هنوز اين سوال وجود دارد که آيا رشد کودک تحتتأثير وراثت قرار دارد يا تربيت؟براساس تحقيقات، جريان رشد کودک ميتواند به وسيله عوامل ژنتيک، حوادث پيش از تولد، تأثيرات محيطي متنوع و نيز از طريق رفتار خود کودک و يادگيرياش تحتتأثير قرار گيرد.
تمام اين عوامل از راههاي پيچيدهاي بر يکديگر اثر متقابل ميگذارند. اگر بخواهيم عامل تأثيرگذار مهم از بدو تولد کودک را مورد بررسي قرار دهيم خواهيم ديد که از ديدگاههاي مختلف، کيفيت تعاملات اوليه پدر و مادر با کودک است که شخصيت کودک را در سراسر زندگياش تحتتأثير قرار ميدهد.
در هر گروه از بزرگسالان افرادي با تفاوتهاي شخصيتي و رفتاري يافت ميشوند. برخي از پدر و مادرها هيجانزده هستند؛ برخي بيخيالاند؛ بعضي خجالتي و درونگرا؛ عدهاي هم اجتماعي و پرحرفاند. برخي از پدر و مادرهاي عصبي هنگام تصميمگيري يا رويارويي با مشکل، ناراحت و مردد ميشوند، برخي ديگر به دقت راههاي عملي مختلف را سبک و سنگين ميکنند و بعضي مشتاقانه و حتي خود بهخود ريسک ميکنند (البته اينها ويژگيهايي هستند که تحتتأثير تجربههايي که افراد به دست ميآورند و شرايطي که خود را در آن مييابند، قرار ميگيرند). همه کودکان نيز شبيه يکديگر نيستند اما همگي آنان در دوران نوزادي نياز دارند که مراقبانشان آنها را در آغوش بگيرند، نوازش کنند، با آنها صحبت کنند، برايشان لبخند بزنند و آواز بخوانند. کودکاني که يک به يک اين معادلات را بموقع تجربه نميکنند ممکن است بعدها در زندگيشان دچار مشکلات عاطفي شوند. کودکان مادرها و پدرهاي مهربان، رشد اجتماعي خوبي دارند و تواناييشان براي دلسوزي و همدردي با ديگران زياد است. اگر اين مادرها و پدرها از مهرباني و محبت بهعنوان تقويت کننده رفتار مطلوب کودکشان استفاده کنند راستگويي و صداقت کودکشان افزايش مييابد.
طبق تحقيقات آکادمي پزشکي اطفال آمريکا، پدر و مادر بايد از کودکشان تعريف و او را تحسين کنند، از صحبتهاي مثبت استفاده کرده و خود را علاقهمند به آنچه کودکشان ميگويد نشان دهند. وقتي کودک کاري را انجام داده که پدر و مادر دوست دارند آن را بهترو مرتبتر انجام ميداد بايد از تقويتهاي مثبت مانند تعريف، تمجيد و محبت بهجاي تقويتهاي منفي مانند تنبيه استفاده کنند. نامهرباني و بيعاطفه بودن مادر و پدر در اوايل کودکي موجب مشکلات رفتاري کودک در سالهاي بعدي زندگياش ميشود.
شکست مادر و پدر در ابراز عشق و محبت ميتواند منجر به عزت نفس پايين، رفتارهاي ضداجتماعي، پيشرفت کم تحصيلي و آسيب به سلامت جسماني کودک شود.
اثرات بيتوجهي و ناسزا گفتن والدين بر کودکان
بدرفتاري با کودک مانند ناسزا گفتن و بيتوجهي هر دو ميتوانند بلافاصله يا در طولاني مدت اثرات منفي روانشناختي، جسمي و رفتاري بر کودک بگذارند. کودکاني که نسبت به آنها بيتوجهي ميشود در کنار آمدن با درخواستهاي زندگي احساس حقارت ميکنند و از اينرو نسبت به ديگران بدگمان و متخاصم ميشوند. در نتيجه، ممکن است سبک زندگي آنان شامل انتقامجويي، بيزاري از موفقيت ديگران و انجام دادن هر آنچه احساس ميکند سزاوار آنهاست، باشد. کودکاني که مورد بيتوجهي قرار ميگيرند و به آنان ناسزا گفته ميشود به احتمال خيلي زياد در دلبستگي و عشق دچار مشکل ميشوند و عزت نفس پاييني خواهند داشت. وابستگي زيادي به ديگران پيدا ميکنند و عصبي خواهند شد.
