افزایش گزارشات مربوط به صدمات و آسیب هایی که به کودکان وارد می شود از جمله سوء رفتار با آنان، استفاده از کودکان به منظور توزیع مواد مخدر و پیامدهای روانی، جسمی و اجتماعی ناشی از این آسیب ها موجب گردیده تا اغلب کشورهای دنیا توجه بیشتری را به این گروه آسیب پذیر جامعه مبذول دارند.
کودک آزاری از جمله آسیب های اجتماعی است که به دلیل گستردگی عوامل ایجاد کننده و تأثیرات عمیقی که این عوامل بر رشد و شخصیت کودک، خانواده و اجتماع می گذارد امروزه به عنوان یکی از اولویت های مسائل بهداشتی و درمانی کشورهای مختلف جهان مطرح می باشد.
از جمله انواع شایع کودک آزاری، آزار جسمانی کودکان است که اغلب اوقات نتیجه تنبیه بدون دلیل و غیر قابل توجیه می باشد.
بررسی ها نشان داده اند مرتکبین کودک آزاری جسمی در 75 درصد موارد والدین کودک (به خصوص مادر) ، 15 درصد سایر وابستگان بوده اند و در 10 درصد از موارد کودک آزاری جسمی، مرتکبین کسانی بودند که از کودک مراقبت می نمایند (مثل پرستار کودک). با توجه به درصد بالای کودک آزاری توسط والدین ،بر آن شدیم مختصری به این موضوع بپردازیم.
وقتی خداوند کودکی را به یک خانواده عطا می کند، او را در کوچک ترین نیازهای طبیعی خود نیازمند و وابسته به والدین خود گردانده و لذا گریه زبان گفتاری او و پنجره ارتباطی وی با دنیای اطراف و والدین است. او در هنگام سرما، گرما، گرسنگی، تشنگی و ... گریه می کند و از این طریق وضعیت خود را به اطرافیان اعلام می دارد. گریه ای که چندان خوشایند نیست و حتی امکان دارد اطرافیان را عصبی کند اما مسلما والدین دلسوز و پر حوصله نه تنها از این مساله آزرده نمی شوند بلکه با مهر و محبت و با کمال علاقه به این نیازهای کودک خود پاسخ می دهند.
اگر کودک در محیطی آرام و در خانواده ای سالم متولد شده باشد، تمام این علایم رفتاری طبیعی انگاشته شده و والدین عاشقانه به نیازهای فرزند خود پاسخ می دهند اما گاه مشاهده می شود که کودکان ضعیف و ناتوان، در خانواده خود به علت بروز همین رفتارهای طبیعی مورد ضرب و جرح و آزارهای جسمی قرار بگیرند. حتما هر از چند گاهی در صفحات حوادث و روزنامه ها خبرهای دردناکی از این دسته مطالعه نموده اید و این سوال در ذهن شما نقش بسته که براستی چگونه یک مادر یا پدر می توانسته چنین آسیبهای جدی به فرزند خود وارد آورد؟
در موقعیتهای بی قراری و حالات هیجانی، بزرگسالان احساس خشم کرده و این احساس خشم منجر به رفتارهای پرخاشگرانه می گردد. در چنین شرایطی به نظر می رسد که افراد نیازمند یک کمک و همراه هستند به خصوص اگر صاحب فرزند باشند چرا که خشم و عصبانیت والد ممکن است پیش از همه متوجه فرزندان خانواده شود
هر چند که احساسات و هیجانات چاشنی زندگی ما انسانها هستند اما در بسیاری از مواقع، بی توجهی به منطق و شناخت، موجبات پشیمانی را به بار آورده، سبب می شود صدمات و خسارات گاه جبران ناپذیری به خود یا فرزندانمان بزنیم
برای همه ما انسانها، هیجان بخش مهمی از زندگی مان را به خود اختصاص داده است. گاه ممکن است ما انسانها به محرکهای محیطی خود به صورت کاملا هیجانی پاسخ داده و از عقل و منطق خود فاصله بگیریم. هر چند که احساسات و هیجانات چاشنی زندگی ما انسانها هستند اما در بسیاری از مواقع، بی توجهی به منطق و شناخت، موجبات پشیمانی را به بار آورده، سبب می شود صدمات و خسارات گاه جبران ناپذیری به خود یا اطرافیانمان بزنیم. در این میان به نظر می رسد که کودکان بیش از هر کس دیگر در معرض این دسته تهدیدات قرار دارند چرا که توان و قدرت دفاع از خود را نداشته و ضعیف هستند بنابراین بیشتر می توانند در معرض آسیبهای جسمی ناشی از خشونت بزرگسالان به خصوص والدین خود قراربگیرند.
