شايد مفيد واقع شود که برخي از سرچشمه هاي اضطراب در کودکان را توصيف کنيم و چندراه براي غلبه بر اضطراب ارائه دهيم.
ترس از رها شدن يکي از سرچشمه هاياضطراب
بزرگترين ترس کودک اين است که والدين او رادوست نداشته باشند و رهايش کنند. چنانکه روانشناسي آن را بطور برجسته اي در کتاب – شرق بهشت- نشان مي دهد:
بزرگترين وحشتي که يک کودک مي تواند داشتهباشد اين است که دوست داشته نشود، و طرد شدن دوزخي است که از آن وحشت دارد ... وطرد شدن خشم را با خود مي آورد و خشم نوعي جنايت را که شکل انتقام دارد ...
کودکي، که عشقي را که آرزويش بود، دريافت نکرد، گربه را با لگد مي زند و احساسگناه پوشيده خود را پنهان مي سازد. و يکي ديگر آن قدر مي دزدد که پول محبوبش ميسازد. و کودکي ديگر دنيا را فتح مي کند و هميشه گناه و انتقام و گناه بيشتر.
هرگز نبايد کودکي را با طرد کردن تهديد کرد. چه بعنوان شوخي و چه بعنوان خشم،نبايد به کودک هشدار داد که طرد خواهد شد. بارها در خيابان يا در سوپر مارکت، ازدور مي شنويم که مادري خشمگين به کودک خود که وقتش را تلف کرده است جيغ زنانميگويد: اگر همين الان نيايي اينجا ، همين جا ولت مي کنم و مي روم.
اين نوع گفتار، ترس هميشه در کمين رها شدن را برخواهد انگيخت و کودک را بيش ازپيش در خيال تنها رها شدن در دنيا فرو خواهد برد.زماني که اتلاف وقت کردن کودک رانمي توانيم تحمل کنيم، بهتر است دستش را بگيريم و او را با خود بکشم تا اينکه باسخنان خود او را تهديد کنيم.
بعضي از کودکان اگر از مدرسه به خانه باز گردند و مادرشان را در خانه نيابند، بهوحشت مي افتند. اضطراب خاموش آنها از رها شدن خيلي زود بيدار مي شود. بهتر است مادربا استفاده از يک يادداشت براي کودک پيغام بگذارد و جايي را که رفته است بهکودک اطلاع بدهد.( در نظر داشته باشيد که نوشته را در جايي قرار دهيد که کودک يقينامتوجه آن بشود.)
هرگز نبايد کودکي را با طردکردن تهديد کرد. چه بعنوان شوخي و چه بعنوان خشم، نبايد به کودک هشدار داد که طردخواهد شد
هنگامي که فراز و نشيب هاي زندگي ما را به اجبار از کودکان خردسالمان جدا ميکند، بايد براي اين جدايي زمينه سازي کرد. براي بعضي ازوالدين دشوار است به کودکبفهمانند که آنها براي عمل جراحي، تعطيلات، يا براي انجام وظيفه اي اجتماعي از خانهدور خواهند بود. آنها بخاطر ترسي که از عکس العمل کودکشان دارند، هنگام شب يا وقتيکه کودکشان در مدرسه است، يواش از خانه خارج مي شوند و يکي از خويشاوندان و يا يکپرستار بچه را در خانه مي گذارند که موقعيت را براي کودکشان توضيح دهد.
اگر کودکان را از قبل براي دوري از مادر آماده سازيم آنها خواهند توانست که فشارناشي از اين جدايي را آسانتر تحمل کنند. آماده سازي پر محتوا به چيزي بيشتر ازتوضيحات لفظي پيش پا افتاده نياز دارد. براي آنکه به آماده سازي پر محتوا جامه عملبپوشانيم ، بايستي از طريق همان زبان مخصوص کودکان در بازي ها و دنياي اسباب بازيها با آنها ارتباط برقرار کنيم.
اگر کودکان را از قبل براي دوري از مادر آماده سازيم آنها خواهند توانست که فشارناشي از اين جدايي را آسانتر تحمل کنند. آماده سازي پر محتوا به چيزي بيشتر ازتوضيحات لفظي پيش پا افتاده نياز دارد. براي آنکه به آماده سازي پر محتوا جامه عملبپوشانيم ، بايستي از طريق همان زبان مخصوص کودکان در بازي ها و دنياي اسباب بازيها با آنها ارتباط برقرار کنيم.
