اما پژوهش هاي جديد نشان مي دهند که درصد قابل ملاحظه اي از کودکان و نوجوانانبه افسردگي هايي از نوع خفيف و يا شديد مبتلا مي شوند . حتي برخي از برآوردهايآماري حاکي از آن است که افسردگي يا "سرماخوردگي رواني "، رايج ترين مشکل ذهنينوجوانان است .
آمار نشان مي دهد که نزديک به 20 الي 35 درصد از نوجوانان به افسردگي خفيف ، 12الي 15 درصد به افسردگي متوسط و نهايتا 5 درصد به افسردگي عميق مبتلا هستند .
مشکلي که اغلب روان شناسان با آن روبرو هستند ، اين است که نوجوانان احساسات خودرا به راحتي بروز نمي دهند ونگرش هاي منفي نسبت به خويشتن را انکار مي کنند .
متاسفانه نوجوانان ، همانند بزرگسالان افسرده ، حالت هايي چون غم و اندوه ،نااميدي از ادامه ي زندگي واحساس بي ارزش بودن خود را به راحتي آشکار نمي سازند . نوجوانان به قدري با خويش درگير مي شوند که اگر علت نارضايتي شان را بپرسيد ، هيچجواب قانع کننده اي حتي براي خودشان ندارند .
بسياري از آنان احساس افسردگي خود را در زير پوششي از بيقراري ، بي حوصلگي ،خودبيمارانگاري و يا حتي مبادرت به اعمالي چون خشونت ، روابط جنسي و بزهکاري کتمانمي کنند .
نشانه هاي افسردگي در زمان بلوغ جنسي به اوج خود مي رسد . مشکلات افسردگي دردوره ي نوجواني ، مشکلات آتي در عملکرد تحصيلي ، زندگي زناشويي و غيره را پيش بينيمي کند.
در ادامه ي مقاله سه نوع ، يا سه درجه افسردگيرا که در بالا اشاره شد موردبررسي قرار مي دهيم :
نوع خفيف افسردگي :مربوط بهنوجواناني است که احساس خلاء و پوچي مي کنند . نوجواناني کههميشه مضطرب و پريشانهستند و بيشتر شبيه به آدم هاي ماتم زده و عزادار هستند ، تا نوجوانان پرنشاطواميدوار . علت اين نوع افسرگي خفيف که شايد اکثر نوجوانان را تا حدي درگير خود ميکند ، همان حالت تعليق ميان کودکي و بزرگسالي است . همان احساس خلاء ناشي از پشتسرگذاشتن کودکي و نرسيدن به شخصيت بزرگسالي.
در نوع متوسط افسردگي : نوجوانانعليرغم تلاش براي رسيدن به هدف ، با شکست مواجه مي شوند . اين افراد خود را ناتوانو بي لياقت فرض مي کنند . احساس مي کنند شايستگي رسيدن به اهداف شان را ندارند . اين تعريف در اصطلاح روان شناسي " درماندگي اکتسابييا آموخته شده " ناميده مي شود . اين نوع از افسردگي ، راه رفتن بر لبه ي تيز تيغي است که اگر درمان نگردد ،نوجوان را به سمت خودکشي مي کشاند و اين فکر آزارنده مثل خوره وجودشان را از دروننابود مي کند ؛ زيرا اين نوجوانان نمي توانند راه حل مناسبي را براي مشکلات زندگيخود بيابند .
بسياري از نوجوانان احساس افسردگي خود را در زير پوششي از بيقراري، بي حوصلگي ، خودبيمارانگاري و يا حتي مبادرت به اعمالي چون خشونت ، روابط جنسي وبزهکاري کتمان مي کنند
ناتواني نوجوان افسرده در تجسم آينده اي روشن ، رشد هويت او را مختل مي کند . اين افراد ، پيامد مثبت رويدادها را خارج از کنترل خود مي دانند .
بدترين نوع افسردگي : حالت عميقياست که به افسردگي بزرگسالان شبيه است . جالب اين جاست که عامل اصلي در اين نوعافسردگي ، عامل "وراثت" مي باشد.
عوامل موثر در افسردگي نوجوانان
وراثت
همان طور که اشاره شد ، عامل اصلي در افسردگي ، عامل "وراثت" است . يعني والدين افسرده ، به احتمال بسيار زياد ، فرزندان افسرده اي خواهند داشت ، آنهم از نوع عميق آن .
والدين افسرده ، از آن جا که شيوه ي فرزندپروري ناسازگارانه اي دارند ، متاسفانهدر نتيجه ي تربيت غلط خود ، به خودگرداني هيجاني ، دلبستگي و عزت نفس فرزند خودآسيب مي رسانند .
جنسيت
عامل ديگري که در افسردگي دخيل است ، عامل "جنسيت " و به تبع آن "هورمون ها " است . جنس مونث براي افسردگي مستعد تر است . نوجواناني که داراي صفات زنانه هستند وهمچنين دختران زودرس ، افسرده ترند .
به گزارش مجله آنلاين سايکولوژي تودي، بررسيها نشان ميدهد که به طور معمولتاثير ژنهاي افسردگي در زنان بيشتر از مردان است.
همچنين ممکن است ژنهايي وجود داشته باشند که احتمال افسردگي را در زنان و درپاسخ به محيط متغير هورموني آنها، تشديد ميکنند. براي مثال شواهد پزشکي وآزمايشگاهي وجود دارد که نشان ميدهند گروهي از زنان به ويژه در دوران پس از زايمانو در مرحله پيش از قاعدگي، مستعد افسردگي هستند. اين نوع افسردگي در خانوادههاوجود دارد اما مردان را تحت تاثير قرار نميدهد ؛ چرا که آنها تقريبا هرگز به اينتغييرات هورموني دچار نميشوند.
به طور کلي نوع عوامل موجود در زندگي يک زن ، نقش مهمي در بروز افسردگي ايفاميکنند. عوامل خاصي مانند بچه دار شدن و زايمان، هورمونهاي ژنتيکي و شخصيتي،عوامل بيولوژيکي و رنجهايي که زنان در زندگي خود متحمل ميشوند، همگي در اين زمينهاثرگذار هستند. البته زنان بسياري هستند که با اين عوامل روبه رو شدهاند اما هيچکدام از علائم بيماري افسردگي ، در آنها مشاهده نشده است. بنابراين بروز يا عدمبروز اين علائم تا حد زيادي به فيزيولوژي و مسائل هورموني، تفکرات و شکل زندگي زنانبستگي دارد.
استرس
افسردگي در بين نوجواناني که به دليل فقر مالي ، استرس مداومي راتجربه مي کنند ، بيشتر است . در عين حال اين وضعيت در بين نوجواناني که همزماندستخوش بلوغ شده و مدرسه خود را تغيير مي دهد ، بيشتر مشاهده مي شود .
عوامل زمينه ساز
قطع يک رابطه يا شکست در يک واقعه ي مهم ، مي تواند باعث ايجادافسردگي شود . مثل طلاق ، مرگ والدين يا همسر ، قبول نشدن در کنکور ، ...
به اميد آنکه هميشه جوان باشيم و سرزنده ، نه پير و افسرده .