سن شروع مدرسه 6 سالگي است زيرا کودکان در اين سن به حد مطلوبي از توانمنديها دست يافتهاند و ميتوانند در ساعتهاي محدودي که دور از خانواده هستند، از عهده کارهايشان برآيند، مثلا تنهايي دستشويي بروند، ارتباط کلامي با ديگران برقرار و درباره رويدادها صحبت کنند اما بعضي از آنها اينگونه نيستند...
کودکاني که وابستگي زيادي به والدين (بهخصوص مادر) دارند، با شروع مدرسه مشکلات بيشتري پيدا ميکنند. بچههاي وابسته ساعتهاي زيادي را با مادر گذرانده و توجه بيش از حدي از او ديدهاند. در رسيدن به خواستههايشان به هيچوجه با ناکامي روبرو نشدهاند و نميتوانند کوچکترين ناملايمتي را تحمل کنند. آنها با شروع مدرسه و ورود ناگهاني به جمع دانشآموزان، قادر به برقراري ارتباط و دوستي با ديگران نخواهند بود زيرا در جمع فقدان منبع عاطفه (مادر) را حس ميکنند و محيط برايشان ناامن ميشود. گرچه اين وابستگي در کودکان کمتر شده است ولي همچنان روز اول مهر بچههايي را ميبينيم که با چشمان گريان مادر را براي رفتن سرکلاس ترک ميکنند و حتي گاهي مادر مجبور ميشود تا مدتي در مدرسه بماند. متاسفانه اين کودکان از همان ابتدا به عنوان بچههايي که از بقيه ناتوانترند شناخته ميشوند و به حضور کسي نياز دارند تا بتوانند محيط را بپذيرند. آنها هميشه مضطربند و براي اجتماعي شدن مشکل دارند.
بيشتر کودکان مضطرب، مادراني مضطرب دارند يعني مادر نميتواند کودک را از خودش دورکند زيرا هميشه نگران است و به کسي اعتماد نميکند تا فرزندش را نزد او بگذارد. وقتي کودک از او دور ميشود، احساس گناه ميکند و اين حس گناه را به بچه منتقل خواهد کرد. گاهي مادران براي جبران ساعتهايي که کنار فرزندشان نبودهاند به خواستههايي تن ميدهند که منطقي نيستند و پيامي هم که کودک دريافت ميکند اين است که ميتواند حکمراني داشته باشد. مثلا خانواده بايد کمک کنند و جور تکاليف او را بکشند.
براي کودک وابسته چه بايد کرد؟
اگر بين بچه و مادر ارتباط تنگاتنگي وجود دارد، بايد ساعتهايي از روز مراقبي غير از مادر نگهداري از او را به عهده گيرد. ميتوان کودک را به عمه، مادربزرگ يا همسايهاي که قابلاعتماد است، سپرد يا او را به کلاسهايي فرستاد تا ارتباط با ديگر کودکان را تجربه کند و (حتي اگر 4 ساعت در هفته باشد) و دريابد معلم به او و همکلاسيهايش به يک نسبت توجه ميکند.
مادر وابسته چه بايد بکند؟
بهتر است از فرد ديگري مثل پدر بخواهد کودک را به مدرسه ببرد يا او را با سرويس به مدرسه بفرستد اين کار باعث ميشود، بچه با احساس بهتري وارد مدرسه شود. وقتي هنگام جدا شدن مادر هم گريه کند، کودک فکر ميکند مدرسه آنقدر خطرناک است که مادرش را هم به گريه انداخته است. پس سعي کنيد حتما در خانه خداحافظي کنيد و حتي دم در خانه هم نباشد.
کودک را قبل از شروع مدرسه آماده کنيد
1. مدرسه را براي فرزندتان به زيبايي توصيف کنيد. به او بگوييد که تو ميتواني دوستان و همبازيهاي جديدي پيدا کني و اوقات خوبي کنار آنها داشته باشي.
2. هرگز به کودک نگوييد مراقب خودت باش يا از دست کسي خوراکي نگير. اين جملهها محيط مدرسه را خطرناک جلوه ميدهد. رفتن به مدرسه به اندازه کافي اضطراب دارد و او با اين نوع گفتار احساس ناامني خواهد کرد.
3. ساعت فيزيولوژيک بدن ما طوري تنظيم شده که ناگهان نميتوانيم آن را تغيير دهيم. اگر فرزندتان معمولا صبحها دير از خواب بيدار ميشود، براي تغيير ساعت بيدار شدن او، در 4هفته آخر تعطيلات هر چند روز 5 تا 6 دقيقه او را زودتر بخوابانيد تا صبح زودتر از خواب بيدار شود. تغيير يکباره ساعت خواب و بيداري باعث خستگي و بدخلقي کودک خواهد شد.
4. قبل از بازگشايي مدارس فرزندتان را به مدرسه ببريد و اجازه دهيد در آنجا توپبازي کند يا خوراکي بخورد. اين کار کمک ميکند تا با فضاي دبستان آشنا شود.
5. براي او امتيازي در محيط مدرسه قائل شويد. مثلا خوراکياي که کمتر برايش ميخريديد، در مدرسه تهيه کنيد (چيز خاصي که به علت قيمت بالا يا هر دليل ديگر کمتر تهيه ميکرديد) تا کودک فکر کند مدرسه امتيازهايي دارد که با ماندن در خانه به آنها دسترسي پيدا نميکرده است. درواقع اين پاداش کمک ميکند تا محيط برايش دلپذيرتر شود.
چه موقع اضطراب نگرانکننده است؟
گاهي علايم اضطراب جدايي شديد است و کودک در خواب کابوس ميبيند. مثلا خواب ميبيند دزد او را برده يا هر چقدر ميگردد، مادرش را پيدا نميکند. بهطور کلي مضمون خوابها، از دست دادن است در صورتي که کابوسها با علايم جسمي مثل دردهاي شکمي و سردرد همراه شود به درمان دارويي نياز دارد البته يادآوري ميکنم دانشآموزان کلاس اول اين علايم را بهصورت خفيف دارند و يک ماه اول زمان انطباقي محسوب ميشود.
نقش معلمان چيست؟
دادن بعضي از اطلاعات درباره مشکلات کودک، به ضرر او تمام ميشود. بارها ديدهايم اين صداقت باعث شده است تا کودک را ثبتنام نکنند ولي درباره اضطراب ميتوان از معلماني که صبورتر هستند و از نظر عاطفي ميتوانند با کودک رابطه برقرار کنند، کمک خواست. اين معلمان ميتوانند محيط را براي کودک قابل پذيرش کنند.