والدین گرامی ! قصد داریم حقایقی از دوران نوجوانی را برایتان بازگو نمائیم که متاسفانه ، شما مجبورید آنها را بپذیرید - چه بخواهید و چه نخواهید - مثلا اینکه : " ناسازگاری و رفتار غیر قابل پیش بینی نوجوان شما ، کاملا طبیعی است . از کلیشه سازی اجتناب کنید
دختری پانزده ساله می گوید :
« نمی توانم با مادرم صحبت کنم . بیش از اندازه حساس است . به جای اینکه به من کمک کند ناراحت می شود ، چشمانش پر از اشک می شود ، صورتش انگار که می گوید : کوچولوی بیچاره من ، باور کن مشکل تو مرا بیش از خودت آزار می دهد. »
برای مفید واقع شدن ، باید بی آنکه تحت تأثیر روحیه فرزندانمان قرار گیریم ، کاری در حقشان انجام دهیم . باید بی آنکه عصبانی ، هراسناک و گیج شویم ، به فرزندانمان راه برخورد با عصبانیت ، هراس و گیجی را بیاموزیم . البته این متضمن آن است که ما خودمان بر روی کنترل خشم و هیجانات خود کار کرده باشیم.
عبارتی مثل « وقتی من سن تو بودم » بلافاصله گوش شنوای نوجوان را به روی حقایق می بندد . موضع تدافعی می گیرد و اخلاق گرایی و نصیحت هایمان را باگوش نکردن پاسخ می دهد . علاقه ای به شنیدن اینکه در دوران کودکی ، ما ، چه بچه های مودب و خوبی بوده ایم و لاجرم آنها چه بچه های بدی هستند ، ندارند . حتی اگر به صحبتهایمان گوش کنند ، هرگز قبول نمی کنند که ما در دوران کودکی اینهمه سخت کوش ، باشعور ، باهوش ، زرنگ و درس خوان و مودب بوده ایم . برای آنها حتی تصور اینکه ما هم روزگاری جوان بوده ایم دشوار است .
آب و تاب ندهید
پسری هفده ساله می گوید :
« مادرم دکترای روان شناسی دارد . وقتی ازش سوال می کنم به جای جواب ، نطق می کند . ساده ترین مطالب را به یک تحقیق تمام عیار مبدل می سازد . برای هر سئوال کوتاه ، پاسخی مفصل دارد . سعی می کنم تا حد امکان از او فاصله بگیرم ، سخنرانی هایش وقتم را می گیرد . ای کاش می توانست منظورش را با چند جمله و پاراگراف شرح دهد ، اما صحبتش با چند فصل هم تمام نمی شود . »
دختری شانزده ساله می گوید :
« برای پدرم همه چیز مهم است غیر از روحیه و حال آدم . اصلا نمی داند که احساس و روحیه یعنی چه . در لفافه صحبت کردن هم هیچ فایده ای ندارد . حتما باید موضوع را رک و پوست کنده تحویلش بدهی و گرنه غیرممکن است که منظورت را بفهمد . تا دلت بخواهد حرف می زند و سخنرانی می کند ، انگار نه انگار که کسی به حرف او گوش نمی دهد . بی توجه به خستگی دیگران کارش را می کند و حرفش را می زند . آنقدر صحبت می کند که اصل موضوع را فراموش می کند . اشکال اینجاست که خیال می کند نتوانسته منظور خود را آنطور که می خواهد توضیح دهد . صحبت می کند اما صحبتش بی ارتباط است ، مرتب حرف می زند و نصیحت می کند و درس می دهد .»