بدرفتاريکردن با خردسالان ميتواند از رشد مغزشان جلوگيري کند و پيامدهاي درازمدتي داشته باشد بهطوريکه توانايي پاسخدهي به مهرباني و حمايت در کودکاني که به باد ناسزا گرفته ميشوند بهطور محدودي رشد ميکند. همچنين آنان ممکن است در برخورد با استرس، تمرکز، توجه و کنترل تکانهها و حرکات ظريف مشکل داشته باشند. خردسالاني که به آنها ناسزا گفته ميشود ممکن است مستعد بيش فعالي، اضطراب و اختلالات خواب باشند. خردسالاني که به آنها بيتوجهي ميشود نمرات کمتري در تواناييهاي شناختي، اجتماعي و عاطفي دريافت ميکنند. به احتمال زياد در زبان بياني و دريافتي تأخير خواهند داشت و در آزمون هوش نمرات پاييني ميگيرند. به علاوه کودکاني که از بدرفتاري رنج ميبرند در خطر بيشتري قرار دارند که بعدها در زندگيشان خشونت را به کار برند و به احتمال زياد چرخه بيتوجهي به کودک را با بدرفتاريکردن با کودکان خودشان ادامه ميدهند.
اثرات آزار دادن و ناراحت کردن کودکان توسط والدين
پدرها و مادرهاي آزاردهنده و اعصاب خردکن باعث ميشوند کودکان رشد شناختي، اجتماعي و عاطفي ضعيفي داشته باشند. اين والدين احساس ميکنند مراقبت و نگهداري از کودکشان در مقايسه با کودکان ديگر سختتر است يا خيلي اوقات که با کودکشان هستند عصبياند و احساس ناراحتي ميکنند. تحقيقات نشان ميدهند که اينگونه کودکان مشکلات رفتاري مانند دعوا کردن، مشاجره کردن يا کتک زدن را بروز ميدهند آنان در آمادگي شناختي براي ورود به مدرسه، توانايي کلامي و بلوغ رواني اجتماعي نمرات پاييني دريافت ميکنند.
کودکان بزرگتر که والدين آزاردهنده دارند مشکلات عاطفي و رفتار عميقي بروز ميدهند. والديني که کودک را زياد آزار ميدهند و ناراحت ميکنند موجب ميشوند حواسپرتي، آشفتگي و خصومت کودک در کلاس بيشتر شود. تحقيقات نشان ميدهد هر چقدر آزار دادن پدر و مادر در مراحل رشدي کودکان زودتر شروع شود بعدها در زندگي اين کودکان، پيامدهاي مسئلهدار و بغرنج قابل پيشبيني خواهد بود. بهتر است اين والدين گاهي اوقات از کودکان خود دور شوند و براي کنار آمدن با استرس خود از ورزش منظم و معاشرت کردن با ديگران کمک بگيرند. والدين در رابطه خود با کودکشان تا حد زيادي از طريق عشق برانگيخته ميشوند.
والدين هر وضعيتي که داشته باشند فرقي ندارد زيرا کودکان از آنها توقع عشق و مراقبت دارند. پدر و مادر دائما ميتوانند کودکشان را در آغوش بگيرند يا به او بگويند، «دوستت دارم» که اين کار مخصوصاً براي کودکان خشمگين، اهل جروبحث يا بدخلق ميتواند اثربخش باشد. خردسالان رفتارهايي را که از پدر و مادر خود ميبينند الگو قرار ميدهند و به احتمال خيلي زياد، آن را در بزرگسالي براي کودکان خود بروز ميدهند. کودکاني که پدر و مادري مهربان و با عاطفه دارند در بزرگسالي حس امنيت بيشتري از زندگي خود، گزارش ميدهند.
کودکان در دنياي اجتماعي متشکل از شبکههاي پيچيده روابط با ديگران بزرگ ميشوند. در چنين دنياي اجتماعي است که قدرت درک و فهمشان، توانايي برقراري ارتباطشان، ادراک از خود، سازگاري و نيروي کنار آمدن با استرس و تغيير را گسترش ميدهند. به والدين توصيه ميکنيم از آنجايي که مهرباني مراقبان با رشد رواني اجتماعي کودکان، در ارتباط است مهم است آنها کسي را براي مراقبت از کودک خود بهعنوان پرستار يا مراقب انتخاب کنند که با کودک مهربان و با محبت باشد و نسبت به او بدرفتاري نکند.