اضطراب ناشي از احساس گناه
والدين، آگاهانه و نا آگاهانه در کودکان احساس گناه پديد مي آورند. احساس گناه،همچون نمک، عنصري مفيد براي آب و تاب دادن به زندگي است، ولي نبايد جريان اصلي درزندگي باشد. وقتي کودک از يکي از اصول رفتاراجتماعي يا اخلاقي سرپيچي مي کند، آن وقت جايي هم براي مذمت و احساس گناه وجوددارد. با اين وجود، کودک وقتي از داشتن احساسات منفي يا افکار ناپسند منع مي شود،به ناچار احساس گناه و اضطراب خيلي زيادي خواهد داشت.
براي مانع شدن از احساس گناه غير ضروري، والدين همچون يک مکانيک خوب که با ماشينخراب سر و کار دارد، بايد با سرپيچي ها و نا فرماني هاي کودک برخورد کنند. مکانيک،صاحب ماشين را خجالت زده نمي کند. او چيزي را که بايد تعمير شود به صاحب ماشين ميگويد. مکانيک از سر و صداهاي عجيب و غريب ماشين انتقاد نمي کند، بلکه از آن سر وصداها براي پيدا کردن عيب ماشين استفاده مي کند.
براي کودکان دلخوشي بزرگياست که در باطنشان بدانند واقعا آزادند آنطور که دوست دارند فکر کنند و در خطر ازدست دادن محبت و موافقت والدينشان قرار نگيرند
براي کودکان دلخوشي بزرگي است که در باطنشان بدانند واقعا آزادند آنطور کهدوست دارند فکر کنند و در خطر از دست دادن محبت و موافقت والدينشان قرار نگيرند،اظهاراتي نظير آنچه در زير آمده مفيد واقع خواهد شد.
((تو يک جور احساس مي کني،اما من جور ديگر، ما درباره اين موضوع احساسات متفاوتيداريم)) بنظرت مي آيد که نظرت درست است ولي نظر من اين نيست. من به نظر تو احتراممي گذارم، اما خودم نظر ديگري دارم.))
اختلاف بين پدر و مادر ، يکي ديگر از سرچشمه هاياضطراب
وقتي والدين با هم نزاع مي کنند کودکان مضطرب مي شوند و احساس گناه مي کنند براياين مضطرب مي شوند که محيط خانه شان مورد تهديد واقع شده است و احساس گناه مي کنندزيرا در اين اختلاف خانوادگي نقشي واقعي يا خيالي داشته اند. حال قابل توجيه باشديا نباشد، کودک احساس مي کند که او سبب اختلاف بين پدر و مادر بوده است.
کودکان در جنگ داخلي اي که بين والدين روي مي دهد، بي طرف نمي مانند، آنها ياجانب پدر را مي گيرند يا جانب مادر را، عواقب اين جنگ داخلي هم به رشد صفات شخصيتيکودک صدمه مي رساند و هم به رشد جنسي رواني او. وقتي پسري پدرش را طرد مي کند يادختري مادرش را، ان پسر و دختر مدل مناسبي نخواهد داشت تا خود را با ان وفقبدهند.طرد شدن از طريق بيزاري نسبت به همانندي با صفات شخصيتي و نسبت به تقليد ازرفتار والدين نشان داده مي شود.وقتيپسري مادرش را طرد مي کند، يا دختري پدرش را، آن دختر و پسر ممکن است با احساس ظن وخصومت نسبت به تمام اشخاص جنس مخالف بزرگ شود.
اضطراب ناشي از دخالت در فعاليت هاي بدنيکودک
امروزه در بيشتر خانواده ها کودکان خردسالبه خاطر کمبود جا براي فعاليت هاي حرکتي دچار نااميدي و ياس مي شوند. آپارتمان هايکم فضا و اسباب و اثاثيه گرانبها شديدا مانع از بالا و پايين پريدن و اين طرف و آنطرف دويدن کودک مي شوند. اين محدوديت ها معمولا در اغاز زندگي کودک شروع مي شوند. به کودک اجازه نمي دهند که در کالسکه اش بايستد، به کودک نوپا اجازه نمي دهند که ازپله ها بالا برود، يا نمي گذارند که در اتاق نشيمن بدود.
کودکان، که بخاطر اين محدوديتها دچار نوميدي مي شوند تنشي را در خوذد ذخيره ميکنند که باعث پديد آمدن اضطراب مي شود. کودکان خردسال نياز دارند که تنش خود را بافعاليت هاي بدني آزاد کنند. آنان به فضايي براي دويدن و به اشياي کافي براي بازيکردن نياز دارند. آنان به يک اتاق يا حياط احتياج دارند تا آزادانه به فعاليتبپردازند و در عين حال از لحاظ رواني نيز آسايش داشته باشند.