بدون محبت و علاقه و مهربانی ، کاری از پیش نمی رود . بعضی از والدین می خواهند به هر ترتیب که شده ، درستی نظر خود را ثابت کنند . روش حساب نشده ای است که به رنجش و دلخوری می انجامد . با برخورد خصومت آمیز ، حقایق ، مجاب کنندگی خود را از دست می دهند
ضد و نقیض حرف نزنید
صحبتهای ضد و نقیض پدر و مادر، نوجوان را گیچ می کند . مادری در جواب درخواست پسر هجده ساله اش می گوید :
« بله ، حتما می توانی با دوستانت به مسافرت یکروزه بروی . حتما خوش خواهد گذشت . البته مرا که می شناسی ؛ وقتی بیرون هستی خوابم نمی برد.»
در اصل گفته دو پهلوی مادر ، پسر را گیج می کند . برای احتراز از این موقعیت ، پیام پدر و مادر باید تنها یک مفهوم را انتقال دهد .
بهتر بود مادر اینگونه جواب می داد :
« باید درباره اش فکر کنم . فردا صبح جواب قطعی ام را به تو می دهم . ساعت نه از من بپرس .»
مادر به درخواست پسرش فکر می کند. درباره افرادی که همسفر فرزندش هستند اطلاعاتی به دست می آورد و بالاخره یا با طیب خاطراجازه می دهد و یا با اطمینان او را از عواقب کار مطلع می سازد ، نارضایتی خود را علنا ابراز می کند و سرانجام تصمیم را به عهده ی خودش می گذارد .
در اصلاح حقایق عجله نکنید !
نوجوان اغلب ، نسبت به اصلاح گفته هایش واکنشی نامناسب نشان می دهد . با این کار امکان آموزش و جلب دوستی او را از بین می برید . کاری می کنید که نه به حرف کسی گوش کند و نه قدمی در راه اصلاح خویش بردارد .
نوجوانی می گفت :« می دانم که پدرم درست می گوید ، حق با اوست ، اما ای کاش گاهی هم اشتباه می کرد .»
نوجوان دیگری می گفت :« پدرم ذاتا مصلح آفریده شده ، اگر کاری را به سلیقه خودم بکنم ناراحت می شود . در هر کاری پیشنهاد بهتری دارد – پیشنهاد خودش . از این کار او متنفرم . از پیشنهاد هایش جانم به لب رسیده ، ترجیح می دهم اشتباه کنم و کار درست او را انجام ندهم .
از تلخ زبانی کاری ساخته نیست
در مناسبات خانوادگی ، "حقیقت " ، به خودی خود سلاح تعیین کننده ای نیست . بدون محبت و علاقه و مهربانی ، کاری از پیش نمی رود . بعضی از والدین می خواهند به هر ترتیب که شده ، درستی نظر خود را ثابت کنند . روش حساب نشده ای است که به رنجش و دلخوری می انجامد . با برخورد خصومت آمیز ، حقایق ، مجاب کنندگی خود را از دست می دهند .
به خلوت نوجوان احترام بگذارید
نوجوان محتاج خلوت است تا زندگی را از آن خود بسازد . احترام به این خلوت ، نشانه ارجی است که برای آنها قایل می شویم تا مستقل از ما رشد کنند . بعضی از پدرها و مادرها بیش از حد کنجکاوی می کنند ، ایمیل های نوجوان خود را چک می کنند و به صحبتهای تلفنی او گوش می دهند . این کارها ، دخالت های بیجایی است که گاه به دلخوری ابدی منجر می شود . نوجوان احساس بی صداقتی و دخالت بی مورد می کند . در نظر او این دخالت و این تجاوز توهین و بی احترامی است . بگفته یک دختر خانم :« می خواهم از دست مادرم به خاطر عدم رعایت شئونات مادری ، به دادگاه شکایت کنم . قفل کشو میز مرا باز کرده و یادداشتهای روزانه ام را خوانده است .»
