روانشناسان امروزه دیدگاه گستردهتری از جهان کودک و آنچه در آن میگذرد را عرضه داشته و تأکید خاصی بر آموزش و پرورش دوران کودکی و نقش مهم آن در زندگی آینده دارند به طور مثال «بلوم» از پژوهشهای خود نتیجه میگیرد که حدود 50 درصد از رشد هوشی کودک از بدو تولد تا 4 سالگی، حدود 30 درصد از 4 سالگی تا 8 سالگی و 20 درصد از باقیمانده در فاصله 8 تا 17 سالگی شکل میگیرد.
نتیجه پژوهشها در مورد رشد هوش کودک نشان میدهد همانطور که بهبود شرایط بهداشتی و تغذیهای میتواند بر روی رشد جسمانی فرد نافذ بوده و آن را روز به روز بهتر گرداند، بهبود شرایط محیطی نیز امکان رشد هوشی کودک را هر چه بیشتر فراهم میسازد به این معنا که شرایط محیطی مساعدتر، امکان استفاده از تواناییهای بالقوه وراثتی را افزونتر و سادهتر میسازد. در این راستا بازی یکی از عواملی است که بایستی مورد نظر قرار گیرد.
بازی کردن یک فعالیت لذتبخش است که در برگیرنده افراد، اشیا و تحرک میباشد. هر چیزی از فوت کردن حبابهای صابون به اطراف گرفته تا خواندن یک قطعه شعر، نوعی بازی محسوب میشود. تمامی والدین از این حقیقت آگاه هستند که بازی میتواند شامل هر فعالیتی باشد که کودک با اشیای اطراف خود انجام میدهد.
اهمیت بازی
کودک بدون بازی و بازیچه مانند ماهی بدون آب است. از نظر حیاتشناسی، بازی وسیله سلامت جسم و پرورش حواس است. زیستشناسی نیز بازی را برای رشد اجتماعی و تکامل موجود زنده لازم میشمارد، جامعهشناسان بازی را برای رشد اجتماعی کودکان ضروری میدانند و به نظر روانشناسان بازی فعالیت منحصر به فرد آدمی است.
فوائد بازی
بازی برای طفل نقش حیاتی دارد، کودک آنچنان بدان علاقمند است که حتی پس از کارهای طولانی و خستهکننده به آن پناه میبرد و خستگی خود را با نشاط ناشی از آن رفع و جبران میکند.
بازی موجبی برای پرورش روح و سببی برای سرور و انبساط خاطر کودکان است، در سایه آن صفات اخلاقی و اجتماعی فراوانی را میتوان به او آموخت و نیز میتوان روح همکاری، دوستی، صمیمیت، فرماندهی و انضباط را در او پدید آورد.
در ضمن بازی میتوان به کودک درس اخلاق داد ضوابط و مقررات را به او تفهیم کرد، قواعد و راه و رسم زندگی را به او آموخت و از او عملاً خواست که رعایت حال جمع را کرده و اصول و ضوابط مورد قبول جامعه را پذیرا گردد.
کودک در ضمن بازی درمییابد که برای موفقیت نمیتواند تکروی کند، اگر بخواهد در کار و زندگی خود موفق باشد لازم است فعالیت خود را در جهت درخواست دیگران سوق دهد و در طریق ایجاد وضع مطلوب باشد.
بازی در گروه باعث پرورش وجدان فردی است که در زندگی کودک نقش عمدهای بازی میکند، حدود آزادی او را مشخص مینماید راههایی که برای ادامه حیات باید برگزیند، برای او معین مینماید.
به اعتقاد روانشناسان، اطلاعاتی که کودک از طریق بازی کسب میکند نه تنها برای زندگی فعلی او بلکه با زندگی آینده او ارتباط مییابد. بازی فرایندی است که آمادهسازی کودک را برای آینده مشخص میکند
ضرورت بازی
به اعتقاد پیاژه، نوزاد، موجودی فعال و مبتکر رفتار است. طفل به سرعت تمایز بین خصوصیات محیط نزدیک خویش را میآموزد و به انطباق رفتار خویش در جهت الزامات آن میپردازد.
مشاهدات مختلف گویای این امر است که کودکان از بدو تولد شروع به بازی میکنند و آنگاه با افزایش سن و کسب تجربه، نوع بازی خود را تغییر میدهند.
در اوائل تولد، بدن کودک مرکز بازیهاست. کودک با اعضای بدن خود به بازی میپردازد و در واقع بیش از آنکه ما به حرکات او به عنوان بازی نگاهی بیندازیم، او بازی خود را همراه با مجموعهای از اکتشافات و تکرارها، تکان دادن اعضای حرکتی، ادراکات حسی همراه با حرکات محیطی از قبیل صداها، مزهها و غیره مشروع مینماید و از تجربه آنها لذت میبرد. حرکت چشمها و صدا درآوردنها، همگی آغازگر بازی کودک است.
