مشکل جابجایی
بسیاری از کودکان بعد از طلاق مجبورند به منزل جدیدی بروند. شاید مجبورند بههمراه مادر به منزل مادربزرگ بروند. این جابجایی، خود یکی از مشکلات کودکان طلاقاست. در روانشناسی کودکان، جابجایی یا مهاجرت، به عنوان یکی از دلایل اضطراب کودکانتعریف شده است. اگر این جابجایی با دلیل دیگری همچون طلاق هم همراه باشد، احتمالآسیب رسانی بیشتر خواهد بود.
گاهی درگیری والدین با مسائل عاطفی طلاقتا اندازه ای است، که از توجه به این قبیل مشکلات کودکان باز می مانند. اما اینمشکل کوچکی نیست. بسیاری از بی قراری ها و بدرفتاری های کودکان ناشی از همین مشکلاست.تغییر شرایط زندگی برای بزرگسالان هم سخت است ولی برایکودکان، با طاقت و حوصله کمی که دارند، بسیار سخت تر و مشکل تر است.
اگر چه کودک به اطرافیان خود بسیار علاقمند هم باشد، خودش را نزد آنها مهمان میداند و هر مهمانی طولانی، خسته کننده است. بنابراین باید این مهمانی بیشتر شکلاقامت پیدا کند. لذا لازم است که حتما محل جداگانه ای برای سکونت کودک و مادرش درنظر گرفته شود. هر چند به علت کمبود جا، این محل امن برای کودک در حد یک تختخواب دریک زیر پله باشد. همین که این جا مخصوص کودک باشد، و او بتواند هر وقت که دوست داردبه محل اختصاصی خودش پناه ببرد، برای او دلیل آرامش می شود.
به هر حال حضور اجباری کودک در تمام لحظاتزندگی نزد دیگران، اعم از دایی و خاله، سخت و خسته کننده است.بایدبرای کودک این امکان وجود داشته باشد که گاهی با مادرش مثل گذشته تنها غذا بخورد،تلویزیون ببیند و یا در مهمانی بزرگتر ها شرکت نکند و ... .
دیدار با والدی که از او جدا شده
کودک طلاق از جدایی می ترسد. این ترس، دلتنگی ها را بیش از اندازه واقعیشان سختمی کنند. دیدار زمان بندی شده کودک با پدر یا مادرش که از او جدا شده، بهانه ی خوبیبرای آرامش کودک خواهد بود. این دیدار در اوایل باید بیشتر باشد و اگر لازم است بهتدریج کم شود تا ترسها و پیش داوریهای کودک از مشکلات آینده را کم کند.
البته در برخی از مواقع، آن طرف جدا شده و یا آنکه مانده، ممکن است به دلیلخودخواهی یا منفعت طلبی، کودک را از دیدار خود یا طرف دیگر محروم کند. اما اگر طرفدیگر خیرخواه کودک است باید به این نیاز او توجه داشته باشد و فرضا برای دیدار ویبا پدر بی عاطفه اش برنامه ای در نظر بگیرد. هرچند این دیدار بسیار کوتاه و بانظارت یکی از اطرافیان ذی صلاح باشد.
این به نفع کودک نیست که به او بفهمانیم پدر یا مادرش بد است. به هر حال کودک هرچه کمتر از مشکلات اخلاقی والدینش سر دربیاورد کمتر آسیب خواهد دید.باید به اوبفهمانیم چاره ای نیست که از هم جدا زندگی می کنیم اما این مشکلات مربوط به مابزرگترهاست و پدرت همیشه پدرتو خواهد ماند. حفظ این رابطه مزیت های دیگری هم دارد. اگر پدرش واقعا مقصر است همین رابطه بعدها این تقصیر را به کودک خواهد فهماند. کودکان بعدها می خواهند راجع به این طلاق قضاوت کنند لذا به همین خاطره ها نیازدارند.
علاوه بر این احساس داشتن والدین، همیشه برای کودک بهتر از نداشتن است. کودکان وقتی دور هم جمع می شوند و با هم حرفمی زنند با همین چیزها به یکدیگر تفاخر می کنند. بیچارهکودکی که در این گفتگوهاهمیشه طرف بازنده باشد. لذا با توجه به آسیبهای روانی ای که کودک از این محرومیتهاخواهد کشید طرف خیرخواه باید برای دیدار کودک، با طرف دیگر از فداکاریهای لازم دریغنورزد.
حتی اگر کودکی رابطه خوبی با پدرش نداشته باشد، دلیل نمی شود کهبگوییم نیاز به پدر را احساس نمی کند. اکنون چشمان او برای دیدن جای خالی پدر بیشترباز شده است. شاید او تا قبل از طلاق، متوجه نمی شد که برخی از همکلاسی هایش بههمراه پدرانشان به مدرسه می آیند اما اکنون از این چیزها حرف میزند
محارم دیگر به جای پدر یا مادر
اگر کودک طلاق با مادرش زندگی می کند باید رابطه ی خوبی بین او و دائی یاپدربزرگش شکل داد. این رابطه اکنون اهمیت زیادی پیدا کرده است. زیرا او نیاز به پدررا بیش از گذشته احساس می کند. حتی اگر کودکی رابطه خوبی با پدرش نداشته باشد، دلیلنمی شود که بگوییم نیاز به پدر را احساس نمی کند. اکنون چشمان او برای دیدن جایخالی پدر بیشتر باز شده است. شاید او تا قبل از طلاق، متوجه نمی شد که برخی ازهمکلاسی هایش به همراه پدرانشان به مدرسه می آیند اما اکنون از این چیزها حرف میزند. چنین کودکی اگر اهل خیالبافی باشد، در در تمام تخیلاتش یک چیز ثابت وجود خواهدداشت و آن هم یک پدر آرمانی بی عیب و نقص و قهرمان خواهد بود.
همه این بحثها برای کودکی که با پدر زندگی می کند و از مادر دور هست نیز، مطرحاست و بلکه بیشتر اهمیت دارد. دوری از مادر همیشه تاثیر سوء عاطفی اش بیشتر است.