پسر شانزده ساله ای شکایت می کرد که :«مادرم برای من کمترین احترامی قایل نیست . در کارهای خصوصی ام دخالت می کند و حق و حقوقی برایم قایل نیست به اتاقم می رود ، به کشوهای میزم سرکشی می کند و به این بهانه که نمی تواند بی نظمی را تحمل کند ، همه اشیای اتاق را به سلیقه خودش مرتب می کند . ای کاش اتاق خودش را مرتب می کرد و دست از سر اتاق من برمی داشت . هر وقت میزم را مرتب می کند به عمد آنرا به هم می ریزم ، اما مادرم دست بردار نیست .
احترام به این خلوت مستلزم فاصله است و این چیزی که تحملش برای پدر و مادر دشوار است که به جای آن نزدیکی و دوستی و یکی بودن را ترجیح می دهند و در نتیجه کارشان به خلوت شکنی و دخالت می کشد . اما راهی که این دسته از والدین پیش می گیرند لزوما به احترام متقابل نمی انجامد . برای ایجاد حس احترام متقابل ، پدر و مادر و نوجوان ، به کمی فاصله نیازدارند . می توانند بی آنکه بیش از حد به هم نزدیک شوند ، با هم زندگی سعادتمندی داشته باشند . توجه داشته باشید که نه نوجوانها از آنِ پدر و مادر هستند و نه پدر ومادر از آنِ نوجوان ، هر کدام به خود تعلق دارند .
پیش بینی نکنید
بسیاری از والدین از آن می ترسند که فرزند نوجوانشان بالغ و عاقل نشود و دانسته و ندانسته بر سر هر بهانه موضوع را با او در میان می گذارند :
« تا صبح سر وقت از خواب بیدار نشوی شغلی پیدا نمی کنی .»
«اگر کلمات را درست ننویسی کسی استخدامت نمی کند . عملا نشان می دهی که بیسواد هستی .»
« با این خط بد حتی نمی توانی چک دریافت حقوق ایام بیکاری ات را امضا کنی .»
اما با کمال تاسف پدر و مادر با این پیش بینی ها به جایی نمی رسند . با این سیاست نمی توانیم نوجوانهایمان را برای آینده آماده کنیم . به جای پیش بینی های حساب نشده ، چه بهتر که آنها را برای برخورد با مشکلات موجود مسلح کنیم . نظر به اینکه نوجوان ما در سالهای آینده با انواع و اقسام مشکلات روبرو می شود ، بسیج او برای مقابله با این مشکلات ( بی مهری همسر ، بی معرفتی دوست ، خیانت ، بدرفتاری معلم ، مرگ اقوام یا دوستان و غیره و غیره ) کار دشواری است .
برنامه ریزی برای برخورد با این قبیل مشکلات کار بی مفهومی است . از صحبتهایی مثل :« ببین پسرم ، مواظب باش ، گاهی اوقات ممکن است در عشق شکست بخوری ، ممکن است مورد بی مهری قرار بگیری ، بهتر است از همین حالا خودت را آماده کنی . » و یا « تنها به یک دوست اکتفا کردن کار درستی نیست . ممکن است تنهایت بگذارد و دوست دیگری انتخاب کند . باید دوستان متعددی داشته باشی تا هرگز تنها نمانی .» یا « تو که اینهمه این قناری را دوست داری می دانی اگر بمیرد چه می کنی ؟حتما می دانی که قناری هاهم عمر جاودانه ندارند . بالاخره قناری تو هم می میرد . باید از حالا خودت را برای این واقعه آماده کنی » در نهایت کاری ساخته نیست .
هر نوجوان باید در برخورد با بحرانهای زندگی راهی از آنِ خود بیابد . سکوت محبت آمیز ما بهترین حمایتی است که از او می کنیم . از پند و نصیحت در این جا کاری ساخته نیست . منطق و استدلال هم خریداری ندارد . گاه گوشزد های ملایم را به حساب توهین شخصی می گذارند .
و در انتها ، قاعده ای که اشاره به آن مفید خواهد بود :
"کاری کنید که نوجوان تان در سایه محبت و احترام شما والدین گرامی ، راهش را خودش به تنهایی پیدا کند . "