به اعتقاد روانشناسان، اطلاعاتی که کودک از طریق بازی کسب میکند نه تنها برای زندگی فعلی او بلکه با زندگی آینده او ارتباط مییابد. بازی فرایندی است که آمادهسازی کودک را برای آینده مشخص میکند.
بازی برای تحول شناختی، عاطفی، اجتماعی و جسمانی کودک ضرورت تام دارد بازی طریقه یادگیری کودک درباره بدن خود و دنیای پیرامون است بازی وسیلهای برای سازندگی کودک است. او از طریق بازی یاد میگیرد ابداع میکند و تجربه نماید.
بازی رشد هوشی را تسریع میکند در این صورت آشنا کردن کودک با بازی و محرک بازی یکی از عواملی است که رشد شناختی کودک را تسهیل میکند بازی برای رشد مهارتهای ذهنی، اساسی است.کودکان در بازی میتوانند بدون دخالت دیگران تجربه بیندوزند و دراین ضمن تواناییهایی را کسب کنند.
بازی برای آموزش راه زندگی
بسیاری از بازیها برای کودک آموزندهاند. طفل در ضمن آن یاد میگیرد که چگونه در بین جمع زندگی کند. چه ضوابطی را برای زندگی در نظر داشته باشد، در درگیریها در معرکه زندگی چه موضعی و چه راه و روشی را در پیش گیرد.
بازیها افراد را به مقررات و ضوابط زندگی آشنا میکنند، روح سازگاری را در آنها پدید میآورند و فنون زندگی جمعی را عملاً یاد میدهند. کودک در سایه بازی درمییابد که همیشه نمیتواند از طریق اعمال خشم به پیش برود، در همه جا نمیتواند عصبانی شود و نظرات خود را اعمال نماید، همیشه نمیتواند دیگران را وادار به تسلیم خواستههای خود کند بلکه در مواردی هم لازم نیست تسلیم خواستههای دیگران باشد بخصوص که آن خواستهها به حق باشند.
بازی به کودکان میآموزد که زندگی یک داد و ستد است در ازای دریافت خدمتی، باید خدمتی برای دیگران انجام داد، اگر چیزی از کسی میگیریم باید چیزی هم متقلابا به او بدهیم وگرنه اجتماع وجود ما را تحمل نخواهد کرد و ما را افرادی مزاحم و انگل و حتی مفتخور به حساب خواهد آورد.
برخی از بازیها در افراد سازگاری شغلی پدید میآورند و فرد را علاقمند میسازد که تن به کاری و شغلی دهند یا مقدمات آن را فرا گیرند به طوری که در آینده با چشمی باز وارد دنیا کار و مشاغل گردند، نیز آنان در حین بازی درمییابند چه کاری مفید و چه کاری مضر است، چه اقدامی خطرناک و چه اقدامی بیخطر است و بالاخره بازی افراد را وامیدارد که تن به پذیرش و صلح دهند و دریابند که همیشه نمیتوان از راه جبر و فشار سلطه خود را بر دیگران اعمال کرد.
کودک ضمن بازی، راه زندگی کردن در دنیا، معانی و ارزشهای دنیای مادی بزرگسالان را میآموزد و برای رسیدن به هدف برای تلاشهای مستمر خود ارزش قائل میشود.تمام یادگیریها تجربیات و کشفیات کودک بنا به ذوق و سلیقه و توان خاص کودک انجام میشود. از این رو کودکان باید از طریق بازی نمونههای متعدد و پیچیده و ظریف زندگی انسانها و روابط ما بین آنها را تمرین و تکرارنمایند تا آنها را فرا گیرند، زیرا آنها باید در بزرگسالی در زندگی اجتماعی شرکت داشته و نقش محوله را به خوبی انجام دهند.
در واقع هر حرکت پدر و مادر نشانی از آداب و سنن و ایدئولوژی جامعهای دارد که در آن زندگی میکنند، لذا تقلید حرکات والدین و تغییر شکل آن به بازی مناسب در نزد کودکان نیز نشان از ایدئولوژی رایج در جامعه مربوط دارد. کودک در بازی خود به نحوی برداشت خود از محیط زندگانی و آنچه را در محیط خارج وجود دارد، منعکس میسازد و چون نمیتواند از کلام برای بیان مقاصد خود استفاده کند، از نمادهای بازی مدد میجوید.