره
انجام دهد. به او اجازه دهید به اردو با دوستانش برود، او را به محل کارتان ببرید
تا شرایط یک محیط جدی را ببیند، با خانمهای همکارتان صحبت کند، مراقب او باشید و
به او اجازه دهید تا تجربه کند. البته بدیهی است که در آموختن تجربیات خود به او،
و نیز میزان آزادی و اختیاری که در اختیار وی قرار می دهید، توجه به سن، شخصیت و
روحیه وی بسیار ضروری است. دختر شما قطعاً در آینده به داشتن پدری چون شما
که موفقیت در ریزه کاریهای زندگی را عملاً آموخته است، افتخار خواهد کرد!
گام سوم – امید دل دخترتان باشید
گاهی اوقات دخترها با
پدرشان رابطه ی صمیمی ندارند. این مسئله برای آینده ی احساسی دخترتان، خطرناک است!
دختری که عشق و محبت را از جانب پدرش دریافت نکند، احساس حقارت خواهد کرد. مرد مهم
زندگی او – یعنی پدرش- باید زیبایی او را تحسین کند، به او بگوید که باهوش و
داناست، اخلاق او را دوست بدارد و دخترش بتواند عشق خود را به او ابراز کند. دختری
که چنین محبتی را در زندگی خود تجربه نکرده باشد، بسیار محتمل است که بعدها با
مقداری لفاظی عاشقانه از مردی دیگر، به دنبال سیراب کردن این عطش خود باشد.
اطمینان حاصل کنید که
با دخترتان، یک رابطه ی صمیمی دو طرفه دارید. اگر شما در کودکی تان، با پدر خود
راحت نبوده باشید، شاید این کار برایتان سخت باشد ولی باور کنید غیرممکن نیست. این
اطمینان را به او بدهید که هروقت بخواهد، همراهش خواهید بود. مطمئناً جنبه هایی از
زندگی هست که او دوست دارد در موردش با شما صحبت کند نه با مادرش. در چنین مواقع
حیاتی، همراهش باشید.
به یاد داشته باشید که
در این ارتباط دو طرفه، سکوت، معجزه ی بسیار بیشتری نسبت به سخن گفتن دارد. به
حرفهایش گوش دهید. شاید او تنها بخواهد حرف دلش را بزند و افکار درونی اش را با
شما در میان بگذارد.
از فرصت های کوچک
برای ایجاد این صمیمیت، استفاده کنید. اگر دخترتان، جمعه ها صبح کلاس دارد او را
با اتومبیل به آنجا برسانید. طول مسیر، فرصت طلایی است! از آن استفاده کنید و
دخترتان را متوجه این نکته کنید که از اینکه صبح های جمعه را با او هستید،
خوشحالید نه اینکه مدام غر بزنید که تو روز تعطیل مرا خراب کردی! امتحان
کنید . مطمئن باشید هم شما و هم دخترتان از آن سود می برید.