به همین علت در بسیاری از کشورهای دنیا، نهادهای آموزشی، گروههای حمایتی و نمایندگی های حمایت از کودکان تاسیس شده است تا از کودکان در برابر آزار جسمی و جنسی حمایتهای لازم صورت گیرد و به والدین هشدار داده شود که چگونه این موقعیتها را شناخته و بتوانند در برابر شرایط پر استرس و عصبی کننده واکنش مناسب نشان دهند.
گاه استرسهای زندگی وضعیت ذهنی و جسمی انسانها را چنان تحت تاثیر قرار می دهد و تحریک می کند که افراد کنترل خود را از دست داده و ممکن است به هر کسی از اطرافیان خود آسیب وارد کنند. در موقعیتهای بی قراری و حالات هیجانی، بزرگسالان احساس خشم کرده و این احساس خشم منجر به رفتارهای پرخاشگرانه می گردد. در چنین شرایطی به نظر می رسد که افراد نیازمند یک کمک و همراه هستند به خصوص اگر صاحب فرزند باشند چرا که خشم و عصبانیت والد ممکن است پیش از همه متوجه فرزندان خانواده شود.
شناخت این حالات هیجانی منفی و راه اندازهای خشم و عصبانیت می تواند به شما کمک کند تا مانع از ارتکاب یک اشتباه بزرگ یعنی آزار جسمی به فرزندتان شوید. زیرا یک والد عصبی و خسته، امکان دارد در حین عصبانیت هر واکنش نادرست و منفی را از خود بروز دهد. بنابراین در چنین شرایطی از یک دوست، اعضای خانواده، والدین و برای نگهداری از فرزندتان کمک بگیرید تا حالات روحی و عصبی شما به وضع اول باز گردد.
* خارج شدن از محیط پر استرس، ورزشهای آرام مانند پیاده روی و.. در بهبود شرایط روحی و ذهنی شما نقش بسزایی دارد.
* اگر شما نیازمند زمانی برای آرام شدن هستید، حتما با مسئول خود صحبت کرده و از مرخصی استفاده کنید و اوقاتی را در کمال آرامش در کنار خانواده خود بگذرانید. از همسر، اعضای خانواده، دوستان و... برای نگهداری از فرزندان کمک بگیرید. مثلا ممکن است فرزندان شما نیازمند گردش و تفریح باشند و شما نتوانید این کار را انجام دهید اما شاید اطرافیان شما بتوانند این وقت را برای فرزندان شما اختصاص دهند.
* بیاموزید که چگونه از بروز خطرات مهلک، جلوگیری کنید. مطالعه کنید تا بیاموزید که چگونه می توانید شرایط منفی را تبدیل به شرایط مثبت کنید. زمانهایی را صرف بازی کردن با بچه ها و یا خواندن کتاب برای آنها کنید. به فرزند خود بیاموزید که شما همیشه نمی توانید شاد و خندان باشید و ممکن است در زمانهایی دچار خشم گردید. به فرزند خود توضیح دهید در شرایطی که بزرگسالان خسته و عصبی هستند، چگونه باید رفتار کنند.
* از طرف دیگر همیشه این مساله را در ذهن داشته باشید که فرزندان شما کودک هستند و یک کودک همیشه نمی تواند عصبانیت شما را درک کند. بچه ها گریه می کنند، سر و صدا به راه می اندازند و یا بسیاری از کارهای دیگر را انجام دهد که شما را واقعا عصبی کند اما شما به عنوان یک والد مهربان باید بدانید که بچه ها خواهان عشق و محبت و حمایت از شما هستند. اگر آنها احساس خوبی نداشته باشند، آن قدر گریه و بی قرار ی می کنند تا احساساتشان بهتر شود. بنابراین فراموش نکنید که در بذل عواطف و احساسات به آنها کوتاهی نکنید.
* کودکان حافظه قوی دارند و آنچه را شما انجام می دهید به خوبی در ذهن خود نگهداشته و به کار می برند. روشهایی که شما در زندگی برای حل مساله به کار می گیرید و یا واکنشهایی که در هنگام عصبانیت به کار می برید، همگی در ذهن آنها نقش بسته و مورد استفاده قرار میگیرند. بنابراین سعی کنید در رفتار و عملکرد خود روشهای درست کنترل احساسات و هیجانات را به کودک خود بیاموزید.
* زمانهایی را صرف شناخت دنیای کودکان کنید. بخشی از اوقات فراغت خود را صرف ارتباط با کودکتان کنید، به برنامه های مدرسه اش رسیدگی کنید و یا در مورد نیازهای دنیای کودکان مطالعه کنید. تصور نکنید اگر مادر یا پدر یک یا دو فرزند هستید همه چیز می دانید و به دنیای کودکان اشراف کامل دارید.شاید لازم باشد برای اینکه یک والد خوب باشید از متخصصین کمک بگیرید، مطالعه نمایید و یا با افراد مجرب و قابل اعتماد مشورت نمایید.